سیری کوتاه در احوال و افکار مانی
مانی همچون بودا از خانواده ای اشرافی بود و وابسته به طبقه نجبای ایرانی.
در هنگام تولد وی اشکانیان بر ایران حاکم بودند و پدر مانی "فاتک" (پاتک/پاتیگ/پاپک؟/بابک) و همچنین تمام خانواده مادرش منسوب به آنها بودند. فاتک از اهالی همدان بود (برخی وی را از اهلی ری میدانند) که بعدها به دلایلی نامعلوم به بابل مهاجرت کرد و در قریه ای در مرکز میشان ساکن شد. آنها با طایفه ای به نام مغتسله که در نواحی بین دجله و فرات زندگی می کردند مسکن گزیدند. و مانی به سال 215 یا 216م. در همین مکان که تیسفون نام داشت متولد شد.
چنانچه بر می آید پدر و مادر مانی پیرو مذهب ماندایی ها و یا صابیین بودند و بدین ترتیب مانی از کودکی با پیروان این آیین اشنا شد و به آیین اینان زیست و بزرگ شد. صاائبین غسل تعمید می یافتند و طریقه گنوسی(وابسته به شناخت یا عرفان) مخلوط با عقاید ایرانی و بابلی در آنها راه یافته بود.
گفته می شود زمانیکه مانی شش ساله بود پدرش ترک همسر کرد و به همراه فرزندش زندگی در میان گنوسیان را آغاز کرد, چراکه دوری گزیدن از زن و شراب و گوشت جزء اعتقادات و وظایف دینی بسیاری از فرقههای گنوسی بود و بنابراین کودکی مانی در میان گنوسیان سپری گشت و آموزههای کودکی او متأثر از اعتقادات آنان شد, همچنانکه بعدها, دین خودش نیز متأثر از عقاید گنوسی بود.
مانی کودکی با استعدادهای استثنائی بود که سرشت تصوف گون را از پدر به ارث برده بود. وی انسانی جوینده بود و با تمامی ادیان پیشین من جمله کیش زرتشتی و مسیحی آشنا بود.
مانی در دوران نوجوانی مدعی بود که پس از جویندگی بسیار میان احوال و عقاید دیگران فرشته ای به نام"صاحب و قرین " بر وی نازل شده و تمامی اسرار عالم و حقایق بیرونی و درونی را به وی عرضه کرده است.
مانی نخستین اندیشه های خود را در هند بیان و اشکار کرد. گویی سفر او به هند بدلیل آشنایی با مذاهب دیگر بود و نه صرفا برای تبلیغ عقاید خویش. لیکن مانی پس از باز گشت از هند خود را "فارقلیط" معرفی کرد. فارقلیط کسی بود که عیسی مسیح بشارت ظهور او را داده بود. چنین ادعایی نشان از آشنایی مانی با مسیحیت دارد.
مانی همچون بودا از خانواده ای اشرافی بود و وابسته به طبقه نجبای ایرانی.
در هنگام تولد وی اشکانیان بر ایران حاکم بودند و پدر مانی "فاتک" (پاتک/پاتیگ/پاپک؟/بابک) و همچنین تمام خانواده مادرش منسوب به آنها بودند. فاتک از اهالی همدان بود (برخی وی را از اهلی ری میدانند) که بعدها به دلایلی نامعلوم به بابل مهاجرت کرد و در قریه ای در مرکز میشان ساکن شد. آنها با طایفه ای به نام مغتسله که در نواحی بین دجله و فرات زندگی می کردند مسکن گزیدند. و مانی به سال 215 یا 216م. در همین مکان که تیسفون نام داشت متولد شد.
چنانچه بر می آید پدر و مادر مانی پیرو مذهب ماندایی ها و یا صابیین بودند و بدین ترتیب مانی از کودکی با پیروان این آیین اشنا شد و به آیین اینان زیست و بزرگ شد. صاائبین غسل تعمید می یافتند و طریقه گنوسی(وابسته به شناخت یا عرفان) مخلوط با عقاید ایرانی و بابلی در آنها راه یافته بود.
گفته می شود زمانیکه مانی شش ساله بود پدرش ترک همسر کرد و به همراه فرزندش زندگی در میان گنوسیان را آغاز کرد, چراکه دوری گزیدن از زن و شراب و گوشت جزء اعتقادات و وظایف دینی بسیاری از فرقههای گنوسی بود و بنابراین کودکی مانی در میان گنوسیان سپری گشت و آموزههای کودکی او متأثر از اعتقادات آنان شد, همچنانکه بعدها, دین خودش نیز متأثر از عقاید گنوسی بود.
مانی کودکی با استعدادهای استثنائی بود که سرشت تصوف گون را از پدر به ارث برده بود. وی انسانی جوینده بود و با تمامی ادیان پیشین من جمله کیش زرتشتی و مسیحی آشنا بود.
مانی در دوران نوجوانی مدعی بود که پس از جویندگی بسیار میان احوال و عقاید دیگران فرشته ای به نام"صاحب و قرین " بر وی نازل شده و تمامی اسرار عالم و حقایق بیرونی و درونی را به وی عرضه کرده است.
مانی نخستین اندیشه های خود را در هند بیان و اشکار کرد. گویی سفر او به هند بدلیل آشنایی با مذاهب دیگر بود و نه صرفا برای تبلیغ عقاید خویش. لیکن مانی پس از باز گشت از هند خود را "فارقلیط" معرفی کرد. فارقلیط کسی بود که عیسی مسیح بشارت ظهور او را داده بود. چنین ادعایی نشان از آشنایی مانی با مسیحیت دارد.