پاسخ به شبهات مهدوی

zahra

مدیر ارشد
2013-09-24
3,072
2,573
0
دنيا و مردم چه شرايطي بايد داشته باشند تا امام زمان ظهور كنند؟



البته ما با شرايط کنوني جهان اميدوار هستيم حضرت ظهور فرمايند و مستضعفان را از دست ستمگران نجات بدهند و تعدادي از نشانه هاي ظهور حضرت مثل فراواني ظلم و ستم و کثرت معاصي تحقق يافته و تعداد اندکي از نشانه هاي ظهور باقي مانده و ما اميدوار هستيم و انتظار داريم که حضرت هر چه زودتر ظهور کنند ولي زمان ظهور امام زمان(عج) براى هيچ كس حتى شخص امام(ع) نيز معلوم نيست و جزء مواردى است كه فقط علمش نزد خداوند متعال است و در اين معنا روايات متعددى داريم، در روايات ما زمان ظهور حضرت با زمان وقوع قيامت مقايسه شده است؛ يعنى، همان گونه كه علم زمان وقوع قيامت منحصرا در اختيار حضرت حق - جل و علا - است، علم زمان ظهور حضرت نيز منحصرا در نزد خداوند متعال است، (تفسير نورالثقلين، ج 2، ص 107 به نقل از پيامبر گرامى اسلام(ص) مشابه اين روايت را از امام صادق(ع) در تفسير شريف لاهيجى، ج 2، ص 137 ملاحظه فرماييد).

بنابراين كسى حق ندارد، زمانى براى حضور حضرت تعيين كند، اما متأسفانه هر از گاهى شايعاتى از اين دست با استناد دروغ به برخى افراد موجه درست مى شود. مهم شناخت وظيفه است؛ ما چه بكنيم كه بتوانيم به وظيفه خود در زمان غيبت عمل كنيم؟ و چه بكنيم به نزديك تر شدن زمان ظهور امام كمك كرده باشيم؟ و چه بكنيم كه اگر امام در زمان ما ظهور كرد، ما نيز جزء ياران و ياوران آن حضرت باشيم؟


روايات، وظيفه ما را در زمان غيبت را معين فرموده اند، انتظار فرج و انتظار منجى. اين انتظار حتما بايد با ورع و عفت و صلاح همراه باشد. درروايات از انتظار فرج به عنوان برترين عبادت مؤمن در زمان غيبت نام برده شده است، (كمال الدين و تمام النعمه، شيخ صدوق، صص 647 - 644، والشيعه والرجعه، محمدرضا الطيسى النجفى، ج 1،صص 200 و 201، دارالكتب الاسلاميه).


روشن است كه تا زمينه قيام و ظهور آماده نشود، ظهور حضرت نيز ميسر نيست و روايات ما به اين نكته نيز اشاره دارند. اين زمينه اولاً با كردارهاى درست و به جا و خداپسندانه شيعيان و هم پيمانى آنها در ايفاى وظيفه الهى خود و ثانيا با دعاى فراوان - از ته قلب و باخلوص نيت - حاصل مى شود، (صحيفه المهدى، جواد قيومي اصفهانى، دفتر انتشارات اسلامى، ص 350 و 351).


پس همانگونه كه زيادي ظلم و گناه در جامعه از شرايط و نشانه هاي ظهور است وجود ياوراني مخلص و مؤمن به عنوان ياران حضرت مهدي نيز جزو شرايط ظهور مي باشد و ما مؤظف هستيم اين شرط را محقق نماييم.
 

zahra

مدیر ارشد
2013-09-24
3,072
2,573
0
نشانه هاي ظهور امام زمان چيست؟



نسبت به زمان ظهور امام زمان (عج) هيچكس نمي تواند زمان مشخص و معيني را اعلام كند، زيرا غير از خداوند هيچكس نسبت به آن آگاهي ندارد. آنچه كه در برخي از روايات درباره زمان ظهور امام زمان(ع) آمده است، نشانه‌ها و علايمي است كه بر اساس آنها برخي از علما و صاحب نظران اظهار نظرهايي نسبت به نزديك بودن و يا نزديك نبودن زمان ظهور كرده‌اند. اما هيچ يك از آنان به طور قطع چنين اظهار نظرهايي را مطرح نكرده‌اند. از اين رو، نمي توان گفت كه در اين نزديكي‌ها آيا امام زمان (عج) ظهور خواهد كرد يا خير.
نشانه هاي ظهور را مي توان به دو دسته تقسيم كرد: نشانه‌هاي تغيير ناپذير و تغيير پذير
نشانه‌هاي تغيير ناپذير را مي توان به نشانه هاي حتمي و غير حتمي تقسيم كرد.

علامت هاي حتمي
نشانه‌هاي تغيير ناپذير حتمي نشانه هايي هستند كه يا متصل به ظهور هستند با فاصله (15) روز يا چند ماه و يا متصل به ظهور نيستند و بعضي از آنها عبارتند از:
«خروج دجال»،‌ «صيحه و نداي آسماني»، «خروج سفياني از وادي يابس»، «فرورفتن لشكر سفياني در بيداء»، «قتل نفس زكيه بين ركن و مقام»، «خروج سيد حسني از ديلم و قزوين»، «كسوف آفتاب در نيمه ماه رمضان و خسوف ماه در پايان آن»، « سه ندا در ماه رجب»، «خروج يماني از يمن»،‌ «انقراض بني عباس» «جاري شدن نهري از فرات به غري»، «ظاهر شدن قحطي شديد»(1).

علامت‌هاي غير حتمي
اين علامت‌ها گر چه تعداد زيادي از آنها به وقوع پيوسته و از نظر فلسفي حتمي و ضروري تلقي مي شود ولي هنگامي كه از آنها خبر داده مي شده حتميت آن مشخص نشده است از اين رو غير حتمي ناميده شده‌اند مانند «ظاهر شدن شصت مدعي دروغين نبوت»، «ظاهر شدن 12 نفر از سادات مدعي امامت»، «بستن جسر بغداد»، «مسجد كردن قبرستان‌ها»، «خراب شدن بغداد»، «خراب شدن ديوار مسجد كوفه»، و...(2)
اين علامت‌ها تغيير نكرده‌اند و با آمدن آنها ظهور آقا مسلم محقق خواهدشد اما نشانه‌هايي وجود دارد كه قابل تغيير مي‌باشند.

نشانه‌هاي قابل تغيير
علي بن خنيس از امام صادق(ع) روايت مي‌كند كه شنيدم مي‌فرمود: بعضي از علايم و امورات از محتومات است و جمله‌اي از آن علايم حتمي نخواهد بود يعني احتمال تغيير و تبديل در آن مي‌رود شايد كه خداوند آن بلاها و فتنه‌ها رابه فضل و كرم خود از مؤمنين دفع فرمايد و شدايد را بر ايشان آسان نمايد و در ظهور آن بزرگوار تعجيل فرمايد»(3).
تعدادي از علاماتي كه هنوز واقع نشده، و يا محتمل الوقوع است و اعلام به حتميت آن نشده و احتمال تغيير و تبديل در آنچه اراده خداوند به آن تعلّق گرفته مي‌روند عبارتند از: «ايستادن آفتاب در وسط آسمان از اول زوال تا وقت عصر بدون آنكه حركت كند»، «طلوع نمودن خورشيد از مغرب»، «خروج يماني از يمن»، «خروج خراساني از خراسان»، «خروج مغربي به جانب مصر و مالك شدن مصر و نواحي آن»، «اختلاف بيرقها در شام به سبب خروج سه نفر طالب سلطنت» «خراب شدن سمت غربي مسجد شام»، وقوع جنگ و جدال در هر بلد از نواحي مغرب تا يكسال كه مردم به دليل اختلاف رايات يكديگر را مي كشند. به ويژه در شام كه صد هزار نفر كشته مي شوند»،‌ «خراب شدن شام از قتل و غارت و اقسام فتنه‌ها و بلاها»، «فرو رفتن قريه جابيه در زمين در شام»، «خروج زنديقي از شهر قزوين به رياست»،‌ «پايان يافتن سلطنت بسياري از سلاطين در اكثر كشورها»، «خروج عوف سلمي در سرزمين جزيره»، «خروج سمرقندي بعد از عوف سلمي و بر پا شدن فتنه‌اي عظيم»، «وقوع زلزله‌اي عظيم در شام قبل از خروج سفياني كه بيش از صد هزار نفر كشته مي‌دهد»، «ظاهر شدن آتشي تعجب آور و خوف انگيز و ترس آور، به مدت سه يا هفت روز در ميان زمين و آسمان در سمت مشرق زمين»، «ظاهر شدن سرخي شديد كه در اطراف آسمان پهن مي شود گويا همه آسمان را مي گيرد» «كثرت قتل و خونريزي در كوفه از جهت رايات مختلف»، «كشته شدن نفس زكيه است در پشت كوفه با هفتاد نفر از صلحا»(4)، «وقوع جنگ عظيمي در ميان آل مروان و بني عباس در قرقيسا در كنار شط فرات»، «نزول ترك در جزيره و اهل روم در رمله»، «مسخ شدن طايفه‌اي به صورت ميمون و خوك»،‌ «حركت كردن بيرقهاي سياه از خراسان»، «آمدن باران بي نظير در ماه جمادي الثانيه و رجب» «باريدن تگرگ بسيار بزرگي در روم و جزاير كه مانند آن ديده نشده»،‌ «مطلق العنان شدن عرب در رفت و آمد و عملكرد»، «خروج سلاطين عجم از شان دو قار»، «طلوع ستاره از مشرق كه مانند ماه درخشنده است»، «زنده شدن مردگان و سر برآوردن از قبرها»، بعضي از اين حوادث مشروط به وجود شرطي است كه اگر شرايط آن محقق شود موجود مي‌شود و خداوند تعالي داناتر است به آن چيز‌هايي كه بايد بشود.

نتيجه
علايم بر دو قسم هستند تغيير پذير و تغيير ناپذير: علايم تغيير پذير علايمي است كه به اراده خداوند واقع مي شود و چه بسا به جهت حكم و مصالح و مقتضيات و موانعي واقع نشود يا تغيير داده شود به نحوي كه اصلح به حال بندگان خدا باشد و يا به ادعيه و طاعات بندگان ابتلاء به آن رفع شود. و از طرفي ممكن است به خاطر موانع يا مصالحي فرج به تأخير افتد و در اين باره بعضي از روايات گويا است.(5) و اين مطلب در اصطلاح«بداء» ناميده مي‌شود و مسائلي مانند افشاي راز به قتل رساندن امام معصوم و مانند آن از اموري است كه تأخير انداز فرج شمرده شده است.(6)

