هفت خوان میترایی

Atash

افتخاری
2013-07-17
1,568
3,723
0
[h=2]« آیین میترایی » ، نخستین و کهن ترین آیین تاریخ جهان است.[/h]

البته این آیین از اعتقادات ساده تر پیش از خودش مانند « خورشید پرستی » گرفته

شده است.

در زمان های دور ، کسی که خواهان « جانشینی میترا » بود بایستی 7 خوان(مرحله)

را پشت سر می نهاد.

در این جستار ، به طور مختصر پیرامون « هفت خوان میترایی » سخن رفته است که برگرفته از

کتاب ارزشمند و خواندنی « مُهره ی مِهر » نوشته ی « پوران فرخزاد » می باشد :
-------------------------------------------------------------------------------------
رسیدن به حقیقت مِهری یا فروغ ازلی ، سفری ساده و آسان نبود و نوآموزی که

سرانجام به مِهر ، مُهر شده بود برای در آمیختن با آن باید از نردبامی هفت پله بالا می رفت

که هر پله ی آن برای خود نامی داشت و ویژگی هایی همـبند با ستارگان کیهانی و مراتب

کوکب شناختی و سرشار از رازها و رمزهای دیرنده(=قدیمی) با هفت پادیابی وِیژه...

هفت پله ی مِهری که از « ایران » به « رُم » رفته است ، همراه با نامی که رُمی ها بر آن

گذاشته اند چنین است :

1 - کلاغ = کورا ( Corax )

2 - نامزد = نیمفوس ( Nymphus )

3 - جنگی = میلز ( Miles )

4 - شیر = لئو ( Leo )

5 - پارسا = پرس ( Perses )

6 - مِهر پویا = هلیو دروموس ( Heliodromus )

7 - پدر = پاتر ( Pater )
------------------------------------------------------------------------------------
گام اول : « کلاغ »

در « فرهنگ معین » می خوانیم کلاغ را در زبان پهلوی « وراک = وراق » و شاید « ولاق »

می نامیده اند. حال انکه نام سانسکریت این پرنده « گارو » است.

در زبان انگلیسی ، مصدری داریم به نام « توکال » ( To call ) به معنای « نامیدن ،

خبر کردن ، بانگ کردن ، و صدا بر آوردن » به ویژه از سوی پرندگان به این معنا که صداهایی را که

کلاغ و دیگر پرندگان از حلقوم بیرون می دهند « کال » می گویند. حال اگر با توجه به دگر شدن

های واژگانی ، نام واژه ی « کلاغ » را با تبدیل حرف « غ » به حرف « ک » به شکل

« کالاک =کلاک » بنویسیم به توجه به « اک » که پسوند است ، باز با واژه ی « کال = کل »

روبرو می شویم که معنای « خبرآور = راوی » را می دهد.

این پاینام نه تنها به دلیل آوازه ی کلاغ به فضولی و جسارت ــــ که نزدیک مردم پرواز

می کند ــــ بل به سبب خویشکاری مِهرجویانی که تا خبرهای شهر را به درستی گردآوری

نکرده و به مغ های کارپیرای(کار کُشته ی) انجمنی نمی سپردند که سرنوشت مردم را در

دست داشتند و نهانی بر تمامی امور دیده وری می کردند ، از درجه ی « کلاغ » فراتر

نمی پریدند.​
 

Atash

افتخاری
2013-07-17
1,568
3,723
0
گام دوم : « نامزد »​

اینک به پله ی دویم از هفت پله ی میتراجویی پای می گذاریم و با کلاغ های جسوری

همـگام می شویم که یارای پرش به زینه ای(=پله ای) بالاتر را یافته اند تا شاید به

دانسته های تازه تری فرا برسیم.

