ღ♣ஜ♫●•▪دلشکـــــستهــ یـــ محکــــــومــــ به عشـقـــــღ♣ஜ♫●•▪

PATRIN

همراه خوب
2014-03-19
100
147
0
Never Land
[FONT=georgia, times new roman, times, serif]قرعه کشی تمام شد[/FONT]
[FONT=georgia, times new roman, times, serif]
تو به اسم دیگری درآمدی
[/FONT]
[FONT=georgia, times new roman, times, serif]
تقدیر جای خود
[/FONT]
[FONT=georgia, times new roman, times, serif]
اما لااقل اسم مرا هم در کیسه ات می انداختی !!
[/FONT]
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: zahra

PATRIN

همراه خوب
2014-03-19
100
147
0
Never Land
[FONT=courier new, courier, mono]باران . . .[/FONT]
[FONT=courier new, courier, mono]باز با “باران” قدم زدی ؟[/FONT]
[FONT=courier new, courier, mono]هزار بار گفتم باران رفیق خوبی نیست برای تنهایی ها . . .[/FONT]
[FONT=courier new, courier, mono]همدم خوبی نیست برای درد ها . . .[/FONT]
[FONT=courier new, courier, mono]فقط دلتنگی هایت را خیس و خیس و خیس تر میکنــــــد . . .[/FONT]
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: zahra

PATRIN

همراه خوب
2014-03-19
100
147
0
Never Land
باران مرا یاد چتر می اندازد و چتر مرا یاد قرارمان
قرارمان که یادت هست ؟
اینکه آغوشت را چتر کنی تا چشمهایم بیش ازین خیس نشوند ؟؟؟!
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: zahra