توضيح بيشتر
روايات حاكى از اين است كه انقلاب و حركت ظهور حضرت مهدى(عج) بعد از فراهم شدن مقدمات و آمادگى هاى منطقه اى و جهانى از مكه آغاز مى گردد. آنگاه در سطح جهان نبردى سخت ميان غربى ها و تركان(7) و يا هواداران آنها به وجود مى آيد تا جايى كه منجر به جنگ جهانى مى گردد. اما در سطح منطقه دو حكومت هوادار حضرت مهدى(عج) در ايران و يمن تشكيل خواهد شد... كه ياران ايرانى آن حضرت مدتى قبل از ظهور، حكومت خويش را تأسيس نموده و درگير جنگى طولانى مى شوند كه سرانجام در آن پيروز مى گردند. اندك زمانى پيش از ظهور آن بزرگوار در بين ايرانيان دو شخصيت با عنوان سيد خراسانى، رهبر سياسى و شعيب بن صالح رهبر نظامى ظاهر شده و ايرانيان تحت رهبرى اين دو تن نقش مهمى را در حركت ظهور آن حضرت ايفا خواهند كرد.
اما ياران يمنى وى، قيام و انقلاب آنان چند ماه پيش از ظهور حضرت بوده و ظاهرا ايشان در سامان بخشيدن به خلاء سياسى كه در حجاز به وجود مى آيد همكارى مى نمايد.
از جمله نشانه هاى ظهور حادثه اى است كه ميان دو حرم مكه و مدينه رخ مى دهد. در اين هنگام نشانه هاى ظهور حضرت مهدى(عج) آشكار شده و شايد بزرگترين نشانه آن، نداى آسمانى است كه به نام او در 23 ماه رمضان شنيده مى شود پس از اين نداى آسمانى حضرت مهدى(عج) به طور سرى با برخى از ياران خود ارتباط برقرار مى نمايد. درباره آن بزرگوار در سراسر گيتى سخن بسيار به ميان آمده و نام وى زبانزد همگان گشته و محبتش در دل ها جاى مى گيرد.
دشمنان از حضور آن حضرت بيمناك شده و مى كوشند تا وى را يافته و از ميان بردارند ازاين رو سپاهى وارد مدينه گشته و به هر مرد هاشمى كه دست يافته او را دستگير و يا كشته و يا به زندان مى اندازند آن حضرت با برخى از ياران خود در مكه تماس گرفته تا اين كه قيام خويش را در شب دهم محرم بعد از نماز مغرب و عشاء از حرم شريف مكى آغاز مى كند و پس از درگيرى بر مكه تسلط مى يابد. در صبح روز دهم محرم حضرت مهدى(عج) پيام خود را به زبان هاى مختلف به تمام جهان ابلاغ مى كند و ملل دنيا را به يارى خويش دعوت كرده، اعلام مى دارد كه در مكه باقى خواهد ماند تا معجزه اى كه جد گرامى اش حضرت رسول(ص) وعده فرموده محقق شود و آن فرو رفتن لشكريان سفيانى به زمين است كه براى درهم شكستن حركت آن حضرت راهى مكه مى شوند به وقوع بپيوندد(8).
آن حضرت پس از اين معجزه با سپاه خود كه متشكل از ده و اندى هزار تن است از مكه رهسپار مدينه مى شود و پس از نبردى با نيروهاى دشمن مستقر در آنجا، مدينه را آزاد ساخته آنگاه با آزادسازى دو حرم مكه و مدينه فتح حجاز و تسلط بر منطقه خاتمه مى يابد. وى پس از پيروزى بر حجاز راهى جنوب ايران مى شود و در آنجا با سپاه ايران و توده هاى مردم آن سامان به رهبرى خراسانى و شعيب بن صالح برمى خورد. آنان با او بيعت كرده و با همرزمى يكديگر با قواى دشمن در بصره به پيكار مى پردازند كه سرانجام به پيروزى بزرگ و آشكارى دست مى يابند. سپس امام(عج) وارد عراق گرديده واوضاع داخلى آنجا را پاكسازى مى كند و با درگيرى با بقاياى نيروهاى سفيانى و گروه هاى متعدد شورش آنها را شكست داده و به قتل مى رساند. آنگاه عراق را مركز حكومت و كوفه را پايتخت خود قرار مى دهد و بدين سان يمن، حجاز،ايران، عراق و كشورهاى خليج فارس يكپارچه تحت فرمانروايى آن حضرت درمى آيد. بعد از آن جنگ هايى با تركان و يهوديان صورت مى پذيرد كه در هر دو پيروزى از آن حضرت(عج) است. غربيان مسيحى از اين وقايع سخت نگران شده و با حضرت اعلان جنگ مى كنند ولى ناگاه حضرت عيسى مسيح(ع) از آسمان به قدس شريف فرود آمده و با سخنان خويش جهان و به ويژه مسيحيان را مورد خطاب قرار مى دهد. فرود آمدن حضرت عيسى(ع) براى جهان علامت و نشانه اى است كه موجب شادى مسلمانان و ملت هاى مسيحى خواهد گرديد.
به نظر مى رسد كه حضرت مسيح(ع) ميان حضرت مهدى(ع) و غربى ها وساطت نموده و قرارداد صلحى به مدت هفت سال ميان دو طرف بسته مى شود. اما غربى ها بعد از دو سال پيمان صلح را مى شكنند، لذا روميان در يك هجوم ناگهانى با نزديك به يك ميليون سرباز به سرزمين شام و فلسطين يورش مى آورند. نيروهاى اسلام روياروى آنها قرار گرفته و حضرت مسيح(ع) موضع خود را هماهنگ با حضرت مهدى(عج) اعلام داشته و پشت سر وى در قدس نماز مى گذارد. دراين جنگ مسلمانان پيروز مى شوند. سپس غرب توسط امام فتح مى گردد. پس ازفتح و اسلام آوردن بيشتر مردم آن سامان، حضرت مسيح(ع) رحلت نموده و حضرت مهدى(عج) و مسلمانان بر پيكر او نماز مى گذارند. سپس پيكر پاك او را با پارچه اى كه دست بافت مادرش مريم صديقه(ع) است كفن نموده و در جوار مزار شريف مادرش در قدس به خاك مى سپارد.


پس از اين فتوحات حضرت مهدى(عج) براى تحقق بخشيدن به اهداف الهى در ابعاد گوناگون و در ميان ملل جهان اقدام مى كند و براى تعالى بخشيدن و شكوفايى زندگى مادى و تحقق توانگرى و رفاه همگان قيام نموده و جهت گسترش فرهنگ و دانش و بالا بردن سطح آگاهى دينى و دنيايى مردم مى كوشد.
يکي ديگر از علائم مهم ظهور پيدا شدن افراد يا جرياني به نام دجال و سفياني است.


الف) دجال از ريشه دجل به معناى دروغگو است و بر اساس آنچه از ظاهر اخبار استفاده مى شود دجال فردى است كه در آخرالزمان و پيش از قيام مهدى(ع) خروج مى كند و انسان غير عادى است و با انجام كارهاى شگفت انگيز جمع زياى از مردم را مى فريبد و سرانجام به دست حضرت عيسى(ع) در منطقه شام به هلاكت مى رسد. و اينكه آيا دجال شخص واحد با آن ويژگيها مى باشد يا يك تفكر و جريان الحادى است در اين مورد احتمالات مختلف و متعدد وجود دارد.
1- دجال نام شخص معينى نيست بلكه هر كسى كه با ادعاى پوچ و بى اساس و حيله گرى سعى در فريب مردم داشته باشد دجال است و از احاديث نيز اين نكته قابل استفاده است. پيامبر اكرم(ص) مى فرمايد: «لاتقوم الساعه حتى يخرج المهدى من ولدى و لا يخرج المهدى حتى يخرج ستون كذابا كلهم يقول انا نبى؛ قيامت بر پا نمى شود تا وقتى كه مهدى(ع) ازفرزندانم ظهور كند و مهدى(ع) قيام نمى كند تا وقتى كه شصت دروغگو خروج كند» (بحارالانوار، جلد 52، ص 209)
و در روايتى ديگر از پيامبر نقل شده است كه:(پيش از خروج دجال بيش از هفتاد دجال خروج خواهد كرد) (كنزل العمال، جلد 14، ص 200)


با توجه به روايات مى توان گفت كه دجال ها متعدد و متنوع است و دجال واقعى همان كه در روايت از آن شخص معينى قصد شده است و دجال هاى ديگر كه افراد شياد و حيله گرى كه در پديده هاى اجتماعى با ظاهر شدن سعى در فريب مردم دارند.


2- دجال كنايه از كفر جهانى و فرهنگ مادى است كه بر همه جهان سيطره دارد ؛ كشورهاى مبتكرى كه از لحاظ قدرت مادى و صنعتى قوى هستند و مسلمانان را به نوع مى فريبند و مرعوب خويش مى سازند تا آن جا كه مسلمانان خود را در برابر آنها خود باخته تلقى مى كنندكشورهاى مبتكر خصوصا استكبار جهانى با سيطره صنعتى و پيشرفت خود همه جاى عالم سر مى كشد و سعى در فريب مردم دارند.


ب ) سفيانى از شخصيت هاى بنام در انقلاب حضرت مهدى(ع) است و از دشمنان سرسخت آن حضرت به شمار مى رود و بنابه تصريح روايات خروج سفيانى از وعده هاى حتمى خداوند است امام زين العابدين مى فرمايد: «امر قائم از سوى خداوندحتمى است و امر سفيانى نيز از جانب خداوند قطعى مى باشد و قائم ظهور نمى كند مگر پس از مرگ سفيانى» (بحارالانوار، 53، 182، نقل از كتاب عصر ظهور على كورانى، ص 115)


بين دانشمندان اسلامى اتفاق نظر است كه وجه تسميه او به سفيانى به خاطر نسبت داشتن با ابوسفيان است چراكه وى از تبار ابوسفيان بشمار مى آيد. (همان كتاب، ص 116) و طبق روايات، فرهنگ و گرايش سياسى سفيانى غربى است.سفيانى در حاليكه رهبرى گروهى را به عهده دارد مانند شخص نصرانى صليب بر گردن دارد و از سرزمين روميان روى مى آورد. (غيبت طوسى، ص 278، نقل از كتاب عصر ظهور، ص 118)
خلاصه اين كه روايات سفيانى از تبار ابوسفيان است و از كينه توزترين فرد نسبت به اهل بيت(ع) مى باشد با پرچم سرخ كه نشانه خون آشامى او است قبل از ظهور امام(عج) خارج مى شود و جنبش او بسيار خشن و در سه مرحله انجام مى گيرد.


مرحله تثبيت سلطه كه شش ماه طول مى كشد مرحله دوم جنبش سفيانى كه هجوم به عراق و حجاز مى باشد، و مرحله سوم جنبش آن دفاع در برابر تحرك سپاه حضرت مهدى(ع) جهات حفظ متصرفات خود از سرزمين شام و اسرائيل و قدس و... و خروج او از آغاز تا انجام15 ماه به طول مى انجامد.
در کنار اين دو علامت از چند علامت ديگر نيز نام برده شده است:

1- خسف در بيداء: خسف ؛ يعنى، فرو رفتن و بيداء سرزمين بين مكه و مدينه است و مراد از آن فرو رفتن لشكر سفيانى در زمين است.
على(ع) فرمود: در آستانه ظهور قائم ما، مهدى(عج) سفيانى خروج مى كند. سپاه وى به سوى مدينه حركت مى كند و چون به سرزمين بيداء مى رسند خداوند آنها را در كام زمين فرو مى برد، (ينابيع الموده، قندوزى، چاپ بصيرتى، ص427).

2- خروج يمانى: سردارى است از يمن كه قيام كرده و مردم را به حق و عدل دعوت مى كند.
امام صادق(ع) فرمود: قيام خراسانى و سفيانى و يمانى در يك سال و يك روز خواهد بود و در اين ميان هيچ پرچمى به اندازه پرچم يمانى دعوت به حق و هدايت نمى كند، (كتاب الغيبه، نعمانى، ص 252).
ظاهرا خراسانى نيز دعوت به حق مى كند.

3- قتل نفس زكيه: نفس زكيه؛ يعنى، انسان پاك.
امام باقر(ع) فرمود: «بين ظهور مهدى(عج) و كشته شدن نفس زكيه بيش از پانزده شبانه روز فاصله نيست»، (الارشاد، ج 2، ص 374).

4- صيحه آسمانى: ظاهرا صدايى است كه در آستانه ظهور از آسمان شنيده مى شود.
امام باقر(ع) فرمود: «ندا كننده اى از آسمان نام قائم را ندا مى كند پس هر كه در شرق و غرب است آن را مى شنود، (كتاب الغيبه، نعمانى، ص 252).
درباره تعداد ياران خاص آن حضرت كلياتى وارد شده است مانند اين كه: امام باقر(ع) فرمود: سوگند به خدا، سيصد واندى نفر بدون وعده پيشين گرد مى آيند در ميان آنان پنجاه زن است، (بحارالانوار، ج 52، ص 223).
درباره ويژگى هاى ياران حضرت نيز طبق برخى از روايات خداشناسى، عبادت و بندگى، شجاعت، فرمانبرى، ايثار، زهد و ساده زيستى و نظم و انضباط از صفات آنان شمرده شده است.

5- از مهمترين علائم ظهور فراگير شدن ظلم و جور در جهان است:
اين نشانه در روايات بسيار به چشم مى خورد و در بعضى روايات به همين عنوان كلى مورد اشاره قرار گرفته، چنان كه در روايات معروفى كه با سندهاى گوناگون نقل شده آمده:يملا اللّه به الارض قسطا و عدلاً بعد ما ملئت ظلما و جورا؛ خداوند به وسيله ظهور مهدى(ع) زمين را پر از عدل و داد مى سازد،پس از آن كه از ظلم و ستم پر شده باشد»، («سنن ابى داود»، ج 4، 107 و كنزل العمال، ج14، ص 264).
يا از حضرت مهدى(ع) نقل شده: علامة ظهورى كثرة الهرج و المرج و الفتن...؛ نشانه آشكار شدن من زياد شدن هرج و مرج و فتنه ها وآشوبها است»، (بحارالانوار، ج 51، ص 320).