کارهایی را که یک داوطلب باید انجام می داد تا « نامزد » می شد دشوارتر از کارهایی

بود که « نوچه » ( = مقدمه ی هفت خوان میترایی که قبل از مرحله ی « کلاغ » قرار دارد )

برای کلاغ شدن انجام می داد و یکی از آنها خاموش ماندن بود ، چون پنداشته می شد

با خاموش ماندن ، دیگر نیروهای روانی نامزد افزایش می یابد.
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: zelzeleh، GULF 4 PERSIAN و بچه کرد

Atash

افتخاری
2013-07-17
1,568
3,723
0
گام سوم : « جنگی »

اینک کلاغی که در نخستین زمینه ، تنها کاروندی ساده از کاروندان انجمنی شمار می شد

و از اسرار پشت پرده ی مغان و « استاد ازل » هیچ نمی دانست ، آن دوره را پشت سر

گذاشته ، با خبر چینی که ویژه ی فرودستان انجمنی بود بدرود گفته و پس از تولدی تازه

از دوره ی « مستوری » ( = پوشیدگی ، پنهان شدن ) گذشته ، در جایگاه نامزدی « مِهر »

آماده ی ورود به زینه ی(=پله ی) مهم « سرباز » ( = جنگی ) می شد ؛ دوره ای دشوار

و جانکاه که در گذر آن آموزه های جنگی را فرا می آموخت و با بیداری نیروهای دفاعی بدن ،

در کنار پرورش روح و تربیت نیروهای درونی در ذهن ، نه تنها آماده ی جانبازی در آن راه

می شد که نمایه ای از یک « آریامَرد کامل » بود که نشانگر تجسم دوباره ای از

« بغ بزرگ = میترا » نیز به شمار می آمد. انسانی که سال ها از آن پس نسخه ی

انسان کاملِ « عزیزالدین نسفی » و در پی آن ابَرمَرد ، « نیچه » شد!...

رسیدن به گامه ی « سرباز = سپاهی » ، رسیدن به سومین خوان از هفت خوان عشق

بود... در این گامه شاگر به راز نیرو و دلیری پی می برده و به گفته ی « فردوسی » در

می یابد که سستی و افسردگی ، زاینده ی کژی و کاستی است. در این گامه مهریاران

به دستور پیر ، کمر داوطلب را می بستند ــــ واژه ی « زنار » و « کمر بسته » با چمِ(=معنیِ)

دینی خود به زبان ایرانیان از همین آیین و سپس از آیین زرتشت و « کستی بستن »

برخاسته است ــــ و آن گاه به سرباز که آماده شده برای گسترش روشنایی در جهان

بجنگد ، تاجی ارمغان می شد تا به نشانه ی پیروزی بر سر گذارد ؛ ولی سرباز بنابر برنامه ی

از پیش تعیین شده می گفت تاج را نمی پذیرد و یا می گفت : « مِهر ، تاج سر من است و یا

خوشی من و تاج سرمن ، در سَروَر من است. »

در پایان این مراسم ، « بغ مهر » پیشانی سربازان خود را مُهر می کرد ، پیشانی یا

مچ دست ، نمی دانیم ؛ چون آرا در این باره گونه گون است. اما می دانیم آخرین مُهر که

همانا « مُهره ی مِهر » است در پایان هفت گامه بر پیشانی مِهرجو زده می شد تا « رقم »

مُهر مِهر او را برای همیشه از دیگران متمایز سازد!
 

Atash

افتخاری
2013-07-17
1,568
3,723
0

گام چهارم : « شیر »

اینک سرباز جان به فرمانی که دوران جانکاه آموزش های جنگی را گذرانده ، نرمـخویی

و دل نیایی های انسان زمینی را به فراموشی سپرده ، با اسرار عدالت آسمانی و شیوه ی

کاربردی آن در زمین به نیکی آشنایی یافته و در بلندای قدرت جسمی و توان مندی های

روحی از غار میتره سربلندانه سر بر آورده است ، به شکوه تمام بر زمینه ی « شیر »

پای می گذارد. حیوانی که هرگز به مُردار دهان نمی آلاید ، و خود شکارگری بس تواناست

و نیز هم پیوند با نماد آتش و نشان واره اش نیز یک « کفگیر = بیلچه ی مخصوص » به هم

زدن آتش است. او که اینک فارغ از ساز و برگ سپاهی گری و برآمده از تن پوش خاکی ،

جامه ی بلند و آذرگونی به رنگ خورشید و آتش بر تن کرده است به سان

« یعقوب لیث صفار » ( دلاور و استوره ی سیستانی ) و برادرش شیرمرد خوانده می شد.