PATRIN

همراه خوب
2014-03-19
100
147
0
Never Land
شب عروسیه، آخره شبه ، خیلی سر و صدا هست. میگن عروس رفته تو اتاق لباسهاشو عوض کنه هر چی منتظر شدن برنگشته، در را هم قفل کرده … داماد سروسیمه پشت در راه میره داره از نگرانی و ناراحتی دیوونه می شه… مامان بابای دختره پشت در داد میزنند: مریم ، دخترم ، در را باز کن. مریم جان سالمی ؟؟؟ آخرش داماد طاقت نمیاره با هر مصیبتی شده در رو می شکنه میرند تو. مریم ناز مامان بابا مثل یه عروسک زیبا کف اتاق خوابیده. لباس قشنگ عروسیش با خون یکی شده ، ولی رو لباش لبخنده! همه مات و مبهوت دارند به این صحنه نگاه می کنند. کنار دست مریم یه کاغذ هست، یه کاغذی که با خون یکی شده. بابای مریم میره جلو هنوزم چیزی را که میبینه باور نمی کنه، با دستایی لرزان کاغذ را بر میداره، بازش می کنه و می خونه : سلام عزیزم. دارم برات نامه می نویسم. آخرین نامه ی زندگیمو. آخه اینجا آخر خط زندگیمه. کاش منو تو لباس عروسی می دیدی. مگه نه اینکه همیشه آرزوت همین بود؟! علی جان دارم میرم. دارم میرم که بدونی تا آخرش رو حرفام ایستادم. می بینی علی بازم تونستم باهات حرف بزنم. دیدی بهت گفتم باز هم با هم حرف می زنیم. ولی کاش منم حرفای تو را می شنیدم. دارم میرم چون قسم خوردم ، تو هم خوردی، یادته؟! گفتم یا تو یا مرگ، تو هم گفتی ، یادته؟! علی تو اینجا نیستی، من تو لباس عروسم ولی تو کجایی؟! داماد قلبم تویی، چرا کنارم نمیای؟! کاش بودی می دیدی مریمت چطوری داره لباس عروسیشو با خون رگش رنگ می کنه. کاش بودی و می دیدی مریمت تا آخرش رو حرفاش موند. علی مریمت داره میره که بهت ثابت کنه دوستت داشت. حالا که چشمام دارند سیاهی میرند، حالا که همه بدنم داره می لرزه ، همه زندگیم مثل یه سریال از جلوی چشمام میگذره. روزی که نگاهم تو نگاهت گره خورد، یادته؟! روزی که دلامون لرزید، یادته؟! روزای خوب عاشقیمون، یادته؟! نقشه های آیندمون، یادته؟! علی من یادمه، یادمه چطور بزرگترهامون، همونهایی که همه زندگیشون بودیم پا روی قلب هردومون گذاشتند. یادمه روزی که بابات از خونه پرتت کرد بیرون که اگه دوستش داری تنها برو سراغش. یادمه روزی که بابام خوابوند زیر گوشت که دیگه حق نداری اسمشو بیاری. یادته اون روز چقدر گریه کردم، تو اشکامو پاک کردی و گفتی گریه می کنی چشمات قشنگتر می شه! می گفتی که من بخندم. علی حالا بیا ببین چشمام به اندازه کافی قشنگ شده یا بازم گریه کنم. هنوز یادمه روزی که بابات فرستادت شهر غریب که چشمات تو چشمای من نیافته ولی نمی دونست عشق تو ، تو قلب منه نه تو چشمام. روزی که بابام ما را از شهر و دیار آواره کرد چون من دل به عشقی داده بودم که دستاش خالی بود که واسه آینده ام پول نداشت ولی نمی دونست آرزوهای من تو نگاه تو بود نه تو دستات. دارم به قولم عمل می کنم. هنوزم رو حرفم هستم یا تو یا مرگ. پامو از این اتاق بزارم بیرون دیگه مال تو نیستم دیگه تو را ندارم. نمی تونم ببینم بجای دستای گرم تو ، دستای یخ زده ی غریبه ایی تو دستام باشه. همین جا تمومش می کنم. واسه مردن دیگه از بابام اجازه نمی خوام. وای علی کاش بودی می دیدی رنگ قرمز خون با رنگ سفید لباس عروس چقدر بهم میان! عزیزم دیگه نای نوشتن ندارم. دلم برات خیلی تنگ شده. می خوام ببینمت. دستم می لرزه. طرح چشمات پیشه رومه. دستمو بگیر. منم باهات میام …. پدر مریم نامه تو دستشه ، کمرش شکست ، بالای سر جنازه ی دختر قشنگش ایستاده و گریه می کنه. سرشو بر گردوند که به جمعیت بهت زده و داغدار پشت سرش بگه چه خاکی تو سرش شده که توی چهار چوب در یه قامت آشنا می بینه. آره پدر علی بود، اونم یه نامه تو دستشه، چشماش قرمزه، صورتش با اشک یکی شده بود. نگاه دو تا پدر تو هم گره خورد نگاهی که خیلی حرفها توش بود. هر دو سکوت کردند و بهم نگاه کردند سکوتی که فریاد دردهاشون بود. پدر علی هم اومده بود نامه ی پسرشو برسونه بدست مریم اومده بود که بگه پسرش به قولش عمل کرده ولی دیر رسیده بود. حالا همه چیز تمام شده بود و کتاب عشق علی و مریم بسته شده. حالا دیگه دو تا قلب نادم و پشیمون دو پدر مونده و اشکای سرد دو مادر و یه دل داغ دیده از یه داماد نگون بخت! مابقی هر چی مونده گذر زمانه و آینده و باز هم اشتباهاتی که فرصتی واسه جبران پیدا نمی کنند .
18.gif
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: zahra

PATRIN

همراه خوب
2014-03-19
100
147
0
Never Land
دوسـت دارم یـڪ شبــﮧ، هفتــاد سـال پیـــر شـوم
در ڪنــار خیـابــانی بـایستـــم . . .
تـــو مـرا بـی آنڪــﮧ بـشنــاسی ، از ازدحـام تــلخ خـیـــابـان عبــور دهــے . . .
هفتـــاد ســال پیـــر شـدن یــک شبـــﮧ
بـه حـس گـــــرمــی دسـتـ های تـــو
هنــگامـی کـه مرا عبــور میـدهـی بــی آنـڪـﮧ بـشنــاســی،
مــے ارزد . . .!
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: zahra