زياد شدن اين فسادها در ميان مردم، در واقع نوعى از فراگير شدن ظلم و جور روى زمين است. البته فساد و گناه كم و بيش در ميان مردم بوده، مهم فراگير شدن آن است به گونه اى كه بدى ها بر خوبى ها، ضدارزشها بر ارزش ها غلبه مى يابد. شهيد مطهرى، روايتى را از شيخصدوق مى آورد. اين امر (قيام مهدى(ع« تحقق نمى پذيرد مگر اينكه هر يك از شقى و سعيد به نهايت كار خود برسد. پس سخن در اين است كه گروه سعداء و گروه اشقيا هر كدام به نهايت كار خود برسند. سخن در اين نيست كه سعيدى در كار نباشد و فقط اشقياء به منتها درجه شقاوت برسند، (قيام و انقلاب مهدى، شهيد استاد مطهرى، ص 57 و 58).


و گسترش ظلم و فساد و فراگير شدن آن بدين معنا نيست كه صالحى و ظلم ستيزى وجود نخواهد داشت و هم چنين ملازم با اين معنا نيست كه بشر ديگر از ظلم و فساد بر نمى گردد. با توجه به توضيحات فوق و اينكه بشر از هر نحله اى كه باشد دنبال منجى و رسيدن به عدل وآرامش و آسايش است. اين نويد را مى دهد كه جهان بشرى با توجه به ظلم و فساد و تبعيض كه دامنگيرش شده در آينده خواستار حكومت ايده آل و موافق با فطرت الهى باشد. و اضافه بر آن رشد عقول و معارف بشر روز به بروز در ترقى مى باشد و از طرفى مكاتب و اسم هاى مختلفامتحان خود را در اداراه كرد جوامع پس داده اند. بنابراين سير بشر به سوى گمشده اى است كه بتواند با نفس مسيحاى خود مرهمى بر زخم هاى آنان باشد و اين يوسف گمشده همان مهدى(ع) است كه بشر در انتظارش مى باشد. كه به آمدن او هم در كتب تشريع الهى و هم در كتب تكوين و صحيفه دل ها خبرها و اميدهايى است. و موقع آمدن نيز خبرش در آسمان به گوش جهانيان از شرق و غرب مى رسد. و روايات مى گويد تمام انسانها در برابر اين نشانه الهى وعده داده شده سر تسليم فرود مى آورند زيرا كه تفسير اين گفته خداوند است. «اگر بخواهيم از آسمان معجزه اى بر آنها فرو مى فرستيم كه در برابر آن تسليم فرود آوردند» (سوره شعرا، آيه 4).


مردم از اين صيحه آسمانى به ناله و فرياد درآمده و از خانه هايشان بيرون مى آيند تا ببينند چه خبر است! آن ندا مردم را به خوددارى از ظلم و كفر و درگيرى و خونريزى و به پيروى از امام مهدى(ع) دعوت مى كند.


خلاصه کلام زمان ظهور امام زمان(عج) براى هيچ كس حتى شخص امام(ع) نيز معلوم نيست و جزء مواردى است كه فقط علمش نزد خداوند متعال است و در اين معنا روايات متعددى داريم، در روايات ما زمان ظهور حضرت با زمان وقوع قيامت مقايسه شده است؛ يعنى، همان گونه كه علم زمان وقوع قيامت منحصرا در اختيار حضرت حق - جل و علا - است، علم زمان ظهور حضرت نيز منحصرا در نزد خداوند متعال است، (تفسير نورالثقلين، ج 2، ص 107 به نقل از پيامبر گرامى اسلام(ص) مشابهاين روايت را از امام صادق(ع) در تفسير شريف لاهيجى، ج 2، ص 137 ملاحظه فرماييد).


بنابراين كسى حق ندارد، زمانى براى حضور حضرت تعيين كند، اما متأسفانه هر از گاهى شايعاتى از اين دست با استناد دروغ به برخى افراد موجه درست مى شود. مهم شناخت وظيفه است؛ ما چه بكنيم كه بتوانيم به وظيفه خود در زمان غيبت عمل كنيم؟ و چه بكنيم بهنزديك تر شدن مهمان ظهور امام كمك كرده باشيم؟ و چه بكنيم كه اگر امام در زمان ما ظهور كرد، ما نيز جزء ياران و ياوران آن حضرت باشيم؟ روايات ما وظيفه در زمان غيبت را معين فرموده اند، انتظار فرج و انتظار منجى. اين انتظار حتما بايد با ورع و عفت و صلاح همراه باشد. درروايات از انتظار فرج به عنوان برترين عبادت مؤمن در زمان غيبت نام برده شده است، (كمال الدين و تمام النقة، شيخ صدوق، صص 647 - 644، والشيعة والرجعه، محمدرضا الطيسى النجفى، ج 1،صص 200 و 201، دارالكتب الاسلاميه).


روشن است كه تا زمينه قيام و ظهور آماده نشود، ظهور حضرت نيز ميسر نيست و روايات ما به اين نكته نيز اشاره دارند. اين زمينه اولاً با كردارهاى درست و به جا و خداپسندانه شيعيان و همپيمانى آنها در ايفاى وظيفه الهى خود و ثانيا با دعاى فراوان - از ته قلب و باخلوص نيت - حاصل مى شود، (صحيفه المهدى، جواد قيدى اصفهانى، دفتر انتشارات اسلامى، ص 350 و 351).


براى مطالعه در زمينه ظهور امام زمان و نشانه هاي آن به كتابهاى زير مراجعه كنيد:


1- ظهور نور، على سعادت پرور، نشر تشيع
2- علائم ظهور امام زمان(عج)، محمد حسين همدانى، انتشارات صحفى
3- نشانه هاى ظهور، سادات مدنى، نشر منير
4- از ولادت تا ظهور، كاظم قزوينى، ترجمه: فريدونى، نشر آفاق
5- از ولادت تا ظهور، كربى، انتشارات الهادى
6- كتابنامه امام زمان، محمدپور
7- يكصد پرسش و پاسخ پيرامون امام زمان، رجالى تهرانى
8- ترجمه منتخب الاثر ، آيت اللّه صافى
9- مهدي موعود، ترجمه ج 52 بحارالانوار، علامه مجلسي، ترجمه علي دواني، دارالکتب الاسلاميه
10- وابستگى جهان به امام زمان، لطف اللّه صافى
11- امام زمان در گفتار ديگران ، على دوانى
12- علائم ظهور، محمد على علمى

پي‌نوشت‌ها:
1. طبرسي نوري، سيد اسماعيل، كفاية الموحدين، علميه اسلاميه، ج 3، ص 400 - 405 و شيخ عباس قمي، منتهي الامال زندگي چهارده معصوم، فصل هفتم در علامات ظهور، بي تا، بي جا، ص 1135 - 1132 و حكيمي محمد رضا، خورشيد مغرب، دفتر نشر و فرهنگ اسلامي ص 128.
2. كفاية الموحدين، ص 405 - 415 و منتهي الامال ص 1135 - 1136.
3. كفاية، الموحدين، ج 3، ص 422.
4. ظاهراً اين نفس زكيه غير از آن نفس زكيه‌اي است كه در علامات حتمي ذكر شده و بين ركن و مقام شهيد مي‌شود.
5. ترجمه بحار الانوار، مهدي موعود، علامه مجلسي، ترجمه علي دواني، دار الكتب الاسلاميه ص 863 - 865.
6. همان
7. ترکان در روايات بر غربيان تطبيق داده مي شوند.
8. چنانکه در پيش توضيح داده شد اين تواريخ جزء علائم حتمي ظهور نيست.
 

zahra

مدیر ارشد
2013-09-24
3,072
2,573
0
اينکه امام زمان عليه السلام مردم را در اصل حوادث به فقها ارجاع داده نه در حکم حوادث مراد چيست؟




توقيع شريف:
يکي از روايات مشهور در ميان فقها، حديثي است که آن را شيخ صدوق در اکمال الدين خود آورده است. توقيع در حقيقت پاسخي است از جانب حضرت ولي عصر(ع) که در پاسخ به نامه اسحاق بن يعقوب مرقوم فرموده اند. در اين نامه، اسحاق چند پرسش را مطرح کرده که يکي از آنها در مورد تکليف شيعيان در «حوادث واقعه» زمان غيبت است. امام زمان(عج) در باره «حوادث واقعه» مي فرمايد: «اما الحوادث الواقعه فارجعوا فيها الي رواه حديثنا فانهم حجتي عليکم و انا حجه الله عليهم؛ در رخدادهايي که اتفاق مي افتد به راويان حديث ما مراجعه کنيد زيرا آنان حجت من بر شمايند و من حجت خدا بر آنان هستم» (نظريه سياسي اسلام، ج 2، ص 91).


در توضيح «حوادث واقعه» که در متن توقيع شريف آمده، بايد بگوييم بسيار بعيد است که منظور اسحاق بن يعقوب از آن، احکام شرعي و همين مسايلي باشد که امروز معمولا در رساله هاي عمليه نوشته مي شود؛ زيرا اولا براي شيعيان معلوم بوده که در اين گونه مسايل بايد به علماي دين و کساني که با اخبار و روايات ائمه و پيامبر(ص) آشنايي دارند مراجعه کنند و نيازي به سؤال نداشته است. همانگونه که در زمان حضور خود ائمه(ع) به علت مشکلاتي نظير دوري مسافت و امثال آن، امامان شيعه مردم را در مورد مسايل شرعي به افرادي نظير يونس بن عبدالرحمن، زکريا بن آدم و امثال آنان ارجاع مي دادند. همچنين نصب نواب اربعه در زمان غيبت صغراي امام زمان(عج) (که هر چهار نفر آنان از فقها و علماي دين بودند) گواه روشني بر اين مطلب است و خلاصه اين مسأله براي شيعه موضوع تازه اي نبود.


ثانيا، اگر منظور اسحاق بن يعقوب از حوادث واقعه، احکام شرعي بود قاعدتا بايد تعبيراتي نظير اين که «وظيفه ما در مورد حلال و حرام چيست؟» و يا «در مورد احکام الله چه تکليفي داريم؟» و مانند آنها را به کار مي برد که تعبير شايع و رايجي بوده و در ساير روايات هم بسيار به کار رفته است. به هر حال، تعبير «حوادث واقعه» در مورد احکام شرعي به هيچ وجه معمول و متداول نبوده است.


ثالثا، اصولا دلالت الفاظ تابع وضع آنها است و کلمه «حوادث واقعه» به هيچ وجه از نظر لغت و دلالت وضعي به معناي احکام شرعي نيست؛ بلکه معناي بسيار وسيع تري دارد که حتما شامل مسايل، مشکلات و رخدادهاي اجتماعي نيز مي شود. بنابراين سؤال اسحاق بن يعقوب از محضر حضرت ولي عصر(عج) در واقع اين است که در مورد مسايل و مشکلات اجتماعي جامعه اسلامي که در زمان غيبت شما پيش مي آيد وظيفه ما چيست و به چه مرجعي بايد مراجعه کنيم؟ و آن حضرت در جواب مرقوم فرموده اند که در اين مورد به «راويان حديث ما» مراجعه کنيد. اکنون ببينيم مراد از «راويان حديث» چه کساني هستند.


ممکن است کسي بگويد: منظور از «راويان حديث» هر کسي است که مثلا کتاب اصول کافي، وسايل الشيعه يا هر کتاب روايي ديگر را بردارد و احاديث و روايات آن را براي مردم بخواند و نقل کند. اما با اندکي دقت و توجه معلوم مي گردد که اين تصور درست نيست. کسي که در زمان ما مي خواهد از قول پيامبر(ص) يا امام صادق(ع) و ساير ائمه(ع) حديث و روايتي را نقل کند بايد به طريقي احراز کرده باشد که اين حديث واقعا از پيامبر يا امام صادق(ع) يا امام ديگر است در غير اين صورت حق ندارد و نمي تواند بگويد امام صادق(ع) چنين فرموده است. اگر کسي در حالي که حديث و روايتي به هيچ طريق معتبري برايش ثابت نشده، آن را به امام صادق(ع) و يا ساير ائمه معصومين(ع) نسبت دهد از مصاديق کذب و افترا بر پيامبر و امامان خواهد بود که گناهي بزرگ است.


