خورشید به خون تپیده{ویژه نامه ضربت خوردن و شهادت حضرت علی علیه السلام

zahra

مدیر ارشد
2013-09-24
3,072
2,573
0


59840779568619564382.gif

99297550574238461801.gif

59840779568619564382.gif



گریه بر چشم ها سنگینی می کند و هُرم سینه،
لب ها را می سوزاند.
بغض پشت در پشت در فرصت گریستن صف کشیده است.

چراغ گریه بر افروخته شده و شعله شعله، در دل زبانه می کشد. هق هق گریه،
شانه ها را می لرزاند. دیگر دل به دنبال واژه ها نمی گردد. اشک، بی بهانه سرازیر می شود.

امشب،شب ناله در فراق پدری مهربان است که غیر از چاه و نخل و ماه،
کسی گریه اش را ندیده بود.پدری دل سوز که با آه همه کودکان یتیم،

شریک بود و غصه های همه را بر جان خود هموار می کرد،
ولی کسی از غربت او و دردهای دلش، با خاری در چشم و استخوانی در گلو،
خبر نداشت.

Graphic%20(61).gif
Graphic%20(61).gif
Graphic%20(61).gif


59840779568619564382.gif

09857757531940319389.gif

59840779568619564382.gif


 

zahra

مدیر ارشد
2013-09-24
3,072
2,573
0


63708741666619417302.gif

79238324957085448014.gif

63708741666619417302.gif


از سرو روی علی خون گشته جاری
مسجد کوفه دگر مولا نداری
مسجد و محراب و منبر گریه کن بر زخم حیدر

عرش و فرش و آسمان را غم گرفته
کوفه بر مولا علی ماتم گرفته
مسجد و محراب و منبر گریه کن بر زخم حیدر

این که در محراب خون نقش زمین است
همسر زهراسلام الله علیها امیرالمؤمنین است
مسجد و محراب و منبر گریه کن بر زخم حیدر

ناله خیزد از درون چاه کوفه
ای خدا امشب نیامد ماه کوفه
مسجد و محراب و منبر گریه کن بر زخم حیدر

ای یتیمان اشک تنهایی فشانید
بر امیرالمؤمنین قرآن بخوانید
مسجد و محراب و منبر گریه کن بر زخم حیدر

ای خدا حق علی آخر ادا شد
فرق پاکش در نماز از هم جدا شد
مسجد و محراب و منبر گریه کن بر زخم حیدر

شهریار آسمان نقش زمین شد
غرقه خون روی امیرالمؤمنین شد
مسجد و محراب و منبر گریه کن بر زخم حیدر


63708741666619417302.gif

77181940580436848910.gif

63708741666619417302.gif
 

zahra

مدیر ارشد
2013-09-24
3,072
2,573
0


81527175590034699821.gif

81825567981377892219.gif

81527175590034699821.gif



«چشمان منتظر یتیمان را چه کردی؟»


81527175590034699821.gif


چرا آیینه خورشید تیره ا
ست مگر از قصه‏ای دارد حکایت

چرا خونابه می‏بارد ز گردون
مگر از غصه‏ای دارد شکایت


جهان بی‏جان ز قتل جان جانان
فغان زین جور و آه از این جنایت

ز خون، محراب لاله ‏گون است
امیرالمؤمنین غرقاب خون است

آسوده‏ خاطر و راحت از یک عمر خون دل، بر کنگره
عرش، مقام کردی؛

ولی چشمان منتظر یتیمان را چه کرده‏ ای؟
دستان دراز شده محرومان و بی ‏پناهان را در دستانِ که گذاشتی؟


چه کردی با کودکانی که با کاسه‏ های شیر، به امید شفای تو،
کنار خانه ‏ات ازدحام کرده بودند و در چشمان مردّد خویش،
بهبودی تو را تلقین می‏کردند؟

از این پس، دوباره سکوتی بهت ‏آور و غریب، شب‏های نخلستان
را فرا خواهد گرفت و دل چاه، تنها به خاطرات
دردِ دل‏های غریبت، بسنده خواهد کرد

«شبروان مست ولای تو علی
جان عالم به فدای تو علی»


81527175590034699821.gif

12023483685933574053.gif

81527175590034699821.gif
 

zahra

مدیر ارشد
2013-09-24
3,072
2,573
0

10791043379997387097.gif

37138902774515536294.gif

10791043379997387097.gif



من و این کاسه شیر


10791043379997387097.gif


اینک این کاسه شیر من است که نیمه شب سراغ تو آمده است؛
درست مثل مهربانی تو که همیشه نیمه شبان به سراغمان می آمد.

اینجا پشت در خانه ات، دستان لرزان زیادی، میزبان کاسه های
شیری است که دیگر ناامیدانه دارند به سختی زمین هجرت می کنند.

تا طلوع صبح چقدر راه مانده، نمی دانم؛
من که همیشه آمدن صبح را از طنین گام های تو تخمین می زدم
اما حالا که دو روز است مهمان نیمه شب بیغوله دل ما نشدی
حساب و کتاب زمان از دستم خارج شده، مثل رمق تو از بدنت.


