اگه واقعا فكر مي كنيد كه اسكندر تخت جمشيد رو آتش زد .پس بازم فكر كنيد
اگر واقعا اسكندر براي انتقام گرفتن از هخامنشيان كه آتن پايتخت يونان را آتش زدند، در صدد ايجاد حريق در كاخ پرسپوليس بر مي آمد چرا هيچ يك از همراهان او در خاطرات خود ننوشته اند كه اين عمل براي گرفتن انتقام در قبال حريق آتن صورت گرفت.
آنها از كه مي ترسيدند كه اين موضوع را در خاطرات خود ذكر نكند؟
يك قشون فاتح كه وارد پايتخت كشوري مي شوند كه آن كشور با وطن آن قشون فاتح خصومت ديزينه دارد اگر كاخي را براي انتقام آتش بزند .نه تنها عجيب نيست بلكه امري عادياست.
ولي اگر حريق واقعا عمدي بود چرا سربازان اسكندر در صدد اطفاي آن بر آمدند ، آيا منطقي نبود كه بگذارند حريق تمام كاخ را بسوزاند . چون به مناسبت اينكه با حريق مبازره كردند و آن را خاموش كردند . حريق همهكاخ را نسوزاند.
هارود لمب در كتاب خود مي گويد( من خود در كشور ايران با عده اي از ايرانيها كه اهل فضل و مطلع بودند صحبت كردم و همه گفتند كه اسكندر عمدا كاخ پرسپوليس را آتش زد ولي من در تواريخ قديم يونان اثري نديدم كه بگويد اين حريق عمدي باشد اصلا ديوانگي محض بود كاخي كه پر از زر و سيم و عطر است را يك مرتبه آتش بزنند و همه خزائن آن را از بين ببرند ولي عقل سليم حكم مي كند كهاول بايد تمام خزائن را تخليه كنند و انگاه قصر را آتش بزنند. در صورتي كه لحن بيان همه مورخين يوناني وهمراهان اسكندر حاكب از آن است كه كاخ هنگامي آتش گرفت كه خزائن آن را تخليه نكرده بودند.
و چرا اسمندر كاخ هاي چوبي (((بابل)) و ((شوش)) را ( ان دو شهر نيز پايتخت ايران بودند) آتش نزد ( و حال آنكه چوب زودتر مي سوزد) ولي كاخ سنگي پرسپوليس را طعمه حريق قرار داد؟
براي اطلا عات بيشتر به كتاب
قدم به قدم بااسكندر در كشور ايران
نوشته هارولد لمب
و ترجمه ذبيح الله منصوري
مراجعه كنيد.
اگر واقعا اسكندر براي انتقام گرفتن از هخامنشيان كه آتن پايتخت يونان را آتش زدند، در صدد ايجاد حريق در كاخ پرسپوليس بر مي آمد چرا هيچ يك از همراهان او در خاطرات خود ننوشته اند كه اين عمل براي گرفتن انتقام در قبال حريق آتن صورت گرفت.
آنها از كه مي ترسيدند كه اين موضوع را در خاطرات خود ذكر نكند؟
يك قشون فاتح كه وارد پايتخت كشوري مي شوند كه آن كشور با وطن آن قشون فاتح خصومت ديزينه دارد اگر كاخي را براي انتقام آتش بزند .نه تنها عجيب نيست بلكه امري عادياست.
ولي اگر حريق واقعا عمدي بود چرا سربازان اسكندر در صدد اطفاي آن بر آمدند ، آيا منطقي نبود كه بگذارند حريق تمام كاخ را بسوزاند . چون به مناسبت اينكه با حريق مبازره كردند و آن را خاموش كردند . حريق همهكاخ را نسوزاند.
هارود لمب در كتاب خود مي گويد( من خود در كشور ايران با عده اي از ايرانيها كه اهل فضل و مطلع بودند صحبت كردم و همه گفتند كه اسكندر عمدا كاخ پرسپوليس را آتش زد ولي من در تواريخ قديم يونان اثري نديدم كه بگويد اين حريق عمدي باشد اصلا ديوانگي محض بود كاخي كه پر از زر و سيم و عطر است را يك مرتبه آتش بزنند و همه خزائن آن را از بين ببرند ولي عقل سليم حكم مي كند كهاول بايد تمام خزائن را تخليه كنند و انگاه قصر را آتش بزنند. در صورتي كه لحن بيان همه مورخين يوناني وهمراهان اسكندر حاكب از آن است كه كاخ هنگامي آتش گرفت كه خزائن آن را تخليه نكرده بودند.
و چرا اسمندر كاخ هاي چوبي (((بابل)) و ((شوش)) را ( ان دو شهر نيز پايتخت ايران بودند) آتش نزد ( و حال آنكه چوب زودتر مي سوزد) ولي كاخ سنگي پرسپوليس را طعمه حريق قرار داد؟
براي اطلا عات بيشتر به كتاب
قدم به قدم بااسكندر در كشور ايران
نوشته هارولد لمب
و ترجمه ذبيح الله منصوري
مراجعه كنيد.