به عبارت دقيق تر، اگر کسي بخواهد حديثي را از پيامبر يا امامي نقل کند حتما بايد بتواند براساس يک حجت و دليل شرعي معتبر آن را به امام معصوم نسبت دهد و واضح است که اين گونه نقل حديث، نياز به تخصص دارد و تخصص آن هم به علومي همچون رجال، اصول فقه، ادبيات عرب و... مربوط مي شود که اين علوم نيز در حيطه تخصص فقها است. بنابراين مراد از «راويان حديث» فقها هستند. افزون بر اين، صرف تشخيص روايت صحيح از ناصحيح براي تشخيص در «حوادث واقعه» کافي نيست بلکه بايد آگاهي کافي از ضوابط استنباط که در علم اصول فقه بيان شده داشته باشد و بتواند به عنوان صاحب نظر، فتوا بدهد؛ يعني فقيه و مجتهد باشد.


مثلا با پيدايش مواد مخدر اگر از حکم شرعي آن سؤال شود، يا در ارتباط با هجوم دشمنان به جامعه اسلامي و گرفتن امتيازاتي که منجر به سلطه بيگانه مي شود نظير امتياز تنباکو، بايد به فقها رجوع کرد. بنابراين رجوع به فقها صرفا براي کسب تکليف شرع در احکام نيست. از سوي ديگر اين که فقها حجت بر مردم هستند، منظور حجت بودنشان در همه شؤون جامعه است و با وجود آنان، براي اداره امور جامعه و قضاوت نمي توان به ديگران مراجعه کرد. بنابراين منظور از حديث کساني هستند که اهل معرفت به احاديث و بصيرت در حلال و حرام دين هستند. پس نمي توان در کسب تکليف نسبت به رخدادهاي تازه به راوياني مراجعه کرد که فاقد معرفت به فقه و بصيرت به دين باشند
 

zahra

مدیر ارشد
2013-09-24
3,072
2,573
0
مشخصات ظاهري امام زمان چيست؟



برخي از ويژگي هاي ظاهري آن حضرت به قرار زير برشمرده شده است:
الف) هنگام نمازگزاردن بر پدر بزرگوار خود امام حسن عسکري(ع) بچه اي با صورتي به رنگ ميان سياهي و سفيدي، موهايي پرپشت و کوتاه و دندانهايي با فاصله اندک از سوي مردم ديده شده است.


ب ) پس از آن؛ در طول غيبت صغري، به صورت جواني زيباروي، خوش بو، باوقار و نيکوسخن از سوي بينندگان، شناسانده شده است.


ج ) در روايتي ديگر در اين باره آمده است: آن حضرت، سبزه گون، راست قامت، خوش اندام، با قدي نه چندان بلند و نه خيلي کوتاه (متوسط) چهارشانه، با سري گرد، گشاده پيشاني، بيني اي با سوراخ هاي تنگ و وسطي کشيده و بلند، گونه هايي کم گوشت و گشاده با خالي در سمت راست آن و ويژگي هاي ديگر (محمد صدر، تاريخ الغيبه الصغري، ص 54 - 540).


د ) به گفته نمايندگان خاص آن حضرت به ويژه محمد بن عثمان، آن حضرت با حفظ ويژگي هاي ياد شده از حالت خردسالي و نوجواني، به جواني برومند و قوي تغيير شکل يافته است.
 

zahra

مدیر ارشد
2013-09-24
3,072
2,573
0
زماني که امام مهدي ظهور نمايد و بعد از آن حکومت جهاني تشکيل دهند دو مقوله امنيت و صلح جهاني چه وضعيتي پيدا مي کنند به عبارت ديگر رابطه امام زمان با امنيت و صلح جهاني چگونه است؟



امنيت مقوله اي است که دو پايه دارد:
1. پايه خارجي که مقابله و برنامه ريزي در جهت مقابله با تهديدهاي خارجي است.
2. پايه داخلي که مقابله با آسيب هاي اجتماعي داخلي است.
حکومت جهاني حضرت مهدي(عج) بساط حکومت ها و دولت هاي مختلف که يکي يا چند کشور قدرتمند باشند و بقيه کشورها ضعيف و زير دست و به طور کامل برچيده مي شود. بنابراين هيچ گونه تهديدي در روابط خارجي وجود ندارد و صلح جهاني مبتني بر عدالت و معنويت در سراسر جهان برقرار مي شود. در اين حکومت، حاکمان و دولتمردان سراسر جهان و مليت ها، نمايندگان و کارگزاران حضرت هستند.
از سوي ديگر به دليل برقراري کامل عدالت در سراسر گيتي و از آنجا که حکومت جهاني براساس تدبير و عقل و معنويت اداره مي شود. آسيب هاي اجتماعي نيز در داخل جامعه بشري به صفر مي رسد زيرا علت اساسي آسيب هاي اجتماعي ظلم اجتماعي با احساس ظلم است که در اين حکومت منتفي است. بنابراين به دليل استقرار کامل معنويت و عدالت در سراسر جهان، بساط جنگ برچيده مي شود و امنيت (خارجي و داخلي) و صلح جهاني جهان را پر مي کند
 

zahra

مدیر ارشد
2013-09-24
3,072
2,573
0
آيا تعداد 313 نفر ياران امام زمان(عج) مشخص است؟ توضيح دهيد؟



در مورد تعداد ياران حضرت مهدي (عج ): سه دسته روايات وجود دارد.

دسته اول : روايات متعدد (مستفيض ) از ائمه (ع ) به ما رسيده است كه ياران حضرت مهدي 313 نفر به تعداد ياران پيامبر در جنگ بدر هستند, (منتخب الاثر, صافي گلپايگاني , الفصل السابع , الباب الخامس , بيست و پنج روايت را با اين مضمون گردآوري كرده است ) و در منابع روايي اهل سنت نيز همين تعداد به عنوان ياران حضرت مهدي بيان شده است , (مجمع الزوائد و منبع الفوائد, نور الدين هيثمي , ص 119; الحاوي للفتاوي السيوطي , ج 2, ص 150, هر دو كتاب در الموسوعه الامام المهدي , به نقل از »چشم به راه مهدي «, جمعي از نويسندگان , دفتر تبليغات اسلامي حوزه , ص 365).


دسته دوم : رواياتي كه ياران ايشان را ده هزار نفر ذكر مي كند, (الغيبه , نعماني , ص 307; بحارالانوار, ج 52, ص 306 و 326).


دسته سوم : رواياتي كه مي گويد تمام شيعيان در گرد حضرت جمع مي شوند يا مي گويد اهل شرق و غرب زمين با نهضت او همراه مي شوند, (منتخب الاثر, صافي گلپايگاني , الفصل السابع , الباب السادس , ص 597).


نتيجه ي جمع اين روايات , با توجه به قرائن و شواهدي كه از خود همين روايات استفاده مي شود اين است كه ياران خاص حضرت كه الف ) ياران خاص حضرت كه هسته اصلي نيروها را تشكيل مي دهند و فرماندهان و كارگزاران حضرت مهدي (عج هستند, سيصد و سيزده نفر به تعداد اهل بدر مي باشند: »امام صادق (ع ): گويا مي نگرم به قائم (عج ) بر فراز منبر كوفه , در حالي كه يارانش پيرامون او حلقه زده اند. آنان پرچمداران و كارگزاران امام بر روي زمين هستند«, (كمال الدين , ص 673). از ياران خاص يعني 313 نفر, در روايات تعبير به »نقبائ« و »خواص « نيز شده است , (بحارالانوار, ج 53, ص 7). اين عده , كساني هستند كه خداوند آنان را از قبل از ظهور حضرت مهدي (عج ), به سبب قابليت و لياقتشان برگزيده است , (همان مصدر). ياران خاص (313 نفر) نخستين كساني هستند كه گرد حضرت جمع مي آيند و دعوت جهاني امام مهدي با آنان شروع مي شود پس از آشكار شدن دعوت حضرت , تعداد ده هزار نفر, كساني هستند كه به امام (ع ) مي پيوندند و به عنوان هسته اوليه نيروهاي حضرت , تحت فرماندهي همان 313 نفر, قيام جهاني امام زمان با اين عده آغاز مي شود: »امام جواد(ع ): زماني كه سيصد و سيزده نفر از ياران خاص امام قائم به خدمت آن بزرگوار رسيدند حضرت , دعوتش را به جهانيان آشكار مي كند و وقتي اين تعداد به ده هزار نفر رسيد, به اذن خداوند متعال قيام مسلحانه مي كند«, (بحارالانوار, ج 52, ص 283, حديث 10). و در ادامه ي نهضت , توده هاي انبوه مردم از سراسر جهان كه در انتظار منجي بشريت به سر مي برند و از ظلم و ستم به ستوه آمده اند, به ايشان مي پيوندند, (منتخب الاثر, الفصل السابع , الباب السادس , ص 597; الملاحم و الفتن , سيد ابن طاووس , ص 65).

2. اين كه آيا ياران خاص يعني 313 نفر, تاكنون تكميل شده اند يا نه ؟ مانند بسياري از امور ديگر براي ما معلوم نيست چون در مورد اين نفرات , تنها جز شمردن صفاتي از آنان , در روايات نام آنان به خصوص ذكر نشده جز برخي افراد مثل اصحاب كهف , سلمان , مالك اشتر, (رجعت , علامه مجلسي , كانون پژوهش , اصفهان , چاپ اول , ص 45).
3. نكته اي كه بايد به آن توجه داشت , اينكه در مورد زمان ظهور حضرت - كه خداوند به آن عالم است - در روايات اموري به عنوان علائم و زمينه ها و شرايط ظهور حضرت ذكر شده است , كه يكي از آنها تكميل ياران خاص يعني 313 نفر است اما اين تنها شرط نيست تا با تكميل اين عده , حضرت ظهور كنند بلكه علاوه بر اين حصول شرايط ديگري نيز لازم است .
 

zahra

مدیر ارشد
2013-09-24
3,072
2,573
0
آيا اين عقيده درست است كه وقتي امام زمان از غيبت بيرون آمده و ظهور كنند تمام امامان از اول تا يازدهم زنده شده و به حكومت مي رسند و سالهاي زيادي حكومت مي كنند مثلا مي گويند امام حسين تا زماني حكومت مي كند كه مي ابروي ايشان از بلندي جلوي چشمان ايشان را مي گيرد و ايشان با دست ابروها را بالا گرفته و به هر طرف نظر مي كنند؟



يكي از اعتقادات ويژه‌اي كه شيعه دوازده امامي آن را باور دارد، عقيده به رجعت است. رجعت در لغت به معناي بازگشت است. معني اصطلاحي رجعت از ديدگاه شيعه اين است كه خداوند (هم زمان با ظهور حضرت مهدي(عج« شماري از امت محمد(ص) را پس از مرگشان و پيش از قيامت بر مي انگيزاند واين باور از ويژگيهاي مذهب آل محمد(ص) مي باشد كه قرآن نيز بر درستي آن گواهي مي دهد.(1)

دانشمند بزرگ شيعه، مرحوم سيد مرتضي علم الهدي نيز عقيده بر رجعت از ديدگاه اماميه را چنين توضيح مي دهد، باور شيعه اماميه اين است كه خداوند متعال به هنگام ظهور امام زمان (عج) گروهي از شيعيان راكه پيش از ظهور آن حضرت از دنيا رفته اندبه اين جهان باز مي گرداند تا آنان به پاداش ياوري و همراهي و درك حكومت آن وجود مقدس نايل گردند. همچنين خداوند برخي از دشمنان آن حضرت را زنده مي كند تا از آنان انتقام گيرد، بدين صورت كه آشكار شدن حق و بلندي مرتبت پيروان حق را بنگرند و اندوهگين شوند.(2)


از ديدگاه دانشمندان شيعه، هيچ گونه ترديدي در اصل «رجعت» وجود ندارد و همه عالمان بزرگ شيعي اعتقاد به رجعت را از ويژگي هاي پيروان اهل بيت بر شمرده اند.