ما را به خانه ات راه نمی دهند، می گویند مولا توان دیدار
کسی را ندارد؛ می دانم که تو این را نخواسته ای.

من خودم مدام کسانی را می بینم که به خانه ات آمد
و شد می کنند؛ کسانی که مثل چراغ خانه همسایه، نورانی
و روشن اند، ولی چهره هایی غمگین و گرفته دارند.

من که باورم نمی شود تو با یک ضربت شمشیر این گونه بیمار شده باشی.
بارها از مادربزرگم قصه جنگ خیبر و در قلعه را شنیده ام، همین طور
جریان نبرد تو را با عمربن عبدود در جنگ خندق، ولی مادربزرگم می گوید
تو دیگر آن علی نیستی خصوصاً بعد از رفتن رسول خدا(ص) و دخترش.

مادربزرگم آن روزها در مدینه تو را دیده است که چگونه از غم دختر
رسول خدا(ص)، توان راه رفتن نداشته ای.
مادرم همیشه از تو بد می گفت.


هر وقت یاد پدرم می افتاد و یواشکی گریه می کرد، می گفت این ها
زیر سر علی است، اما حالا که جریان را فهمیده، مدام گریه می کند و از
خدا و تو می خواهد که او را ببخشید. من هم از تو می خواهم که او را به
خاطر من و خواهر کوچکم که او را بر پشتت سوار می کردی، ببخشی.

حالا من هم آمده ام اینجا پشت در خانه تو و این کاسه شیر را
هم از همسایه برای تو قرض گرفته ام. من اینجا تنها نیستم، این
پیرمرد نابینا هم با آن دستان لرزانش، سر به دیوار خانه گذاشته

می نالد و مدام تو را صدا می زند و آن زن سال خورده ای
که بُهت از نگاهش با قطره های اشک پایین می آید و آن کودک یتیم
و آن مرد جذامی و آن دیگری... .

پس من آن قدر به انتظارت می ایستم تا خود بیایی و این کاسه شیر
را از دستم بستانی و بنوشی.


من اینجا منتظر ایستاده ام تا بیایی؛
درست همین جا.


10791043379997387097.gif

54839091841932324642.gif

10791043379997387097.gif


سیدحسین ذاکرزاده
 

zahra

مدیر ارشد
2013-09-24
3,072
2,573
0

17470461040604611543.gif

61508757137073372596.gif

17470461040604611543.gif


خسوف

17470461040604611543.gif

98878438848595952578.gif

17470461040604611543.gif



آن شب، ماه در خسوف غم فرو رفته بود و اشکِ دیده ستارگان
در آستانه فروچکیدن بود.

مسجد کوفه سه شب بود که انتظار زاهد هر شبه اش را می کشید؛
گویا گرمی خونی که به صورت محراب شتَک زده بود، در باورش نمی گنجید.


این روزها، یتیم بچگان کوفه می دانستند نباید سراغ پدر را از
مادرانشان بگیرند؛ حالا معمای آن مرد ناشناس با کوله نان و خرمایش،
برای آنها هم فاش شده بود اما هنوز روزنه امیدی در دل های کوچکشان
سوسو می زد، مثل کوچه های تاریک و محزون کوفه که هنوز منتظر
رد پای آرام و پرصلابت مولا بر شانه های خود بودند.


کودکی به اصرار، کاسه شیری از مادرش گرفت و به امید
شفای پدر، سایه های تاریک شب را پشت سر گذاشت.

با خود می گفت: امشب به عیادت پدرم می روم و به او خواهم گفت
هر شب برای شفایش دعا کرده ام...،
اما پشت در خانه علی(ع) که رسید... .


چگونه باور کند این پیکر پاک عدالت است که بر دوش حسن و حسین
حمل می شود! این همان علی(ع)، یکه تاز میدان نبرد و پدر مهربا ن
یتیمان کوفه است! آیا این علی(ع) است که می رود!


مگر شانه هایش از ردّ انبان نان و خرما خسته اند یا مگر الفت
یتیمان و بیچارگان را با نگاه مهربان و لبخند پرمهرش از یاد برده است!


نمی دانم کوفه پس از آن شب چگونه تاب ماندن داشت!
نمی دانم مردمانش چگونه نفس کشیدند و سیاهی این عزا
و ماتم بزرگ را به سپیدی صبح آمیختند!


آیا زمین تاب آن داشت که با مناجات های پرسوز علی(ع) وداع کند!
آیا آزادگان عالم توانستند تجسم عدالت محض را در زیر خاک کنند!

عرشیان حق دارند این شب غریب را به دیده حیرت بنگرند؛
چگونه اهل زمین گوهر نایاب نسل آدم را در خاک غفلت
و جهل خویش مدفون می سازند!


نمی دانم با علی(ع) چه کردند که می گفت:
«خدایا! مرا از آنها بگیر و حاکم بدی را به جای من بر آنها بگمار!»
این روزهای آخر، لحظه شماری مولا برای رفتن، فرزندانش را بی تاب می کرد.

حساب هر شب ماه رمضان را داشت و می فرمود
نزدیک است که این محاسن سپید، به خون سرم رنگین شوند.