شیر مَردانی که گاه « شیر مِهر = شیر خدا » هم نامیده می شدند...

آن ها در این مقام ، رفته رفته با پرده نشیانی که همان اسرار غیب دانان حافظ هستند

نزدیک شده و به یارمندی پیر مغان ، گره از رازهای پُرماز(=پیچیده) غار مهر می گشودند و در

شمار محرمان اسرار در می آمدند
 

Atash

افتخاری
2013-07-17
1,568
3,723
0
گام پنجم : « پارسا »

اینک سخن از پنجمین گامه ی هفت شهر عشق است که در فرهنگ نامه ها از آن به

« پارسا = پرشین » یاد آمده است...

رومیان ، پارسی را « پرس » می گفتند و پرس از واژه های پارسی باستانی است و

معنی آن پارسی و ایرانی یی است که پارسا شده است و مرد مِهری پس از بالا رفتن

از پله های پارسایی چون دیگر در سنی نبود که مانند « شیر » نیرومند باشد وارسته

می شد.
 

Atash

افتخاری
2013-07-17
1,568
3,723
0
گام ششم : « مِهر پویا » ( که به آن « پیک خورشید » نیز گفته اند )

این جایگاهی است که در آن مِهرجو سرانجام به مقامی می رسد که می تواند به

نقش « مِهریار » ( = دستیار میترا ) در آمده و به مقام « مِهر آموزی » برسد...

چنان که از نام « هلیودروموس » یا « پیک خورشید » در برابر هلیودرم = خورشید می توان

اندیشید وقتی میترا خود میانجی « خدای پدر = خورشید » و مردم زمین شمار می شود ،

پس نقش « هلیودروموس = مِهر پویا = پیک خورشید » در این میانه چیست که نگارگران

اروپایی او را بیشتر با تن پوشی سرخ رنگ و ستایوردی آبی گون بر گرد سر نشان داده اند...
 

Atash

افتخاری
2013-07-17
1,568
3,723
0
گام هفتم : « پدر »

نویسنده ی فرهیخته ی فرهنگ اشعار حافظ در بیان ویژگی های « پیر مغان = یا : سیمرغ =

شاهین میتره » که آخرین گامه از هفتگامه ی میترایی است چنین می نویسد :

« پیر » به معنای پیشوا و رهبری است که سالک بی مدد آن به حق واصل نمی شود.

او قطب دایره ی امکان ، متصدی تربیت و تهذیب سالک و ایصال او به حق است./

و پیر مغان = پدر پدران انجمن میترایی نیز که تارسیدن به این مقام ، راه دراز و هولناکی را

پشت سر گذاشته بود به راستی نمایه ای از « بغامیترا » بود ؛ با همان شناسه ها

و ویژگی های فروغمندی که از او می شماسیم. دانایی همه دان ، همه بین و همه آگاه ،

با هزار چشم تیزبین ، هزار گوش تیزشنو ، آذین به ردای سرخ ، دستواره و حلقه ی

جمشیدی و آگاه از مازها(=پیچیدگی ها) و رازهای آسمانی. رازبانی فرّه مند که در ردای

ارغوانی مغانه از دوردست ها باز می آمد تا دانش دیرنده ی انسان را که هرگز چرخه ی آن

از حرکت باز نمی ایستد ، به نومِهریان بسپارد و آنان را به هشیواری و خویشکاری(=وظیفه)

روانه ی آینده سازد!
 

درباره ما

  • خوش آمدید ؛ یه حسِ خوب یک انجمن است که شما می توانید در آن عضو شده از امکانات آن استفاده کرده و دوستان جدید پیدا کنید. این مجموعه دارای نظارت 24 ساعته بوده تا محیطی سالم را برای کاربران خود فراهم آورد،از کاربران انتظار می رود که با رعایت قوانین ما را برای رسیدن به این هدف یاری کنند.
    از طرف مدیر وب سایت:
    "همواره آرزو دارم که هربازدید کننده ای بعد از ورود به انجمن، با یه حسِ خوب اینجارو ترک کنه!"

منوی کاربر