مرحوم علامه مجلسي در كتاب گرانسنگ بحار الانوار مي فرمايد: عقيده به رجعت، در تمام دوران ها مورد اتفاق مذهب شيعه بوده و اين سخن چندان آشكار است كه كسي نمي تواند به انكار آن برخيزد.(3)
شيخ مفيد و سيد مرتضي نيز اعتقاد به رجعت را نزد شيعه اجماعي شمرده‌اند.(4)


مرحوم شيخ حر عاملي مي فرمايد: فراواني شمار نويسندگاني از شيعه كه روايات مربوط به رجعت را در كتاب هاي خويش گرد آورده اند- كه تعداد آن از هفتاد كتاب بيشتر است - دليل بر قطعي بودن اعتقاد به رجعت از ديدگاه شيعه است.(5)
شيخ صدوق نيز اعتقاد به رجعت را از ويژگي هاي پيروان تشيع دانسته است.(6)


دانشمندان شيعه براي اثبات رجعت به دلايل قرآني، روايي و اجماع تمسك جسته اند كه ما تنها به نقل نمونه هايي از اين استدلال ها بسنده مي كنيم: گواه روشن تحقق رجعت، پيش از هر چيز قرآن كريم است كه در آيه 84 سوره نمل مي فرمايد:(و يوم نحشر من كل امة افواجاً ممن يكذب بآياتنا فهم يوزعون)؛ روزي كه از هر ملتي، گروهي از آنان را كه آيات ما را تكذيب مي كردند، زنده مي گردانيم. در اين آيه شريفه كه براي اثبات رجعت مورد استناد ائمه(ع) (7) و دانشمندان شيعه قرار گرفته است، سخن از روزي است كه تنها گروهي (و نه همه مردم) برانگيخته مي شوند، در حالي كه در قيامت بنا به تصريح قرآن كريم همه انسان ها برانگيخته مي گردند، آنجا كه مي فرمايد:(و يوم ينفخ في الصور ففرغ من في السموات و من في الارض الا من شاء الله و كل اتوه آخرين)؛ روزي كه در صور دميده شود، همه كساني كه در آسمان ها و زمين هستند، مگر آن كس كه خدا را خواهد، به شدت مي ترساند و همگان با ذلت نزد او حاضر مي گردند.(8)


از مقايسه اين دو آيه شريفه چنين به دست مي آيد كه آيه نخست مربوط به روزي غير از قيامت است و آن همان روزي است كه در روايات اهل بيت به نام «رجعت» معروف گرديده است.


اما دليل اصلي اثبات رجعت روايات بي شماري است كه بر وقوع آن صحه مي گذارد. مرحوم علامه مجلسي نام بيش از پنجاه تن از عالمان و محدثان شيعه را ذكر مي كند كه روايات رجعت را در كتاب هاي خويش آورده اند كه اسامي برخي از آنها بدين قرار است: سليم بن قيس هلالي، حسن بن صفار، علي بن ابراهيم قمي، ثقة الاسلام كليني، عياشي، كشي، شيخ صدوق، شيخ مفيد، سيد مرتضي، ابوالفتح كراجكي، نجاشي، شيخ طوسي، ابن طاووس و ... .
مرحوم علامه مجلسي در باره روايات رجعت مي فرمايد: كسي كه به حقاينت ائمه اطهار(ع) ايمان دارد چگونه مي تواند درباره مسأله متواتري كه از آنان نقل شده و نزديك به دويست روايت صريح در اين زمينه رسيده و بيش از چهل تن از ثقات و عالمان شيعه آنها را در كتاب هاي خود آورده اند، ترديد كند؟


به راستي اگر مسأله‌اي مثل رجعت را نتوان از امور متواتر دانست، پس در كدامين موضوع مي توان ادعاي تواتر نمود؟(9)


شيخ حر عاملي نيز روايات رجعت را فزون از شمار دانسته و در باره آن قائل به تواتر معنوي شده است.(10) ما در اين مقام تنها به نقل دو روايت از روايات بي شمار رجعت مي پرازيم:


1. از امام صادق(ع) درباره آيه: (ربنا امتنا اثنتين و احييتنا اثنتين) پرسش شد، حضرت در پاسخ فرمود: ذلك في الرجعة؛ اين آيه در مورد رجعت است.(11)



2. همچنين آن حضرت فرمود: ليس منا من لم يؤمن بكرمنا، هر كس به رجعت ما ايمان نداشته باشد، از ما نيست.(12)


افزون بر قرآن و روايات، شمار فراواني ازعالمان شيعه، عقيده به رجعت را در نزد اماميه اجماعي دانسته اند.(13)


حال با توجه به ادله قطعي اي كه رجعت را به مثابه يك عقيده درست ثابت مي كند، بايستي ديد هدف از رجعت چيست؟ آيا رجعت از جمله معجزات پيامبر اكرم(ص) است؟ آيا رجعت از نشانه هاي ظهور مهدي(عج) و يا معجزات آن حضرت است؟ و يا اصلاً رجعت مسأله‌اي ديگر و يا هدفي ديگر در نظام آفرينش طرح ريزي شده است؟


گر چه ممكن است به جهت محدوديت علم و ادراك ما نتوان به طور قاطع غرض و هدف اصلي از رجعت را ذكر كرد، اما با توجه به مجموع احاديثي كه در مورد رجعت به ما رسيده است شايد بتوان اهداف ذيل را از جمله مواردي دانست كه لزوم تحقق رجعت را توجيه مي كند:


1. رجعت با هدف نشان دادن عزت اسلام و ذلت كفر و شرك از سوي خداوند صورت مي گيرد، بدين معنا كه بازگشت به دنيا در زماني به وقوع مي پيوندد كه دين خدا بر سراسر جهان حاكم شده، زمين و آنچه در آن است، يكسره در اختيار مؤمنان و خدا جويان قرار گرفته و كافران و ستم پيشگان خوار و ذليل خواهند گشت.


بديهي است كه چنين حادثه اي هر انسان دينداري را شادمان و خرسند و تبهكاران و كافران را به رنج و اندوه فرو خواهد برد. از اين رو خداوند مهربان و حكيم، گروهي از مؤمنان راستين و شماري از كافران سرسخت را در آن روز به جهان باز مي گرداند، تا آنان از ديدن شكوه و عظمت اسلام و حاكميت مؤمنان به وجد آيند و كافران نيز بر اثر مشاهده شوكت و قدرت پيروان دين خدا خشمگين و اندوهناك گردند و همگان در يابند كه وعده الهي تخلف ناپذير است.


2. گذشته از اين كه ممكن است افراد با ايمان در اين بازگشت به مقاماتي دست يابند كه تنها در هنگام سيطره كامل اسلام مي توانند به آن مقامات برسند، مي توان گفت: از آن جا كه طبق روايات، كافراني كه رجعت مي كنند از جمله افرادي هستند كه بسيار در كفر خود سرسخت و لجوج بوده اند، رجعت آنان ممكن است با اين هدف انجام گيرد كه دست كم مقداري هر چند اندك، از جزاي اعمال ننگين خود را در دنيا بچشند و تا حدودي پاسخگوي پاره اي از ظلم و ستم هاي بي حد خود باشند، هر چند مجازات اصلي در سراي آخرت به آنان خواهد رسيد.


با توجه به مطالب پيش گفته بايستي اين نكته را هم يادآور شد كه نه در روايات مربوط به رجعت و نه در گفتار بزرگان شيعه هيچ گونه ملازمه اي ميان رجعت و معجزه بودن آن براي پيامبر اكرم(ص) نيامده است، مرحوم امين الاسلام طبرسي، ضمن اشاره به اين سخن ملازمه ميان رجعت و صحت نبوت پيامبر(ص) آن را باطل دانسته و فرموده است: نزد ما(شيعيان) بلكه اكثر امت اسلامي، ظهور معجزه به دست ائمه و اوليا نيز رواست.(14) بنابراين به هنگام تحقق رجعت، مي توان آن را از جمله معجزات حضرت ولي عصر(عج) به شمار آورد.


پي‌نوشت:
1. المسائل السرويه، شيخ مفيد، ص 32، المطبعة مهر، ناشر: المؤتمر العالمي.
2. رسائل الشريف المرتضي، ج 1، ص 125،تحقيق سيد مهدي رجايي، ناشر: دار القرآن، 1405 هـ . ق، مطبعة السيد الشهداء.
3. بحار الانوار، ج 53، ص 144 - 122، الطبعة الاولي، 1405 هـ . ق، مؤسسة الاعلمي للمطبوعات بيروت.
4. همان، ص 136-139.
5. به نقل از همان، ص 121.
6. الايقاظ من الهجعه، باب دوم.
7. بحار، ج 53، ص 53.
8. سوره نحل، آيه 87.
9. بحار، ج53، ص 144 - 122.
10. الايقاظ من الهجعة، باب دوم، دليل سوم.
11. بحار، ج 53، ص 56.
12. همان، ج 53، ص 92.
13. همان، ج 53، ص 139 - 136.
14. مجمع البيان، ج 1، ص 223.
 

zahra

مدیر ارشد
2013-09-24
3,072
2,573
0
آثار ظهور امام زمان(عج) چيست؟



يکي از خواست هاي بنيادين بشر خسته ي امروز، يافتن دور نمايي از آينده اي روشن و پر اميد است که از بدو پيدايش انسان و هبوط حضرت آدم تاکنون، بشارت فرا رسيدن آن داده شده است: آينده اي درخشان که شکوه و عظمت آن دل هاي مالامال از انتظار و شوق را مدهوش خود کرده و همين جذابيت، بستر طرح پرسش هاي گوناگوني درباره ي آن شده است. يکي از اين پرسش ها درباره ي آثار و تحولات ظهور و موعود اديان است. بايد گفت در اين دوره بشر شاهد تحولات شگرفي در زمينه هاي مختلف خواهد شد كه همگي در راستاي تكامل جامعه ي بشري قرار دارند, لذا, نخست لازم است تصوير روشني از واژه ي تكامل داشته باشيم و سپس به جنبه هاي مختلف آن بپردازيم.
بايد توجه داشت هر موجودي زمينه ها و استعدادهاي وصول به فعليت هايي را دارد كه متناسب با آن و سازگار با طبيعت و سرشت و استعدادهاي دروني اش هستند, از اين رو كمال هر چيز عبارت است از: «رسيدن شيء به فعليت و وضعيتي كه با آن ملايم و سازگار باشد» ( احمد واعظي, انسان از ديدگاه اسلامي، ص 149, انتشارات سمت، چاپ اول، 1377).
بنابراين, تكامل بشر و جامعه بشري به معناي شكوفا شدن و به فعليت رسيدن همه امكان ها و استعدادها و ظرفيتهاي آن است. از طرفي بايد توجه داشت كه بشر و جامعه بشري داراي استعدادهاي متعدد و متنوعي است كه تكامل حقيقي با شكوفايي و به فعليت رسيدن همه آنها تحقق مي يابد. از آنجا كه بشر موجودي دو بعدي است, برخي از اين استعدادها و در نتيجه, برخي از اين ابعاد تكامل, ناظر به زندگي مادي وبرخي ديگر, ناظر به بعد معنوي و اخلاقي بشر است.
از اين رو, تكامل حقيقي بشر, كه وعده ي تحقق آن در عصر ظهور آورده شده است, همه ي جنبه هاي حيات بشري را در بر مي گيرد و پاسخ گوي همه ي نيازها و خواسته هاي وي, چه در دايره ي امور معنوي و چه در قلمرو امور مادي خواهد بود. در اين مقاله مي كوشيم تا دورنمايي از مهم ترين ابعاد جامعه ي بشري در آن عصر طلايي را به كمك احاديث و روايات به دست آوريم.

1.تكامل فكري:

در زمان ظهور و بر پايي دولت كريمه امام زمان(عج) سطح انديشه و فكر مردم به نحو چشم گيري بالا مي رود. امام باقر(ع) در اين باره مي فرمايد: «اذا قام قائمنا وضع الله يده علي رئوس العباد فجمع بها عقولهم و كملت به احلامهم ؛ وقتي كه قائم ما قيام مي كند, خدا دست لطفش را بر سر بندگان مي نهد و بدين وسيله عقل هاي پراكنده ي آنها را جمع مي كند و انديشه ي آنان را به حد كمال مي رساند»(كليني, الكافي، تهران، انتشارات دارالكتب الاسلاميه, چاپ چهارم، ج 1, ص 25).