گویا از راه و رسم مردم زمانه اش به تنگ آمده بود؛

اینکه بر منبر برود، خطبه بخواند و مردمان را به جنگ با دشمنان
خدا دعوت کند و آنها به بهانه زمستان و تابستان، دور و برش را خالی کنند.


25 سال سکوت، حادثه بزرگی است، اما غریبانه تر آن است که
دوران کوتاه مدت حکومتش، مدام به جنگ و درگیری گذشت.

انگار به قدری دیر گرد علی(ع) جمع شدند که معنای اسلام حقیقی
از ذهن ها رخت بربست. عدالت چیز عجیبی شده بود!


اینک، اخلاص و برای خدا کارکردن، مفهوم گنگی دارد.
حالا، وقتی علی(ع) دم از عدالت می زند، بساط جنگ جمل برپا
می شود و نارضایتی از تقسیم بیت المال، ورد زبان ها می گردد.

وقتی دم از صلاحیت حاکمان می زند، فتنه قاسطین علم می شود و
قرآن های سرنیزه! وقتی روشنایی اندیشه و دوری از جمود و خشک
مغزی را گوشزد می کند، سپاه نهروان در مقابلش صف می کشد.


آن روز برای بیعت با علی(ع)، جامه می دریدند و یکدیگر را
زیر دست و پا له می کردند، روزی بود و امروز که به هر بهانه،
راه خود را از علی(ع) جدا می کنند، روز دیگری است!


گرچه حکومت عادلانه امیر مؤمنان(ع) حلاوت روزهای حضور پیامبر
را زنده می کرد، ولی چه بسیار کینه ها و عقده های قدیمی با اسلام و
پیامبرکه اینک به بهانه علی(ع)، مجال سر برآوردن یافته اند!


باید پرسید علی کیست؟ علی معیار حق و باطل است.
آن قدر عیارش بالاست که زبان دوست و دشمن، از ثنا
و ستایش او لبریز شده است.


زهد با علی(ع) معنا می شود، وقتی در سفره هر
روزش، جز نان جو و نمک نمی یابی!


معیار عدالت، علی(ع) است، وقتی دانشمند مسیحی می گوید:
«علی(ع) به سبب شدت عدالتش به شهادت رسید».


علی(ع) جمع اضداد است.
به شام تیره غربت، پناهگاه یتیمبه روز معرکه، سردار جنگ و نام آور

علی(ع) همان است که روزی به اعجاز دستانش، خیبرشکن می شود
و روزی به اعجاز صبر بی مانندش، اول مظلوم عالم!


علی(ع)، یکه تاز میدان خطابه و وعظ است؛ سحر کلامش در
جان ها نفوذ می کرد تا آنجا که در وصفش گفتند:
«مادون کلام خالق و مافوق کلام بشر!»


کسی است که پیامبر، او و پیروانش را به زیور کلام خویش آراست:
«قسم به آنکه جانم در دست اوست، علی و شیعیان او، رستگاران روز قیامتند».


علی(ع) دریایی است که تنها به اندازه معرفتت از آن برمی گیری!
علی ساقی است؛ پیمانه ات را بزرگ تر کن تا از
شراب صافی عشق او، خوب سیراب شوی!


زبان علم و خرد الکن از فضائل اوست
که کس علی نشناسد به غیر پیغمبر


17470461040604611543.gif

98878438848595952578.gif

17470461040604611543.gif



فاطره ذبیح زاده

 

zahra

مدیر ارشد
2013-09-24
3,072
2,573
0

71698548487582209367.gif



شهادت مولي الموحدين، علي‌بن‌ابي‌طالب، اميرالمومنين،

شيرمرد عرصه‌ي خيبر، غم‌خوار يتيمان، حضرت علي (عليه‌السلام)

را به عموم شيعيان تسليت عرض مي‌نماييم.

التماس دعا
13458564083290171746.gif
 

zahra

مدیر ارشد
2013-09-24
3,072
2,573
0


47408302024743771416.gif


فرا رسیدن ايام شهادت جانگداز مولای متقیان٬
امیر مؤمنان٬ حيدر کرار ٬ حضرت علي بن ابي طالب
عليه السلام را به مقام والای ولی الله الاعظم ارواحنا فداه
و تمام شیعیان و پیروانش تسلیت عرض می کنیم .

عظم الله اجورکم بشهاده مولانا امیر المؤمنین علیه السلام

09857757531940319389.gif


 

درباره ما

  • خوش آمدید ؛ یه حسِ خوب یک انجمن است که شما می توانید در آن عضو شده از امکانات آن استفاده کرده و دوستان جدید پیدا کنید. این مجموعه دارای نظارت 24 ساعته بوده تا محیطی سالم را برای کاربران خود فراهم آورد،از کاربران انتظار می رود که با رعایت قوانین ما را برای رسیدن به این هدف یاری کنند.
    از طرف مدیر وب سایت:
    "همواره آرزو دارم که هربازدید کننده ای بعد از ورود به انجمن، با یه حسِ خوب اینجارو ترک کنه!"

منوی کاربر