عاشقانه ،زیبا ، غم انگیز

Mohadlove

مدیر بخش آرایش و زیبایی
2014-02-16
1,290
1,063
0
این دردمشترک من وتوست که گاهی نمی توانیم درچشمهای یکدیگراتراق کنیم وفنجانی چای بنوشیم وردخوشبختی رابه هم نشان بدهیم.گاهی آنقدردیرمی آیی که حتی آخرین ستاره هم رفته است وصبح،همه ی خیابان هارابیدارکرده است.بالباس های خواب که نمی شودازغزل غزل های سلیمان گفت.این آه مشترک من وتوست که درحسرت قدم زدن درباغ بلورین عشق از سینه هامان برمی خیزد،بااین واژه های خسته که نمیشودترانه پرشورزندگی راسرود.

باچشمهایی که سروهاوقوهاراندیده اندکه نمی توان اشک شوق ریخت.من جهان راروی قفس یک پرستونقاشی میکنم،من همه دریاهاراپشت پلکهایم گردمی آورم،همه جنگل هاراروی پیراهنم جای میدهم.

آیاتومیتوانی برایم آوازی بخوانی که به یادبیدهای مجنون نیفتم؟

آیامیتوانی غریب ترین عاشق رابه من نشان بدهی؟

آیامیتوانی بگویی وقتی خسته ام کدام غزل حافظ راباید بخوانم؟

به من بگووقتی دلم گرفته است به کدام آیینه بایدخیره شوم؟!

این افسوس مشترک من وتوست که سراسرخانه رارنگی ازابهام زده است.دستان سفیدت رابه من بده تااندوه های کوچک راازروی قلبمان پاک کنم.آیینه ات رابه من بده تاخورشیدرابه هرجا که دلم می خواهدبفرستم.اگرلبخندت راساعتی به من بدهی،انگشتری به توخواهم دادکه هرروز گلی ازنگین آن بیرون بیایدوبه توسلام بگوید.
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: Sina

Mohadlove

مدیر بخش آرایش و زیبایی
2014-02-16
1,290
1,063
0
نمی دونم ازکجاشروع کنم قصه ی تلخ سادگیمو

نمی دونم چراقسمت میکنم روزهای خوب زندگیمو

چراتواول قصه همه دوستم میدارن

وسط قصه میشه سربه سرمن می ذارن

تامی خوادقصه تموم شه همه تنهام می ذارن

میتونم مثل همه دورنگ باشم دل نبازم

میتونم مثل همه یه عشق بادی بسازم

تابایک نیش زبون بترکه وخراب بشه

تابیان جمعش کنن حباب بده سراب بشه

میتونم بازی کنم باعشق واحساس کسی

میتونم درست کنم ترس دل ودلواپسی

میتونم دروغ بگم تاخودموشیرین کنم

میتونم پشت دلاقایم بشم کمین کنم

ولی بااینهمه حرفابازمنم مثل اونا

یه دروغگومیشم وهمیشه وردزبونا

یه نفرپیدابشه به من بگه چیکارکنم

باچه تیری اونی که دوسش دارم شکارکنم

من بایدازچی بفهمم چه کسی دوسم داره

توی دنیااصلاعشق واقعی وجودداره؟
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: zahra و Sina

Mohadlove

مدیر بخش آرایش و زیبایی
2014-02-16
1,290
1,063
0
روزگار همچنان می گذرد تازیانه اش را بر اندامم هنوز احساس میکنم
سنگینی بارش شانه هایم را خرد کرده
هر ثانیه صدای شکسته شدن استخوان هایم را می شنوم
سکوت میکنم و دم نمی آورم شاید رازیست در این زندگی که من قادر به درک آن نیستم
امید هایم از پس هم یک به یک به تلی از خاکستر تبدیل می شوند
باز دل سوخته من به دنبال روزنه ایست برای امید دوباره

هر روز با این آرزو بر می خیزیم و هر شب آرزوی سوخته ام را دلم دفن می کنم
وای از آن روز می ترسم
می ترسم از آن روز که در قبرستان دلم جایی برای دفن خاکستر آرزوهایم نباشد
نمی دانم دیگر آن روز چه باید کرد ؟؟؟؟؟
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: zahra و Sina

Mohadlove

مدیر بخش آرایش و زیبایی
2014-02-16
1,290
1,063
0
تو که میدونی عشق منی دوست دارم

واسه چی پس تو میگی میخوام برم دیگه دوست ندارم

یادته اون روزا که دستت تو دسته من

حالا تو میخوای بری منو نمیخوای دلبر من

میدونی من بی کسم تو بودی همه کسم

زندیگم تو بودیو حالا من خارو خسم

چرا تو لج میکنی

ابروهاتو کج میکنی

زندگیم تموم شدش برای تو

عمر من حروم شدش به پای تو

واسه تو حاضر بودم ستاره هارو بشمورم

شهرو آتیش بزنم بیام بگم دوست دارم
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: zahra و Sina

Mohadlove

مدیر بخش آرایش و زیبایی
2014-02-16
1,290
1,063
0

آخه دارم از رفتن بدجوری گُر میگیرم ...