2. رشد معنويت و اخلاق:

يكي ديگر از جنبه هاي تكامل بشري در عصر موعود را مي توان در وادي معنويت و اخلاق جست و جو كرد. متأسفانه در دنياي كنوني در كنار توسعه ي صنايع و علوم, شاهد روند نزولي سير بشريت در حوزه ي اخلاق بوده ايم, اما در آن دوران طلايي, رشد جنبه هاي مختلف حيات بشري, چه مادي و چه معنوي, متوازن خواهد بود.
امام حسن(ع) مي فرمايد: خداوند در آخر الزمان مهدي را بر مي انگيزد و كسي از منحرفان و فاسدان نيست, مگر اين كه اصلاح گردد (نجم الدين طبسي، چشم اندازي از حکومت مهدي، چاپ سازمان تبليغات اسلامي، ص 206، به نقل از متن الرحمان، ج 2، ص 42 و اثبات الهداه، ج 3، ص 524).
حضرت اميرالمؤمنين(ع) از رخت بر بستن بدي ها و ناراحتي ها و جايگزين شدن خير و نيكي به جاي آن در اين دوران خبر مي دهد» (همان، ص 230 به نقل از الشيعه و الرجعه، ج 1 ، ص 167).
و در جاي ديگر مي فرمايد: «و لذهب الشحنا من قلوب العباد؛ کينه توزي از دلهاي بندگان خارج مي شود» (محمد باقر مجلسي، بحارالانوار، ج 52، ص 316).
همه ي اين امور از استقرار و بسط اخلاق و معنويت حکايت دارد.

3. رشد علم و فرهنگ اسلامي:

از ديگر موارد پيشرفت و تکامل بشري در اين دوران، بالا رفتن آگاهي هاي ديني و مذهبي همگان است. امام باقر(ع) مي فرمايد: «در روزگار مهدي به اندازه اي به شما حکمت و فهم داده خواهد شد که يک زن در خانه اش به طريق کتاب خدا و سنت پيامبر قضاوت مي کند» (همان، ج 53، ص 352).

4. جهان شمولي اسلام (دين حق)

يکي ديگر از جنبه هاي تکامل بشري در عصر موعود، رشد و توسعه و فراگير شدن آيين حق (اسلام) خواهد بود. در اين دوران، اديان دروغين و ساخته ي اوهام بشري و نيز اديان تحريف شده رخت بربسته و پرتو دين حق سراسر پهناي اين کره ي خاکي را در خواهد نورديد.
امام باقر(ع) در تفسير آيه ي سي و سوم سوره ي توبه مي فرمايد: «در آن زمان کسي باقي نمي ماند، مگر آن که به رسالت محمد(ص) اعتراف و اقرار کند» (محمد بن مسعودعياشي، تفسير عياشي، تهران، چاپخانه علميه، ج 2، ص 87).

5. شکوفايي اقتصاد و رفاه اجتماعي

در پرتو تحول فرهنگي و اخلاقي بشر و رشد تقوا و نيکي ها، نعمت هاي الهي از هر سو بر بندگان سرازير مي شوند، زيرا اين وعده ي تخلف ناپذير پروردگار است: «لو ان اهل القري امنوا و اتقوا لفتحنا عليهم برکات من السماء و الارض؛ اگر مردم شهرها و ديارها ايمان آورند و تقوا پيشه کنند، ما برکات زمين و آسمان را بر آنان مي گشاييم».
در پرتو اين عنايت الهي است که از آرزوهاي ديرين بشري، که همان برچيده شدن و ريشه کن شدن فقر است، تحقق مي يابد. پيامبر گرامي اسلام(ص) در اين باره مي فرمايد: «هنگامي که حضرت مهدي ظهور کند ... اموال و زکات ها را در کوچه ها مي برند، ولي کسي پيدا نمي شود که حاضر به دريافت آنها باشد» (نجم الدين طبسي، همان، ص 222 به نقل از عقدالدرر، ص 166).
آري در اين عصر طلايي، فقر رخت بربسته و هيچ ويرانه و ويرانه نشيني باقي نمي ماند.
امام باقر(ع) در اين باره مي فرمايد: «حکومت او شرق و غرب جهان را فرا خواهد گرفت و گنجينه هاي زمين براي او ظاهر مي گردد و در سرتا سر جهان جاي ويراني نخواهد ماند، مگر اين که آن را آباد خواهد ساخت» (امين الاسلام طبرسي، اعلام الوري، انتشارات دارالکتب الاسلاميه، قم، چاپ سوم، ص 463).

6.تکامل علمي و تکنولوژي و پيشرفت برق آساي علوم و فنون:

در اين عصر، پيشرفت تکنولوژي و علوم به گونه اي برق آسا و غير قابل مقايسه با دنياي کنوني خواهد بود، به گونه اي که همه ي دستاوردهاي خيره کننده ي جهان بشري کنوني و آينده در برابر آن بسيار اندک و ناچيز است.
امام صادق(ع) در اين باره مي فرمايد:دانش بيست و حرف(شاخه و شعبه) است و مجموع آنچه پيامبران آورده اند دو حرف است و مردم تا آن روز بيش از آن دو حرف را نمي دانند و چون قائم قيام کند، بيست و پنج حرف بقيه را بيرون مي آورد و در ميان مردم منتشر مي سازد و بدين سان مجموعه ي بيست و هفت جزء دانش را نشر مي دهد» (محمد باقر مجلسي، بحارالانوار، بيروت، مؤسسه الوفا، 1404 ق، ج 52، ص 336).
ما با مراجعه به روايات مي توانيم به دورنمايي از برخي از پيشرفت هاي علمي و صنعتي دست يابيم که به آنها اشاره مي کنيم.

الف) پيشرفت صنايع و حل مسئله ي انرژي:
امام صادق(ع) مي فرمايد: «هنگامي که قائم ما قيام کند، زمين به نور پروردگارش روشن مي شود و بندگان خدا از نور آفتاب بي نياز مي شوند» (علامه زين الدين علي بن يونس نباطي بياضي، الصراط المستقيم، نجف اشرف، انتشارات کتابخانه حيدريه، چاپ اول، بي تا).
از اين تعبير چنين بر مي آيد که مسئله نور و انرژي آن چنان حل مي شود که در روز و شب از پر قدرت ترين نورها، که مي تواند جانشين آفتاب گردد، بهره مي گيرند و اين شايد در سايه ي استقرار يک سيستم تکامل يافته ي انرژي اتمي با تصفيه ي کامل از تشعشات زيانبار آن تحقق يابد، امري که در حال حاضر بزرگ ترين مشکل استفاده از اين انرژي است (ناصر مکارم شيرازي، مهدي انقلابي بزرگ، انتشارات هدف، قم، ص 277، بي تا).

ب) پيشرفت پزشکي: در آن عصر هيچ بيماري بدون درمان باقي نمي ماند.
امام باقر(ع) در اين باره مي فرمايد: «هر کس قائم اهل بيت مرا درک کند، اگر به بيماري دچار باشد، شفا يابد و چنانچه دچار ناتواني باشد، توانا و نيرومند مي شود» (محمد باقر مجلسي، همان، ج 52، ص 335).
و در برخي روايات از ريشه کن شدن بسياري از بيماري ها خبر داده شده است که چه بسا تحقق آن در پرتو عنايات الهي قابل تفسير باشد.
امام سجاد(ع) در اين باره مي فرمايد: «هنگامي که مهدي قيام کند، خداوند متعال هرگونه بيماري را از جامعه شيعيان برطرف مي کند» (همان، ص 317).

ج) گسترش و پيشرفت وسايل مخابراتي و ارتباط جمعي: يکي ديگر از جنبه هاي پيشرفت بشري در اين عصر را مي توان در حوزه ي وسايل مخابراتي و ارتباط جمعي دانست که نمونه هاي فعلي آن در جامعه ي کنوني به صورت راديو و تلويزيون و ماهواره ها و غيره است که گسترش و رشد مضاعفي پيدا خواهند کرد.
امام صادق(ع) مي فرمايد: «در زمان قائم، شخص مؤمن در حالي که در مشرق به سر مي برد، برادر خود را که در مغرب است ديده و نيز آن که در مغرب است، برادر خويش را در مشرق خواهد ديد» (همان، ص 391).
و نيز مي فرمايد: «چون قائم ما قيام نمايد, خداوند گوش و چشم شيعيان ما را چنان تقويت مي كند كه بين آنها و امام(ع) پست و پيک وجود نداشته باشد, به گونه اي كه وقتي امام با آنها سخن
مي گويد آنان مي شنوند و او را مي بينند و امام در جايگاه خود قرار دارد» (همان، ص 236)
امام باقر(ع) نيز مي فرمايد: «چون قائم قيام كند, در هر منطقه اي از مناطق از مناطق زمين, مردي را (به عنوان نماينده) مي فرستد و مي گويد: دستورالعمل تو در كف دست توست, چنانچه امري برايت پيش آمد كه آن را نفهميدي و حكمش را ندانستي, به كف دست خود نگاه كن و بر طبق آنچه در آن است عمل نما» (نعماني، الغيبه، ص 319).

د) پيشرفت كشاورزي:
يكي ديگر از جنبه هاي پيشرفت بشري در اين عصر, رشد و توسعه كمي و كيفي دانش و محصولات كشاورزي است.
امام علي(ع) در اين باره مي فرمايد: (نجم الدين طبسي، همان، ص 230، به نقل از الشيعه والرجعه، ج 1، ص 167) «حضرت مهدي(عج) شرق و غرب زمين را تسخير مي كند... بدي ها و ناراحتي ها را بر طرف مي كند و خير و نيكي جاي گزين آن مي شود, به طوري كه يك كشاورز از هر من (3 كيلو) صد من محصول به دست مي آورد, همان گونه كه خدا فرمود: «در هر سنبلي صد دانه عمل مي آيد و خداوند براي هر كس كه اراده نمايد زيادتر مي كند» (بقره، آيه 261).
البته اين امر با دستاوردهاي كنوني بشر در زمينه ي ژنتيك و كاربرد آن قابل هضم است.

7.گسترش عدالت:

يكي از تلخ كامي هاي بشر در طي قرن ها, فقدان عدالت فراگير و حاكميت ظلم و ستم و تبعيض بوده, امري كه نااميدي و سرخوردگي بشر تشنه عدالت را به دنبال داشته است, اما اين وعده ي پروردگار است كه در اين عصر, براي نخستين بار در كل طول عمر زمين و زمينيان, بساط ظلم و ستم و تبعيض برچيده مي شود و ذائقه ي بشر تشنه ي عدالت حلاوت شهد دل انگيز عدالت را خواهد چشيد.
امام جواد(ع) مي فرمايد: «يملأ الارض قسطا و عدلا بعد ما ملئت ظلما و جورا؛ زمين را از عدل و داد پر خواهد كرد پس از آن كه از ظلم و ستم لبريز شده باشد» (محدث نوري، مستدرک الوسائل، قم، مؤسسه ال البيت لاحياء التراث، چاپ اول، ج 12، ص 283، بي تا).
در پرتو خورشيد فروزان عدالت, هر صاحب حقي به حقش خواهد رسيد و دستگاه قضاوت حضرت(عچ) اين امر را سامان خواهد داد. حضرت امام باقر(ع) در اين باره مي فرمايد: «پس از ظهور مهدي(عج) هيج حقي از كسي بر عهده ديگري باقي نمي ماند, مگر آن كه حضرت آن را باز مي ستاند و به صاحبش مي دهد» (محمد باقر مجلسي، همان، ص 224).

