جاوا اسکریپت غیر فعال میباشد. برای تجربه بهتر، جاوا اسکریپت را در مرورگر خود فعال کنید.
You are using an out of date browser. It may not display this or other websites correctly.
You should upgrade or use an
alternative browser .
یا رب زغمش تا چند اشکم ز بصر آيد هر دم كه رخش بينم خواهم دگرش ديدن با كس نتوانم گفت من راز درون خويش "حيران" به فغان تا کي با محنت و غم همدم شاعر: عارفه دهقانی
ای یوسف عـزیز چو یعقوب صبح و شام از بــاغ نـرگـسـی کـه مــداوم شمیـم جان ایـن ذره صبح و شام به هرکجا نظر کنـد ابوالقاسم غفوری
لبها همه خشكيده اند اي جان كجائي كشتي عمر كوتهم بر گل نشسته
«من در قفس بال و پر خویش اسیرم» امشب شده ای زائر آن تربت پنهان؟ شاعر : یوسف رحیمی
بی تو سرودیم آنچه باید می سرودیم آب و هوای خیمه ی سبزت چگونه است؟ آقا، صدای پای سبز مرکب توست
دیشب سه غزل نذر تو کردم که بیایی
چه كنم تا به سركوي توام راه دهند لب فرو بست هر آن كس رخ چون ماهش ديد
آمـــدن تا ســفره با مــا و ســخایــــش با شــما عاشق و معشوق هر کس کار خود را می کنـــد از ازل تــا روز آخــر پــای پــرچم مــانــدنم... سیــنه ها مــلـکِ تو شد یابن الحــسن، آبــاد کن بیــــن ما و بیـــن رب پــرده دری هــایی شـده بی رضــای تو گناه هیچ کس بخشـیده نیـــست اذن گــریه کـــردن بر فاطــمه با مجـتباســـت همــسرش را زد ولی تکلیف حیدر صــبر بود بســـــتن ســـربنــد زرد مرتضــایـش با شمــا شاعر : محمد جواد شیرازی
کاظمین و نجف و کرببلا نیست مگر؟ کار عشاق گره خورد خدایا مددی
واکنش‌ها[ی پسندها]:
Atash
نرسد فرصت دیدار به پابند گناه توبه وقتیست موثر که به همت باشد همه ی عمر به جد تو اگر گریه کنم شاعر : سید پوریا هاشمی
واکنش‌ها[ی پسندها]:
Atash
لبها همه خشكيده اند اي جان كجائي كشتي عمر كوتهم بر گل نشسته
آقا بیا تا با ظهور چشم‌هایت پایین بیا خورشید پشت ابر غیبت آقا خلاصه یک نفر باید بیاید من گریه میریزم به پای جاده ات تا حتمی بی چون و چرا برگرد شاید آقا بیا تا زندگی معنا بگیرد من نذر کردم خاک پایت را ببوسم آقا بیا تا زندگی معنا بگیرد
فرمودنــد:
زندگي سخت نفس مي کشد اينجا بي تو حسرت يخ زده پنجره ها را درياب درد ديرينه يک قوم تو را مي خواند شجره نامه ما مثل سحر معلوم است حسن کردي
تا چند بنالم زار شب تا سحر از هجرش از ديده نهان اما اندر دل من جايش مي سوزم و مي سازم از درد فراق اما
سالی که بی حضورتو تحویل می شود داغی به جان ما همه تحمیل می شود از جمعه های هجر تو تجلیل می شود درآخرالزمان که جهان در تلاطم است آیات وصل توست که تنزیل می شود آقا تو را ندیده ام وشعرمن هنوز یکسر اسیر استعاره وتمثیل می شود بازار ظالمان ستم پیشۀ جهان با ذوالفقارعدل تو تعطیل می شود بر نوبهارعاطفه تبدیل می شود اسلام با ظهور تو تکمیل می شود گویند با ظهورتو تحویل می شود
اللهم عجل لولیک الفرج
آقاي من! امسال هم جاي تو خالي ست وقتي که لب مي‌خندد و دل غرق آه است يعني که بي تو عيدهاي ما خيالي ست ما غائبيم از محضرت که روسياهيم آثار با خورشيد پيوستن زلالي ست چشمان تو از غصه هاي ما پر از اشک اوقات ما از ياد تو اما چه خالي ست! در شام هجران بي‌گمان صبح وصالي ست دل هاي بيدار و ... جهاني چشم در راه در انتظارت جمعه هاي ما سؤالي ست سهم تو و چشمان تو آشفته حالی ست چشم انتظارت مانده چشمان کبودی برگرد، با تو شوکت مولي الموالي ست
شعری میان دفتر این روزگار نیست معطوف میشود به شما حس واژه ها آقا خودت بگو مگر این افتخار نیست؟ من با سروده های همه شرط بسته ام بیتی بدون نام شما ماندگار نیست سین سلام سفره ی تحویل سال نو معنای این قصیده مگر انتظار نیست؟ روزی ظهور میکنی و میرسد بهار اما به ماه وسال و زمان اعتبار نیست تقویم هم به گفته ام اقرار میکند سوگند میخورد که نباشی بهار نیست هدیه ارجمند
زلفی ندیده ایم پریشان آن شدیم چشمی ندید تیغ دو ابروی تو ولی هفت آسمان قنوت تورا حمد میکنند شاعر : موسی علیمرادی