دعا کنم که این نفس،تموم شه تا سپیده ...


کسی نفهمه عاشقت، چی تا سحر کشیده

این آخرین باره عزیز،دستامو محکمتر بگیر ...


آخه تو که داری میری،به من نگو بمون نمیر ...


گاهی بیا یه باغ سبز،درش بروت بازه هنوز ...


من با تو سوختم نازنین،باشه برو با من نسوز ...


اگه یروز برگشتی و گفتن فلانی مرده ...


بدون که زیر خاک سرد حس نگاتو برده


گریه نکن برای من قسمت ما همینه ...


دستامو محکمتر بگیر لحظه ی آخرینه ...




این آخرین باره عزیز،دستامو محکمتر بگیر ...


آخه تو که داری میری،به من نگو بمون نمیر ...




گاهی بیا یه باغ سبز،درش بروت بازه هنوز ...


من با تو سوختم نازنین،باشه برو با من نسوز ...


برام دعا کن عـــــــــشــــــــــق من ...
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: zahra و Sina

Mohadlove

مدیر بخش آرایش و زیبایی
2014-02-16
1,290
1,063
0
93465141808991458625.jpg



نفس می کشم نبودنت رانیستی

هوای بوی تنت را کرده ام

می دانی

پیرهن جدایی ات بدجور به قامتم گشاد است

تو نیستی

آسمان بی معنیست

حتی آسمان پر ستاره

و باران

مثل قطره های عذاب روی سرم می ریزد

تو نیستی

و من چتر می خواهم …

هر چیزی که حس عاشقانه و شاعرانه می دهد در چشمانم لباس سیاه پوشیده…

خودم را به هزار راه میزنم

به هزار کوچه به هزار در

نکند یاد آغوشت بیفتم …



smstak-com-41.jpg


حسادت نکن! … این که بعد از تو بغل گرفته ام …

زانوی غـَم اســت
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: zahra و Sina

Mohadlove

مدیر بخش آرایش و زیبایی
2014-02-16
1,290
1,063
0
تو اين زمونه شده غم براي من لباس تن
فقط يه شمع نيمه جون مونس لحظه هاي من

كاشكي يكي پيدا بشه معني عشق و بدونه
براي اين شكسته دل هميشه عاشق بمونه

مي خوام كه اين پنجره رو به روي ابرا وا كنم
پر بكشم پروانه وار غم و ديگه رها كنم

چه خوبه در كنار تو، تو دشت عشق پا بذارم
اين غم و غصه ي دل و يه گوشه اي جا بذارم

بيا اميد زندگي كه داري بوي تازگي
رمز پريدن و فقط تو مي توني واسم بگي

بيا اميد زندگي كه داري بوي تازگي
رمز پريدن و فقط تو مي توني واسم بگي
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: zahra و Sina

Mohadlove

مدیر بخش آرایش و زیبایی
2014-02-16
1,290
1,063
0
3231_11315674412.jpg


با من از عشق سخن بگو

اي سراپا همه خوبي و صفا
به خدا محتاجم من چو ماهي كه ز دريا دور است
و شن گرم كنار ساحل
پيكرش را گور است موج اميد و وفا مي خواهم
من تو را مي خواهم من تو را مي خواهم اي دريا
اي به ظاهر همه تندي ، همه خشم و به دل
گرم و آرام پر از شور و حيات
من چو گل كه به اشك شب و لبخند سحر محتاج است
و به تو روشنگر دل محتاجم و به تو همچو خورشيد و به هر قصه عشق
كه بگويي با دل
چو هوا محتاجم همچو خورشيد بتاب تا چو گل پر بگشايم از شوق تا بپيچد همه جا عطر اشعار ترم
و بخوانند همه و بدانند همه ، كه تو را مي خواهم اي خورشيد و ببينند همه
كه به تو محتاجم
به تو چون سرو بلند
كه بر آن ساعقه نيلوفر نازك پيچيد
همچو پيچك لرزنده خرد
تار هايي ز هوا مي پيچم تا جدا هيچ نگردد از من با تو مي مانم در باغ وجود
با تو مي ميرم اي بود و نبود
من به تو محتاجم به محبت به وفا محتاجم

به خدا محتاجم.