8. امنيت عمومي

يكي از مهم ترين مؤلفه هاي به وجود آمدن جامعه اي پيش رفته و پويا, استقرارامنيت همه جانبه و فراگير و پايدار است, امري كه به لحاظ اهميت آن, در روايات ما نعمتي الهي معرفي شده است و اين خواسته ي بشري به نحو فراگير و همه جانبه تنها در عصر موعود متحقق خواهد شد.
امام باقر(ع) در اين باره مي فرمايد: «در اين زمان پير زن ناتواني از مشرق زمين به مغرب مي رود, در حالي كه هيچ كس متعرض او نمي شود».
و در برخي از روايات دايره ي امنيت و حوزه ي آن, حتي فراتر از انتظارات معمول بشري تعريف شده است.
امام علي(ع) مي فرمايد: «هرگاه قائم ما قيام كند آسمان باران خود را مي بارد و درندگان با چارپايان از در آْشتي وارد مي شوند و با انسانها كاري ندارند,تا جايي كه زني از عراق به شام مي رود, بدون اين كه ذره اي او را نگران سازد يا از درنده اي بترسد» (همان، ص 316).
اين ها نمونه هايي از جنبه هاي تكامل بشري در عصر ظهور منجي عالم امكان است كه دورنمايي از دوراني طلايي و لبريز از معنويت و رفاه است كه پاسخ گوي همه ي خواسته ها و انتظارات بشر در طول اعصار متمادي و بسيار فراتر از آن مي باشد, برهه اي از زمان كه همه ي استعدادها ي بشر به فعليت و شكوفايي خواهد رسيد. به اميد آن كه ديدگان ما به قامت دل رباي موعود عصرها و نسل ها منور گردد.
 

zahra

مدیر ارشد
2013-09-24
3,072
2,573
0
گفته مي شود كه در آخر الزمان مردم وبطور كلي جهان به فساد كشيده شده و همهجا از ظلم و جور پر خواهد شد و در آن حال خواهد بود كه امام عصر(عج) ظهور خواهندكرد حال اين سؤال مطرح است كه اگر سرانجام و بطور طبيعي به چنين فساد و ظلمي جهان را فرا خواهد گرفت پس چرا بايدبه سمت اصلاح خود و جامعه حركت كنيم و موكد در اسلام توصيه شده است كه خود و جامعه تان را به اصلاح در آوريد .آيا عدمحركت ما به سمت اصلاح و در نتيجه به فسادكشيده شدن جامعه منجر به تعجيل در ظهور نمي گردد؟


» فراگير شدن ظلم و جور در جهان از نشانه هاى معروف ظهور حضرت مهدى(ع) به شما مى رود و اين نشانه در روايات بسيار به چشم مى خورد و در بعضى روايات به همين عنوان كلى مورد اشاره قرار گرفته، چنان كه در روايات معروفى كه با سندهاى گوناگون نقل شده آمده: «يملا اللّه به الارض قسطا و عدلاً بعد ما ملئت ظلما و جورا؛ خداوند به وسيله ظهور مهدى(ع) زمين را پر از عدل و داد مى سازد، پس از آن كه از ظلم و ستم پر شده باشد»، (چشم به راه مهدى، جمعى از نويسندگان مجله حوزه، نقل از «سنن ابى داود»، ج 4، 107 و كنزل العمال، ج 14، ص 264).

يا از حضرت مهدى(ع) نقل شده: «علامة ظهورى كثرة الهرج و المرج و الفتن...؛ نشانه آشكار شدن من زياد شدن هرج و مرج و فتنه ها و آشوبها است»، (بحارالانوار، ج 51، ص 320).


قبل از آن كه به بررسى اصولى موضوع مطرح شده بپردازيم به نظر مى رسد اشاره به سير تاريخى اين برداشت از موضوع ظهور امام زمان و زمينه هاى آن، به عنوان مقدمه مفيد باشد.


در طول تاريخ غيبت به ويژه در قرون اخير نوعى تفكر آسايش طلبانه در برخى پديد آمده و آنان بهانه اى مى طلبند تا از زير بار مسئوليت شانه خالى كنند! حال چه بهتر كه اين بهانه رنگ دينى داشته باشد.


از جمله اين موارد آن است كه ما نبايستى با ظلم مبارزه كنيم زيرا ظهور امام زمان به تأخير مى افتد و حتى برخى پنداشته اند كه بايد به ظلم و فساد نيز كمك كرد و در گسترش آن كوشيد تا اسباب ظهور بيشتر فراهم شود؟!


اين تفكر ناشى از عدم شناخت مسئوليت و نشناختن دين الهى و برداشت غلط از موضوع ظهور است.


اولاً اين تعبير كه «جهان را پر از عدل و داد خواهد كرد، پس از آن كه از ظلم و جور پر شده است» يك بيان و تعبير كنايى است كه نشانگر شدت ظلم و فراگيرى آن است و بدين معنا نيست كه همه ى انسان ها در آن زمان ظالم و فاسدند. مانند اين تعبير كه مى گوييم «فلان كار، با هزار مشكل مواجه است» كنايه از اين كه مشكلات متعددى فراروى تحقق آن عمل است.


در آن دوران، انسان هاى صالح نيز وجود دارند كه قرآن كريم به آنان وعده داده است كه وارث حكومت زمين خواهند شد (نور، آيه 55) و مگر كسانى جز همين انسان هاى خودساخته و صالح، ياوران حضرت مهدى(عج) خواهند بود؟ و اساسا زمينه و بستر پذيرش قيام و انقلاب جهانى حضرت مهدى(عج) به ستوه آمدن توده هاى مردم از ظلم و فساد و تباهى است. بر اين اساس مى توان گفت ظلم و جور مورد نظر در روايات، به صورت عمده، متوجه به حكومت ها و طبقه ى حاكم كه قدرت و ثروت را در دست دارند، مى باشد.


ثانيا رواياتى كه دلالت بر پر شدن جهان از ظلم و ستم دارد، در حقيقت خبر از وضعيت و شرايط جهان در آن دوران مى دهد. اخبار از يك واقعيتى است، كه رخ خواهد داد نه اين كه وظيفه شرعى ما را بيان كند، به اين معنا كه ما موظفيم چنين شرايطى را ايجاد كنيم و كمك كنيم جهان پر از ظلم و فساد شود.

اخبار اين روايات از وضعيت جهان، منافاتى با مسؤوليت هاى فردى و اجتماعى ما در جهت اصلاح فرد و جامعه ندارد. وظيفه انسان، حركت در مسير كمال است كه جز در پرتو عمل به وظايف و اصلاح خود و جامعه ميسر نخواهد بود و وعده آمدن مهدى موعود نيز در راستاى همين سير به سوى كمال و اصلاح فرد و جامعه است.

مهدى موعود مى آيد تا بستر را براى اين حركت و سير كمالى مهياتر كند. او مى آيد تا انسان ها، فارغ از ظلم ستمگران و فساد افسادگران، مسير كمال و اصلاح خود و معرفت حضرت حق و رسيدن به سعادت را بپيمايند.


ثالثا به طور كلى، هيچ گاه يك آموزه ى دين نمى تواند نافى و تعطيل كننده ساير اركان و اساس دين باشد. اگر به فرض به چنين موردى برخورديم، خود دليل بر بطلان آن و عدم استناد آن آموزه به دين خواهد بود.


به عنوان مثال يكى از اركان دين، توحيد است، معنا ندارد كه آموزه اى از دين، شرك را تأييد و به آن دستور دهد.


با توجه به اصل فوق، رواياتى كه صرفا اخبار از يك امر تكوينى است يعنى خبر از شرايط و اوضاع جهان قبل از ظهور مى دهد، نمى تواند مؤيد و مروج فساد و ظلم باشد.


اساسا روح دين و تمام آموزه هاى دين، براى برچيدن فساد و تباهى و رساندن انسان به اوج كمال است. دين براى اصلاح فرد و جامعه آمده است. بنابراين چنين برداشتى از روايات فوق برداشتى كاملاً نادرست و منافى با حقيقت دين و ارسال رسل است.
 

zahra

مدیر ارشد
2013-09-24
3,072
2,573
0
چرا امام زمان روز جمعه را براي ظهو رانتخاب كرده اند مي توانست روزهاي ديگر هفته باشد حتي مي توانست روز چهارشنبه باشد جوابي غير از تقدس جمعه وجود دارد؟


» هر چند در برخى روايات مهدى موعود، على دوانى، باب سى و يكم و همچنين برخى ادعيه مثل زيارت امام زمان در روز جمعه« روز ظهور حضرت، روز جمعه بيان شده است، لكن روايات متعدد معتبر دلالت مى كند كه قيام حضرت در روز شنبه كه مصادف با روز عاشورا است، واقع خواهد شد، (منتخب الاثر، الفصل السادس، الباب التاسع، حديث 1 تا 7، ص 574 تا 576).

نکته ديگر آن که بايد توجه داشت که برخي چيزها سؤال بردار نيست از جمله مطلب مورد سؤال، زيرا اگر زمان ظهور آن حضرت، روزهاي ديگر هفته مثلا چهارشنبه يا سه شنبه و يا... باشد، باز هم جاي پرسش است که چرا روز ديگر نبود به هر حال ظهور آن بزرگوار در يک مرحله زماني تعيين شده است.

گرچه ممکن است روز جمعه - به دليل ارزش معنوي افزون بر روزهاي ديگر هفته - زمان احتمالي ظهور باشد چنان که در روايات آمده است چنان احتمال روز «شنبه» هم هست چنان که در روايات ذکر شده است «روزي که مصادف با عاشوراي حسيني(ع) باشد» (ارشاد شيخ مفيد، ص 700، ترجمه شيخ محمد باقر ساعدي خراساني، چاپ اسلاميه).
 

zahra

مدیر ارشد
2013-09-24
3,072
2,573
0


آيا اين اعتقاد اهل سنت كه امام زمان(عج)فرزند عبداله و آمنه است صحت دارد؟



» در هيچ يك از نصوص معتبر اهل سنت، نيامده است كه امام زمان(عج) فرزند عبداللَّه و آمنه مى باشد. مهم ترين و معتبرترين مجامع روايى اهل سنت «صحاح ستة» و «سنن ثلاثة» مى باشد.

با بررسى هايى كه بر روى همه اين متون انجام گرفته است، سه حديث درباره حضرت مهدى(عج) هست كه در هيچ يك از آنها امام زمان(عج) را فرزند آمنه و عبداللَّه نخوانده است؛ بلكه در اولى ايشان را از عترت پيامبر(ص) و ذريه فاطمه(س) خوانده است.

در حديث دوم فرموده اند: مهدى از من است و در روايت سوم هيچ اشاره اى به شب آن حضرت نشده است:

1- «حدثنا احمد بن ابراهيم حدثنا عبداللَّه بن جعفر الرقّى حدثنا ابوالمليح الحسن بن عمر عن زياد بن بيان عن على بن نفيل عن سعيد بن المسيب عن ام سلمة قال سمعت رسول اللَّه(ص) يقول المهدى من عترتى من ولد فاطمة قال عبداللَّه بن جعفر و سمعت ابا المليح يثنى على على بن نفيل و يذكر منه صلاحاً»، (سنن ابى داود، حديث 3735)


2- «حدثنا سهل بن تمام بن بزيع حدثنا عمران القطان عن قتاده عن ابى نضرة عن ابى سعيد الخدرى، قال قال رسول اللَّه(ص) المهدى منّى اجلى الجبهة، اقنى الاتف، يملأ الارض قسطاً و عدلاً كما ملئت جوراً و ظلماً يملك سبع سنين ، (همان، حديث 3736). 3- سومين روايت در سنن ابن ماجه باب فتن حديث شماره 4029 مى باشد كه به جهت عدم ذكر نسبت نيازى به نقل متن آن نيست.


براى آگاهى بيشتر درباره شبهات مرتبط به امام زمان(عج) ر.ك: «يكصد پرسش و پاسخ پيرامون امام زمان(عج)، عليرضا رجالى تهرانى».
 

zahra

مدیر ارشد
2013-09-24
3,072
2,573
0
آيا شخصى كه گناه كرده، مى تواند باامام زمان(عج) ارتباط داشته باشد؟ در هرصورت فلسفه غيبت چيست؟


» االف: ما پرسش را در قالب كلى تر بيان كرده و بدان پاسخ مى دهيم تا در ضمن آن شبهه حضرتعالى برطرف گردد.
در زمانى كه حضرت صاحب (عج) در پرده غيبت كبرى به سر مى برد اين پرسش ها مطرح مى شود آيا ارتباط با آن حضرت امكان دارد يا خير؟ آيا شيعيان و پيروان حضرت مى توانند از محضر آن بزرگوار بهره مند گردند يا نه؟ بر اساس رواياتى كه در اين زمينه وجود دارد دو ديدگاه مطرح شده است:

الف) ديدگاهى كه امكان ارتباط را تأييد نمى كند و لزومى براى آن نمى بيند عالمانى چون شيخ مفيد، فيض كاشانى، شيخ جعفر كاشف الغطاء و نعمانى ارتباط با امام زمان (عج) و ديدن ايشان را براى شيعيان حال چه عابد چه متقى و چه فرد متوسط در غيبت كبرى ممكن نمى دانند.


ب) ديدگاهى كه بر امكان ارتباط و وقوع آن اصرار مى ورزد عالمانى چون سيد مرتضى، محدث نورى، كراجكى و شيخ طوسى بر اين عقيده اند البته اين امكان را تنها براى اولياى الهى و افراد ويژه مى دانند غير از آنها يعنى حتى كسى كه چندان گناه نداشته ولى بدلايلى در زمره اولياء الهى قرار نمى گيرد از اين ديدار محروم است.


