نوشته هاي روحيه بخش در جبهه هاي جنــگ

Maryam

افتخاری
2013-06-19
253
275
0
شهر قاصدک ها
درزمان دفاع مقدس با اينكه رزمندگان دچار تلفات و خسارات شديدي ميشدند اما روحيه بسيار بالاي آنها اميد و توانشان را بالا برده بود . اين نوشته ها در مناطق مختلف جبهه باعث نشاط و سرگرمي آن دلاوران ميشد.
نوشته هاي روحيه بخش در جبهه هاي جنــگ:


- لبخند بزن دلاور. چرا اخم؟!!

- لطفا سرزده وارد نشوید (همسنگران بیسنگر) (سنگر نوشته است و خطابش به موشها و سایر حیوانات و حشرات موذی هستند که وقت و بیوقت در سنگر تردد میکردند.

- مادرم گفته ترکش نباید وارد شکمت شود لطفا اطاعت کنید.

- مسافر بغداد (خمپاره نوشته شده قبل از شلیک- معرفت آهنینت را حفظ کن و نیا داخل (کلاه و سربند نوشته- ورود اکیدا ممنوع حتی شما برادر عزیز (در اوایل میادین مین مینوشتند و خالی از مطایبه نبود.

- ورود ترکشهای خمپاره به بدن اینجانب اکیدا ممنوع-
ورود گلولههای کوچکتر از آر. پی. جی به اینجا ممنوع (پشت کلاه کاسک نوشته بود-ورود هر نوع ترکش خمی از ۶۰، ۸۱، ۱۲۰ و کاتی به دست و پا و سر و گردن و شکم ممنوع میباشد.

- مرگ بر صدام موجی-لبخندهای شما را خریداریم !

- لطفا پس از رفع حاجت آب بریزید تا کاخ صدام تمیز باشد-
ورود برادر ترکش به منطقه ممنوع- لطفا وارد میدان مین نشوید- مرگ بر هزاردام اینکه صدام است-
مزرعه نمونه سیب زمینی (تابلو ورودی میادین مین گذاری شده-
مشک آهنی (تانکر آب نوشته-

من خندانم قاه قاه قاه (این جمله با خط درشت پشت پیراهن شهید مهدی خندان

جمعی گردان عمار لشکر ۲۷ نوشته شده بود-

من مرد جنگم (الکی من خالی بندم-

مواظب باش ترکش کمپوت نخوری (تابلویی بود جلوی در تدارکات در منطقه

- لطفا تک نزنید (روی کفش نوشته شده بود- لطفا خالی نبندید (داخل چادر نوشته شده بود

- مسافرکش کربلا (لباس نوشته راننده مینی بوس در خط

- میخواهیم بریم کربلا... منم میام... جا نداریم... با تاکسی بیا میدان مین

- وایسا که اومدم (سینه لباس نوشتهای که پشت آن نوشته بود: بدو که میرسی!)

- ورود اشیاء داغ مخصوصا ترکش ممنوع (لباس نوشته)

- ورود پاهای متفرقه اکیدا ممنوع (پوتین نوشته پای شهید)- هرکس میخواهد حوریهای بهشت را ببیند از این طرف برود (تابلویی بود که فلش آن جهت حرکت به خط مقدم را نشان میداد.)

- هر که زجرش بیش، اجرش بیشتر- همه از من میترسند، من از لندکروز (روی تریلی نوشته شده)



شنیده اید می گویند عدو شود سبب خیر؟ ما تازه دیروز معنی آنرا فهمیدیم.دیروز عصر که با خمپاره سنگر تدارکات را زدند. نمی دانید تدارکاتچیبیچاره چه حالی داشت، باید بودید و با چشمان خودتان می دیدید. دار وندارش پخش شده بود روی زمین، کمپوت، کنسرو، هر چه که تصورش را بکنید، همه آنچه احتکار کرده بود! انگار مال بابایش بود. بچه ها مثل مغولها هجوم بردند، هر کس دو تا، چهارتا کمپوت زده بود زیر بغلش و می گریخت و بعضی همانجا نشسته بودند و می خوردند. طاقت اینکه آنرا به سنگر ببرند نداشتند، دو لپی می خوردند و شعار می دادند: جنگ جنگ تا پیروزی، صدام بزن، صدام بزن جای دیروزی!
از کتاب فرهنگ جبهه جلد سوم (شوخ طبعی ها) نوشته سید مهدی فهیمی

خوش به حال کسایی که مرگ رو به سخره میگیرن.
بزرگمردانی بودن این آدما.


 

درباره ما

  • خوش آمدید ؛ یه حسِ خوب یک انجمن است که شما می توانید در آن عضو شده از امکانات آن استفاده کرده و دوستان جدید پیدا کنید. این مجموعه دارای نظارت 24 ساعته بوده تا محیطی سالم را برای کاربران خود فراهم آورد،از کاربران انتظار می رود که با رعایت قوانین ما را برای رسیدن به این هدف یاری کنند.
    از طرف مدیر وب سایت:
    "همواره آرزو دارم که هربازدید کننده ای بعد از ورود به انجمن، با یه حسِ خوب اینجارو ترک کنه!"

منوی کاربر