 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: zahra و Sina

Mohadlove

مدیر بخش آرایش و زیبایی
2014-02-16
1,290
1,063
0
تو یک حادثه نیستی ، رویای شیرینی در باور من هستی.
عاشق شدنم اتفاق نبود ، همان رویای شیرین بود ،که به حقیقت پیوست.
آن رویا خاطره نشد ، بهانه ای شد برای، با تو عاشقانه زیستن.
میگویند اگر این بهانه نبود ، باز هم عاشقت می ماندم؟
آری ،دوباره به خواب عاشقانه میرفتم تا رویای شیرین با تو بودن را ببینم.
آن لحظه که سخن میگویی ، میتوان از حرفهای شیرینت شعری ساخت به رنگ عشق، اینبار دیگر دلگیر نیستم از سرنوشت ، این سرنوشت بود که تو را به من داد.
بگو از عشق برایم ، ای رویای شیرینم ، کمی با من درد دل کن عزیزم.
دلم میخواهد در این لحظه صدای تو را بشنوم تا به اوج احساسات برسم و برایت بنویسم شعری عاشقانه.
تو یک شعر تازه ای که هر کس با شنیدن آن ، پرواز میکند به بلندای آسمان.
اینک که خواب نیستم ، و به عشق تو نفس میکشم ، تو بخواب ، تا من برایت لالایی بگویم ، تو گوش کن تا شعری که به عشق تو سرودم را بخوانم.
حالا تو به رویاها برو ، ببین آنجا تو زیباترین رویای منی.
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: zahra و Sina

Mohadlove

مدیر بخش آرایش و زیبایی
2014-02-16
1,290
1,063
0
در این لحظه که به انتظار غروب نشسته ام دلم تنها تو را میخواهد.
در این لحظه که تنهایی مرا در میان خودش گرفته است دلم تنها تو را میخواهد.
در این لحظه که دلتنگم و چشمهایم بارانیست دلم تنها تو را میخواهد.
کجایی عشق من که دلم بهانه ی تو را میگیرد .
نمیتوانم آرام کنم دلی که دیوانه وار به عشق تو زندگی میکند.
نمیتوانم ببینم که دلم اینگونه در حسرت به حقیقت پیوستن آرزویش است.
دیگر بس است انتظار ، ای سرنوشت مرا رها کن از دام تنهایی ، دیگر بس است این عذاب
دلم تنها تو را میخواهد در لحظه ای که به هیچ چیز جز تو نمی اندیشم.
اینک اگر زنده ام در خاطر من هستی که پر پر نشده ام ، من شمعی هستم که همچنان به عشق تو میسوزم.
میترسم آنقدر به انتظار بنشینم تا از یادت فراموش شوم ، میترسم آنقدر سختی بکشم که به آسانی تو را از دست بدهم.
در این لحظه که جز تو هیچ چیز دیگر به من امید نمیدهد ، باز هم به انتظار مینشینم تا روزی امیدم زنده شود.
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: zahra و Sina

Mohadlove

مدیر بخش آرایش و زیبایی
2014-02-16
1,290
1,063
0
از تو گذشتم ، تا به عشق برسم
از عشق نگذشتم ، تا به قلبت برسم
تو را در میان آغوش خویش فشردم تا به احساسم برسم
از احساس خود گذشتم ، تا احساس تو را حس کنم
اشکهایم را فدای نگاه زیبایت کردم تا به اوج آرامش برسم
از آرامشم گذشتم ،تا تو را آرام کنم
تو را آرام کردم و خودم را پریشان
از پریشانی خود گذشتم تا تو را آزار ندهم
گفتم فدای تو و عشق پاکت
عشقم را فدایت کردم تا باور کنی
از باور خود گذشتم و به تو ایمان آوردم
به تو ایمان آوردم و تو مرا درک نکردی
گفتم دوستت دارم ، تا باور کنی که به عشق تو زنده ام
از جان خود گذشتم تا باور کنی خیلی دوستت دارم
باور نکردی و دلم شکست ، شکست اما تو صدای فریاد دلم را نشنیدی
از دل شکسته ام گذشتم و باز در حسرت باور تو نشستم
و اینبار از خودم گذشتم تا به تو برسم.
 