ما در اينجا نمى توانيم به تحليل ادله يكى از دو گروه پردازيم با توجه به دلايل مستقل مى توان نكات ذيل را در اين باب شمارش كرد:


1- مقصود از ديدن آن حضرت چند معنا و مرتبه است: 1-1- در هنگام مشاهده حضرت متوجه نباشند ولى بعد متوجه يا معتقد گردند شخصى را كه ديده اند حضرت حجت بوده است. 1-2- ديدن با شناخت يعنى كسى حضرت را ببيند و معتقد شود شخصى را كه ديده امام عصر است وبه اين امر اطمينان داشته باشد. 1-3- فيض حضور يعنى ديدن حضرت و شناخت ايشان همراه با سؤال و جواب يعنى افزون بر اينكه حضرت را ديده و شناخته و از ايشان سؤال كرده و با وى به گفت وگو بپردازد. بنابراين رؤيت در خواب يا ديدن بدون شناخت و شهود بر اساس سير و سلوك مقصود نظر ما و همچنين شما نيست.


2- از مجموع روايات متقن استفاده مى شود كه امكان ارتباطات به معانى كه در شماره قبل مطرح شد در غيبت كبرى وجودندارد در برخى روايات تصريح شده كه حضرت مثلاً در مراسم حج شركت مى كند مردم را مى بيند ولى مردم حضرت را نمى بينند و نمى شناسند گاهى در جمع مردم حضور مى يابد و به آنان سلام مى كند اما مردم نه ان هنگام و نه پس از آن او را نمى شناسند.


3- بزرگانى كه مسأله امكان ارتباط و مشاهده را مطرح كرده اند آن را به صورت احتمال بيان فرموده اند نه قطع و يقين.


4- تنها يك دسته از روايات امكان ديدار با حضرت را براى خادمان ايشان (موالى خاصه) اثبات مى كند و دليلى بر امكان ملاقات و ارتباط ديگران وجود ندارد.


5- بزرگانى كه از آنان حكايت ديدار با حضرت حجت نقل شده خود در اين باره ادعايى نكرده اند.


6- اگر فرض بر امكان مشاهده و ارتباط با حضرت باشد برابر توقيع شريفى كه شش روز پيش از مرگ سمرى آخرين نايب خاص ايشان در غيبت صغرى از طرف امام عصر (عج) صادر شده و از جهت سند و دلالت هيچ اشكالى ندارد ديدار كنندگان حق اظهار را ندارند و به تعبير شيخ طوسى خود مى دانند و نفس خويش و از اين روى اگر كسى ادعاى رؤيت و مشاهده كند بايد تكذيب شود چرا كه امام عصر (عج) در اين توضيح چنين شخصى را «كذاب مفتر» معرفى كرده است [براى آشنايى اجمالى با اين نكات و ديدگاهها نكا: چشم به راه مهدى جمعى از نويسندگان. دفتر تبليغات اسلامى. قم. چاپ اول زمستان 1375 ش، صص 104-33]


بنابراين وقتى امكان ديدار به دلايل روايى براى هيچكس و فقط براى اولياء خاص وجود دارد ديگر براى كسانى كه افراد نسبتاً خوبى هستند ولو گناه كار امكان ندارد.

اما اين مطلب مختص به زمان غيبت است نه زمان حضور حكمت آن گناهكار بودن يا نبودن نيست بلكه از آن جا كه حضرت حضور ندارد اگر باب ديدار با آن امام همام مفتوح شود ممكن است هر مدعى پيدا شود و مطالبى را بر اساس رؤيت كذب خود مطرح سازد آن گاه چگونه مى توان به صدق گفتارش اطمينان يافت به همين دليل است كه حضرت در توقيع شريف امر فرموده اند كه اگر كسى با شرايط ويژه خود توفيق چنين ملاقاتى را يافت نبايد آن را اظهار نمايد بلكه بايد مكتوم باشد تا مسير سوء استفاده كنندگان مسدود شود.

برخى از لوازم مفتوح بودن باب حضور و ملاقات چنين است:


1- نشر كتابهاى نادرست و برخاسته از تصورات و خيالبافيهاى نويسندگان آن.


2- مخلوط كردن عقايد صحيح و درست با انديشه هاى خرافى وغير مستدل و ناصحيح .

3- بدبين شدن اهل تعقل و انديشه به سبب آموزه هاى خرافى كه به عنوان عقايد شيعى مطرح مى شوند و در نتيجه مخالفان تشيع امكان رشد و گسترش مى يابند.

از اين رو حكمت عدم ملاقات گناهكار بودن يا نبودن نيست هر چند بى تأثير نمى باشد ولى علت اصلى و اساسى عدم امكان ارتباط سوء استفاده مؤمنان، مريد بازان و مقام پرستان از اين فضاى عطر آگين است.

بايد توجه داشت كه حكمت غيبت چندان بر ما آشكار نيست و آنچه در اين زمينه گفته و يا نوشته مى شود با تكيه بر چند روايت و يا تحليل عقلى برخى از بزرگان متكلم شيعى است.اما ناگفته نماند كه مجهول بودن امرى به ما اجازه نمى دهد كه آن را غير واقعى تلقى كنيم چه بسا مجهولاتى كه پس از گذشت زمان مكشوف شدند پس ندانستن دلالت بر نبودن يا غير واقعى بودن نيست. در روايتى از امام صادق (ع) نقل شده كه فرمودند:

غيبت امرى از امور الهى و سرى از سرار و غيبتى از غيبت هاى او [كمال الدين ج 2 ص 158].

در روايت ديگرى از امام صارق (ع) علت غيبت، آزمايش الهى دانسته شده است خوف كشته شدن و عدم آمادگى مردمان نيز در پاره اى روايات كه به امام ششم منتسب است به عنوان فلسفه غيبت ذكر شده است.

البته فلسفه غيبت را از زمان امام صادق (ع) نيز مى توان رهيابى كرد چرا كه بحرانهاى پيش آمده از سوى بنى اميه و عباسيان عرصه را بر ائمه (ع) تنگ ساخته بود و به همين دليل امام صادق(ع) نخستين امامى بودند كه نظام زير زمينى ارتباطات را در جامعه به كار گرفت [تاريخ سياسى غيبت امام زمان (عج) دكتر جاسم حسين مترجم، دكتر سيد محمد تقى آيت اللهى، امير كبير تهران. چاپ اول 1367 ص 134]
امام صادق (ع) آنچنان هوشيارانه فعاليت هاى سازمان را هدايت مى كرد كه عباسيان به هيچ عنوان قادر نبودند از وجود آن آگاهى يابند آن حضرت از روى تقيد از پيروانش مى خواست تا و ظايفى را نسبت به سازمان انجام دهند بى آنكه بدانند در واقع كارگزاران او هستند خلفاى عباسى از سال 197ق به بعد يعنى از زمان مأمون سياست و روش جديدى براى كنترل و مراقبت بيشتر و دقيق بر امامان اتخاذ نمودندو آن عبارت از اقامت اجبارى آنها در پايتخت بود اين سياست بر امام رضا (ع) امام جواد(ع) امام هادى(ع) و امام حسن عسگرى(ع) تحميل شد به صورتى كه آنها جهت ارتباط با پيروان خود مجبور شدند به گسترش سازمان وكالت بپردازند تا در هر شرايطى بتوانند اهداف الهى خود را كه هدايت و راهنماى مردم باشد پى گيرى كنند [روزگار رهايى، كامل سليمان. مترجم على اكبر مهدى پور، آفاق تهران چاپ اول 1405 ق ج 1 ص 266] هر چه غيبت صغرى نزديكتر مى شد استتار امامان بيشتر مى گرديد و به همين دليل مى بينيم در زمان امام هادى(ع) و امام حسن عسگرى(ع) اين مسأله محسوس تر و ملموس تر است.اين وقايع حكايتگر اين حقيقت است كه فشار و اختناق و محدويت هاى روز افزون از سوئى و عدم توجه و اقبال مردم و ركود خود آنان زمينه را براى غيبت صغرى و سپس كبرى فراهم ساخت پس مى توان گفت فلسفه غيبت در نگاهى خوف كشته شدن و عدم آمادگى مردمان است.

اما در عين حال متكلمانى شيعى نيز براى فلسفه غيبت توجيهاتى ذكر كرده اند كه به برخى از آنها اشاره مى شود:


1- شيخ صدوق فلسفه غيبت را امكان وتدبير اهل زمان مى داند به اعتقاد وى ظهور حجتهاى الهى بر سبيل امكان و تدبير اهل زمان است حال اگر شرايط غير ممكن باشد نهان شدن او برابر حكمت خداوند بود وتدبير اقتضاء مى كند كه در پرده باشد و خدا او را از ديده ها پنهان بدارد تا وقت بلوغ كتاب فرا رسد چنانكه ابراهيم مدتى در نهان بود و خداوند او را از ديده ها پنهان داشت [كمال الدين ج 1 ص 22]؛


2- شيخ مفيد فلسفه غيبت را تدبير مصالح خلق و آزمون انسانها از سوى خداوند دانسته وبراى بيان عدم احضار غيبت در حضرت مهدى نمونه هاى ديگر از اولياى الهى را ذكر مى كند در منظر ستم پيشگان پديدار نمى شوند و براى حفظ دين خود از فاسقان فاصله مى گيرند وكسى از مكان آنان خبر ندارد. [المسائل العشرة شيخ مفيد چاپ شده در مصنفات شيخ مفيد كنگره هزاره شيخ مفيد ج 3 ص 85-83]؛


3- شيخ طوسى معتقد است فلسفه غيبت فقدان قدرت لازم امام است كه بايد مردم به آن همت گمارند در واقع تا هنگامى كه مردم زمينه اقتدار او را فراهم سازند غيبت تداوم خواهد يافت چرا كه خداوند خواستار تقويت حضرت مهدى به وسيله بشر صورت گيرد نه فرشتگان. [تلخيص الشافى شيخ طوسى نشر عزيزى قم. ج 1و2 ص 95]؛


4- خواجه نصيرالدين طوسى در اين باب مى نويسد «غيبت نمى تواند ناشى از اراده خدا يا اراده امام زمان باشد بلكه بايد سبب غيبت امام را در اعمال مكلفان كه سبب ترس و پيروى نكردن است و ظهور وقتى واجب خواهد شد كه سبب غيبت از ميان برود» .

به هر روى هر چند وجود امام لطف است اما اگر چهره پنهان داشته به اين جهت است كه در ميان مردم دشمنانى دارد و شرايط براى ظهور او كه چون پيشوايان ديگر تقيه نخواهند كرد فراهم نشده است اگر به رواياتى كه در باب عصر ظهور مطرح شده رجوع فرماييد [در اين باب كتاب عصر ظهور نوشته على كورانى ترجمه عباس جلالى معاونت پژوهشى سازمان تبليغات اسلامى تهران چاپ پنجم 1375 واقعاً خواندنى است ]. متوجه خواهيد گشت كه صرف آمادگى ملت ايران براى اين امر كافى نيست .علاوه بر آنكه با توجه به شرايط جهانى خوف كشته شدن ايشان بيش از زمان و عصر ديگر است بايد توجه داشت كه قيام ايشان جهانى است نه منطقه اى و حال آنكه حركت حضرت امام در چارچوب مرزهاى ايران بود و تنها با پيامها و سخنان بود كه در جوامع ديگر اثر گذاشتند و در اين رابطه اقدام فيزيكى نداشتند اما امام عصر (ع) حركت و اقدام فيزيكى جهانى خواهند داشت پس ميان اين قيام و آن حركت عظيم تفاوت بسيار چشمگير و ژرف است.
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: Atash

درباره ما

  • خوش آمدید ؛ یه حسِ خوب یک انجمن است که شما می توانید در آن عضو شده از امکانات آن استفاده کرده و دوستان جدید پیدا کنید. این مجموعه دارای نظارت 24 ساعته بوده تا محیطی سالم را برای کاربران خود فراهم آورد،از کاربران انتظار می رود که با رعایت قوانین ما را برای رسیدن به این هدف یاری کنند.
    از طرف مدیر وب سایت:
    "همواره آرزو دارم که هربازدید کننده ای بعد از ورود به انجمن، با یه حسِ خوب اینجارو ترک کنه!"

منوی کاربر