PATRIN

همراه خوب
2014-03-19
100
147
0
Never Land
میخوام چند تا سلامتی بگم ولی شاید

اشکات از رو گونه هات سر

بخوره…سلامتی پسری که یه روز عاشق

شد…سلامتی دختری که یه روز عاشق

شد…سلامتی پسری که اندازه ی یه نگاه

هم به عشقش خیانت نکرد…سلامتی

دختری که هیچی کم نزاشت…سلامتی

عشق پاکشون…سلامتی اون همه خاطره

ها شیطنت ها دیوونه بازی ها زیر بارون

قرار گذاشتن ها خیس شدن ها از سرما به

خود لرزیدن ها…سلامتی دوستی زیر اب

پسرو به دروغ زد…سلامتی دختری که

حرف دوست مثل خواهرشو باور

کرد…سلامتی دختری که بی خبر خطش

خاموش شد…سلامتی اون قسمها اون

دوست دارم هایی که هیچوقت تحویل داده

نشد…سلامتی پسری که هر چی قسم

خورد خواهش کرد اثری نداشت…سلامتی

دختری که با چشم خیس به پسر گفت ازت

بدم میاد سلامتی پسری که رفت خدمت تا

ز ود برگرده و دلشو بدست بیاره و بره

خواستگاری … سلامتی ۲۱ ماه پست دادنا

و لحظه شماریها و دور بودنها… سلامتی

روزی که پسر دعوت شد به جشن عقد

عشقش … سلامتی اون شب …سلامتی

اون دوستایی که به خاطر حال پسر بغض

داشتن انا پسر خندید تا جشن خراب

نشه…سلامتی اون خنده ی

زوری…سلامتی عروسی که ماه شده

بود…سلامتی عاقدی که اوم سلامتی

شناسنامه ها…سلامتی بغض

پسر…سلامتی بار اول…سلامتی بغض

پسر سلامتی بار دوم..سلامتی بغض پسر

سلامتی بار اخر…سلامتی بغض پسر

سلامتی پلاک زنجیری که پسر واسه زیر

لفظی روز عقدش گرفت و تو جیبش

موند…سلامتی زیر لفظی که یکی دیگه

داد…سلامتی پسری که هنوز امید داشت

که به عشقش میرسه…سلامتی اجازه ی

بزرگتر ها سلامتی بله…سلامتی بغض پسر

سلامتی چشم خیس دوستا سلامتی بغض

پسر…سلامتی اون حلقه که جایگزین حلقه

ی پسر شد…سلامتی ماشین

عروس..سلامتی سستی زانو…سلامتی

سیاهی چشم…سلامتی اون

شب…سلامتی پاکت سیگار و نخهایی که با

نخ قبلی روشن شد….سامتی بغض پسر

که تو ایینه شکست…سلامتی فرداش

سلامتی مهمونی که دختره

گرفت….سلامتی دوستایی که جمع

شدن…سلامتی اون پسر تو

مهمونی..سلامتی شب و روزایی که سخت

گذشت…سلامتی دوستی که به دختر گفت

اون حرفو به دروغ زد از روی

حسادت..سلامتی دختری که با تمام وجود

گریه کرد…سلامتی تیغی که تیز

بود…سلامتی رگ دست…سلامتی دختری

که خودکشی کرد…سلامتی لحظه ای که

به پسر خبر دادن..سلامتی ملاقات تو

بیمارستان سلامتی اون ۵٫۶ دقیقه ی تنها

با دختر سلامتی اون چشمهای نیمه باز

خیس سلامتی شرم دختر سلامتی صبر

پسر سلامتی قسمهایی که پسر به دختر

داد تا فراموش کنه که زندگیش خراب نشه

سلامتی قسم جون پسر سلامتی قبول

کردن دختر سلامتی لحظه خدافظی

سلامتی چشمهای خیس سلامتی یه عمر

تنهایی سلامتی حرفهایی که نمیشد گفت

اما یه متن شد سلامتی خنده های کودکی

که توی راه بود سلامتی دختری که مادر

شد سلامتی پسری که حسرت پدر بودن تا

ابد به دلش موند سلامتی هق هق هایی

که پست شد تا دلی اروم شه سلامتی

لایکهایی که زده شد سلامتی امشب

سلامتی همه عاشقا یی که هرگز به

عشقشون نرسیدن و از دور نگران یکی یه

