قرآن و عترت
حکایات و داستانهای شگفت قرآنی
( لَو اَنزَلنا هذا القرآنَ عَلی جَبَلٍ ... )
نوشته اند : زمانی ، چند نفر از سادات نجف اباد اصفهان ، به خدمت آیت الله
بیدآبادی ، رحمة الله علیه ، آمدند و گفتند : چشمه ی آبی که از دامنه ی کوه
جاری و مورد بهره برداری اهالی بود ، چندی است خشکیده و ما در زحمت
هستیم . دعایی کنید تا گشــــایشـــی حاصل شود . آن بزرگوار آیه ی
شریفه ی:
لو انزلنا هذا القرآن علی جبل لرایته خاشعا متصدعا من خشیة الله « حشره / 21 »
اگر این قرآن را بر کوه نازل می کردیم ، مسلماً می دیدی که کوه از ترس
خداوند فروتن و در هم شکسته می شد .
را بر کاغذی نوشت و به آنها داد و فرمود : اول شب ، آن را بر قله ی آن کوه اگر این قرآن را بر کوه نازل می کردیم ، مسلماً می دیدی که کوه از ترس
خداوند فروتن و در هم شکسته می شد .
بگذارید و برگردید . آنها چنین کردند و چون به خانه خود رسیدند ، صدای
مهیبی از کوه بلند شد که همه ی اهالی شنیدند ، چون صبح بیرون آمدند ،
دیدند چشمه ی آب ، جاری است و شکر خدای به جای آوردند .
منبع : داستانهای شگفت ، شماره 25