فایده های احمق بودن...

Atash

افتخاری
2013-07-17
1,568
3,723
0
فایده های احمق بودن...

دوستی میگفت
...

من احمقم. حواس پنج گانه را نمی فهمم احمق که باشم دلم خوش می شود

تصمیم گرفتم احمق باشم…یعنی احمق بودم.اما حالا بیشتر.خیلی بیشتر از قبل سرم را تا ته ارواره هایم توی برفی فرو کنم که هنوز توی ماه اول فصل بهار منتظر باریدنش هستم.

راستش احمق بودن خوب است.

مجبور نیستی ۵ حس اصلی را داشته باشی.می توانی هر وقت دلت خواست نشنوی احساس نکنی درک نکنی و نبینی…

وقتی احمق باشی مجبور نیستی همه ی نگاه های سنگین را بفهمی.مجبور نیستی به جرم شاعر بودنت انقدر احساساتی باشی که با همه گریه کنی اما کسی با تو گریه نکند.

احمق “بودن” کار جالبیست اما احمق “ماندن”کار متفکرانه .می توانی تا دلت خواست کلمه هایی مثل نخاصطن را با هر املایی که خواستی بنویسی.اخرش می ایند می گویند:

-بابا طرف احمقه نمیفهمه بذار دلش خوش باشه طفلی…

دلخوشی….یک احمق می تواند دلش را تا هر وقت خواست به همه ی چیزهای احمقانه خوش کند.خوردن بستنی با سس شکلات توی سه شنبه های خلوت بعد از کلاس.از شکم اویزان ماندن روی پنجره ی نزدیک به اتاق رییاست محترم.و تنهایی فکر کردن توی حیاط پشت دانشگاه که پسرها فقط انجا با لذت تمام وینستون می کشند و پاکت سیگار هاشان را خالی می کنند.

از ان لحظه که تصمیم به” احمق ماندن” می گیری مراحل صدگانه ای جلویت رژه می رود که می فهمی رستم هم اگر بود و میدید داری چه کار می کنی جلویت لنگ می انداخت.

برای احمق ماندن لازم است برای هرچه که می شنوی سر تایید تکان بدهی و به به و چه چه راه بیاندازی.اما مزایایی هم دارد.مثلا اگر یک جا حرفی را اشتباهی بزنی طرف خودش را نمی کشد تا اشتباه ریزت را توی جمع الم کند و تا گردن فرو ببردت توی لجن.

احمق ماندن خوب است به شرطی که تحمل داشته باشی هرچه که بگویند را تحمل کنی و بعد با صدای بلند قاه قاه بخندی.اگر هم توی احمق بودن خبره باشی بروی و توی رویشان بگویی:

-می دونی چیه؟من ازت خیلی ممنونم که انقد پشت سرم حرف می زنی.چون این نشون می ده که تو با تمام وجودت باور داری که من از تو بهترم…..

دوست دارم انقدر بازیگر خوبی بشوم که احمق بودن جزئی از زندگی ام شود.احمق که باشی می توانی عقب عقب توی خیابان راه بروی.دیگر مجبور نیستی به کسی بگویی چرا بلند بلند فکر می کنی.چرا به طور سرسام اوری دوست داری همه ی لباس هایت با هم ست باشد.احمق تر که بشوی دیگر حتی ازت نمی پرسند :

-چرا وقتی حرف می زنی توصورت نگاه نمی کنی

یا اینکه

- بهت نمیاد خجالتی باشی

و تو از داخل می خندی که احمق خودت هستی یا این هایی که معنای نگاه نکردنت را نمی فهمند

احمق بودن مثل این می ماند که تو سرت را توی صندلی چرم فرو ببری.چشم هایت را ببندی.صدای موسیقی سنتی توی گوشت را بلند کنی. پایت را روی پایت بیاندازی و با ارامش با بلندترین صدایی که می توانی نسکافه ی توی دستت را هورت بکشی

...

 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: روشنک m و zelzeleh

درباره ما

  • خوش آمدید ؛ یه حسِ خوب یک انجمن است که شما می توانید در آن عضو شده از امکانات آن استفاده کرده و دوستان جدید پیدا کنید. این مجموعه دارای نظارت 24 ساعته بوده تا محیطی سالم را برای کاربران خود فراهم آورد،از کاربران انتظار می رود که با رعایت قوانین ما را برای رسیدن به این هدف یاری کنند.
    از طرف مدیر وب سایت:
    "همواره آرزو دارم که هربازدید کننده ای بعد از ورود به انجمن، با یه حسِ خوب اینجارو ترک کنه!"

منوی کاربر