دونشون بودن و با بغض با سکوتشون

گفتن اهای غریبه این که دستش توی

دستای تویه همه ی دنیای منه خیلی م

راقبش باش….
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: zahra

PATRIN

همراه خوب
2014-03-19
100
147
0
Never Land
آدمی غــــــرورش را خیلی زیاد،

شاید بیشتر از تمـــــــام داشتــه هــــایــش دوست می دارد،

حالا ببین اگر خودش، غـــــــرورش را بـــه خـــــاطــــر تـــــو

نادیده بگیرد،

چه قدر دوســتت دارد !

و این را بِفهــــــــــــم آدمیــــــــــزاد
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: zahra

PATRIN

همراه خوب
2014-03-19
100
147
0
Never Land
سلامتی عشق اول زندگیت که نه میتونی بهش زنگ بزنی نه میتونی بهش

فکر کنی...


به سلامتی لبخندی که بهت کمک میکنه تا برا همه توضیح ندی حالت

داغونه...
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: zahra

PATRIN

همراه خوب
2014-03-19
100
147
0
Never Land
پس از سالها اوارگی خداوند را دیدم...
گفتم ببین چه بر سرم اورده ای...

خداوند نفسی عمیق کشید و گفت سیگار داری!!!
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: zahra

PATRIN

همراه خوب
2014-03-19
100
147
0
Never Land
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]متاسفم[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]نه براے تو که دروغ برایــــت خـــود زندگیس[/FONT][FONT=arial, helvetica, sans-serif]ت[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]نه براے خودم که دروغ تنهـ[/FONT][FONT=arial, helvetica, sans-serif]ــا خط قرم[/FONT][FONT=arial, helvetica, sans-serif]ز زندگیـــستــــ بـــرایم[/FONT]​
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]متاسفم که چرا مزه ے عشـــــــق را[/FONT]​
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]از دستـــــــــ تــ[/FONT][FONT=arial, helvetica, sans-serif]ــــو چشیــــدم[/FONT]​
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]تا همیشه در شکــــــــ[/FONT][FONT=arial, helvetica, sans-serif]ـــ دروغ بودنش بمـــانم[/FONT]​
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]متاسفم.....[/FONT]​
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: zahra

PATRIN

همراه خوب
2014-03-19
100
147
0
Never Land
مى خواهے بروے؟

بهانه مے خواهے؟

بگذار مـלּ بهانـﮧ را בستت בهم..

برو و هرڪس پرسیـב چـــرا؟

بگو لجوج بوב! همیشه سرسختانـﮧ عاشق بوב..

بگو فریاב مے كرב! همـﮧ جا فریاב مے ڪرב

ڪـﮧ فقط مرا مے خواهـב..

بگو בروغ مے گفت! مے گفت هرگز ناراحتم نڪرבے..

بگو בرگیر بوב همیشـﮧ בرگیر افسوלּ نگاهم بود..

بگو بے احساس بود! بـﮧ همـﮧ فریاב ها،

توهیـלּ ها و اخم هایم، فقط لبخنـב می زב..

بگو او نخواست! نـخـواسـت ڪسـے جـز مــלּ

בر בلــش خـانــﮧ ڪـنـב
.....
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: zahra

