سلام دوستای گلم تو اینجا هر کی که دوس داره خاطرات روزانه خودشو بنویسه من خودم اول شروع میکنم
امروز از سفر 4 روزه به لرستان برگشتیم...
خیلی خوشحالم از اینکه به شهر خودم برگشتم ولی اونجا هم خیلی دوست داشتنی بود کلی با دوستام رفتیم بیرون...
راهش خیلی خسته کننده بود..بیشتر تو راه رمان خوندم و موزیک گوش دادم و خوردم و خوابیدم
کلا کار مفیدی انجام ندادم فقط صبح به بابام کمک کردم که ماشینشو بشوره آخه پره پیپیه پرنده بود(به قول بابام گنجیشکای لری ها عقده این)
شام هم بابام از بیرون خرید خیلی خوش مزه بود الانم همش میگن بخواب چون من فردا کلاس دارم...امان از دست این کلاسا
من همینجا شب به خیر میگم
خدافظی نمیکنم بهتون به امید دیدار میگم :d بای دوستان:*
امروز از سفر 4 روزه به لرستان برگشتیم...
خیلی خوشحالم از اینکه به شهر خودم برگشتم ولی اونجا هم خیلی دوست داشتنی بود کلی با دوستام رفتیم بیرون...
راهش خیلی خسته کننده بود..بیشتر تو راه رمان خوندم و موزیک گوش دادم و خوردم و خوابیدم
کلا کار مفیدی انجام ندادم فقط صبح به بابام کمک کردم که ماشینشو بشوره آخه پره پیپیه پرنده بود(به قول بابام گنجیشکای لری ها عقده این)
شام هم بابام از بیرون خرید خیلی خوش مزه بود الانم همش میگن بخواب چون من فردا کلاس دارم...امان از دست این کلاسا
من همینجا شب به خیر میگم
خدافظی نمیکنم بهتون به امید دیدار میگم :d بای دوستان:*