PATRIN

همراه خوب
2014-03-19
100
147
0
Never Land
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]خـــ ــدایــ ــا اجـــازه هــ ــســـ ـت نا صــ ـبـ ـوری کنــــ ـــم؟[/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]بہ [/FONT]بزرگـیـتــ قـ ـسَـم اَز صَـ ـبورےخـَسـ ـتہ اَم
اَز فــَریآدهـ ـایـے کہ دَر گـ ـلویـَ ـم خَــفہ مــآند و مےمآنـد...
از اَشـ ـکــ هایـے شـَبــ هـا بآلِـشـَ ـم رآ خیـ ـس مےکُـ ـند!!
وَ تـُ ـو شــآهِـد آن هَــسـتے...
از حَــرفــ هـایـے کہ زِنـ ـده بـہ گـ ـوُر شُــد دَر دِلـَـم...
آسـ ـان نیــسـتـــ دَر پــَـس خــَنـ ـده هـاے مـَصــنوعــے
گِرِیـہ هـاے دِلـَتــ رآ دَر بـےپَـنـاهیــتـ. ...
وَ دَر پـُـشـتــِ هــزاران دُروغ پَــنهــان کـُـنــے!!!
آرِزو ے پــَروآز دارَم !!
b_w_10_.jpg
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: zahra

PATRIN

همراه خوب
2014-03-19
100
147
0
Never Land
یکـ نخ آرامش دود میکنم !بهـ یآد ناآرامے هایے کهـ روزهاست از سر و کولمـ بالآ رفتهـ اند...یکـ نخ تنهآیے، بهـ یاد تمآمـ دلـ مشغولے هایمـ...یکـ نخ سکوتـ ، بهـ یاد حرفهایے کهـ همیشهـ قورتـ داده امـ...یکـ نخ بغض ، بهـ یآد تمآمـ اشکهآے نریختهـ امـ...کمے زمانـ لطفا" !!!بهـ اندآزهـ یکـ نخ دیگربهـ اندازهـ قدمهآے کوتآه عقربهـیکـ نخ بیشتر تآ مرگـ اینـ پاکتـ نمآندهـ
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: zahra

PATRIN

همراه خوب
2014-03-19
100
147
0
Never Land
بعضـــــی وقتـــ ـ ــا مجبورے تو فضاے بغضتــــــ بخندے... دلتـــــ بگیره ولـــــے دلگیرے نکنـــــے...
شاکـــے بشــے ولـــے شکایتـــــ نکنے...
گریه کنے اما نذارے اشکاتـــــ پیدا شن...
خیـــ ـ ـــلے چیزارو ببینے ولے
ندیدش بگیرے...
خیلے حرفارو بشنوے
ولی نشنیده بگیرے!
خیلے ـها دلتـــــو بشکنن ...
و
تــــــو
فقــــط
سکوتـــــ کنے....
√همیـــטּ...
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: zahra

PATRIN

همراه خوب
2014-03-19
100
147
0
Never Land
مــرا ✿בخـ☂ــتر פֿانـــوم✿ مے نـامــندمــضمونــے کہ جذآبیتــ☂ـش نفــس گـیـ☂ـر استــــدنیاے ✿دختـ☂ـرانہ✿ مـטּ نہ با شمع نہ با عروسـکــ معنــ☂ــا پیدآ نمــےکندو نہ با اشکـ و افسوטּامـ☂ـآ تمامـــ اینهآ را در بر مےگیــردمــטּ نہ ضعـ☂ـیفم نہ ناتــ☂ـواטּچــ☂ـرآ کہ ✿פֿב اونـ☂ـב✿ مرا بـ☂ـدوטּ خشونتــ و زور و بــ☂ـآزو مے پــسندداشکــ ریـختـטּ ضعفـ مـטּ نیسـ☂ــتـ قدرتــ روح مــטּ استاشک نمےریزمـ تا توجهے را جلبـ کنمـبآ اَشکَمــ روحـ☂ـم را مےشویـــم ...
 

درباره ما

  • خوش آمدید ؛ یه حسِ خوب یک انجمن است که شما می توانید در آن عضو شده از امکانات آن استفاده کرده و دوستان جدید پیدا کنید. این مجموعه دارای نظارت 24 ساعته بوده تا محیطی سالم را برای کاربران خود فراهم آورد،از کاربران انتظار می رود که با رعایت قوانین ما را برای رسیدن به این هدف یاری کنند.
    از طرف مدیر وب سایت:
    "همواره آرزو دارم که هربازدید کننده ای بعد از ورود به انجمن، با یه حسِ خوب اینجارو ترک کنه!"

منوی کاربر