Mohadlove

مدیر بخش آرایش و زیبایی
2014-02-16
1,290
1,063
0
قلبت را به من بسپار


نفسم برای تو


ببینم آنوقت کدام فاصله، ما را از هم دور می کند...
 

Mohadlove

مدیر بخش آرایش و زیبایی
2014-02-16
1,290
1,063
0
نمیدانم چه شد که فکر کردم همیشگی ست....


شاید اگر می دانستم او هم گذر موقت است

از همان ابتدا مجوز عبورش را امضا می کردم
تا هرگز در جاده ی دلتنگی هایم حضورش این
چنین جاودانه نشود....
 

Mohadlove

مدیر بخش آرایش و زیبایی
2014-02-16
1,290
1,063
0
این روزها معنی را از زندگی حذف کرده ام....

برایم فرق نمی کند روزهایم را...

چگونه قربانی کنم.....
 

Mohadlove

مدیر بخش آرایش و زیبایی
2014-02-16
1,290
1,063
0
از تو و با تو شروع میکنم ، که زیبایی عشق را از طلوع اولین نگاهت دیدم
تو را در کف خود میبینم با همان احساسی که از روز نخستین در چشمانت نگریستم
اما... اما ای کاش این احساس گذرا نباشد و تو تا ابد در کنار من بمانی
امروز هم بی قرارتر از روزهای پیش نغمه های عشق را جستجو کردم
ودر باور خیالهایم پلی تا مرز عشق نهادم تا به بینهایتی برسم ، که تورا تعبییر کنم
بی قرارتر از باران ، رسواتر از عاشق ، بی پرواتر از گلهای شوره زار ، از تو میگویم
در نهایت چشمانت سیر میکنم و تا سحر در خیال خود عشق را نقاشی میکنم
چه زیباست این عشق بر آسمان قلبی که مدتها غبار غم به همراه داشته
فریاد میزنم تا باور کنی
دوستت دارم
با من همسفر شو تا مرز عشق تا مرز رویا تا خیال عاشقانه با من بمان
با من بمان تا بالهایمان را سبکتر از پیش بر آسمانی که همیشه آبیست به پرواز درآوریم
با من بمان
باش تا همیشه
 

Mohadlove

مدیر بخش آرایش و زیبایی
2014-02-16
1,290
1,063
0
لحظه هاي سخت تنها ماندنم
با تو يك دنيا قشنگي مي شود
با تو حتي خوابهاي تلخ من يك بغل روياي رنگي مي شود

هيچ مي داني دلم اين روزها بي تو دائم بي قراري مي كند؟
عصر بغض آلود و خيس جمعه ها در فراقت سخت زاري مي كند؟

نامه هاي هر شبم را خوانده اي؟ نامه اي از لحظه هاي انتظار

از ميان كوچه هاي تنگ دل نامه اي از باغ سيب بي بهار

آسمان هم باز باريدن گرفت

مي نوازد چنگ باران را خدا

بوي خوب خاك و عطر ياد تو مي كشد تا شهر رويايت مرا

كاش در اين لحظه هاي تلخ درد شانه هايت تكيه گاه گريه بود

كاش لبخند قشنگت از دلم غصه هاي كهنه اش را مي ربود

چشمهاي خيس من در يك اميد قلب من در آرزوي وصل توست

سوخت باغ هستي ام در اين خزان

خوب مي دانم بهاران فصل توست!
 

Mohadlove

مدیر بخش آرایش و زیبایی
2014-02-16
1,290
1,063
0
روزی باز خواهی گشت؛
و در آنروز من دستت را خواهم گرفت ولی مشتی خاک بر دستت مینشیند!
من لبانت را میبوسم ولی چند قطره باران بر لبانت خواهد نشست! ...
تو را در آغوش میگیم ولی خنکای نسیمی سرد تو را در خود میکشد!..
آری، من دیگر نیستم جز باد و خاک!
و در آنروز.. من ایستاده ام و تو نشسته؛
من در کنارت.. تو بر مزارم و چه توهین آمیز گریانی و من چه عاشقانه مبهوتم تو بر خاکم من بر اشکهایت!!
سرانجام باز خواهی رفت و...
باز من خواهم ماند تو پی زندگی من در انتظارت
 

Mohadlove

مدیر بخش آرایش و زیبایی
2014-02-16
1,290
1,063
0
من از دلواپسی های غریب زندگی دلواپسی دارم
و کس باور نمی دارد که من تنهاترین تنهای این تنهاترین شهرم
تنم بوی علفهای غروب جمعه را دارد
دلم می خواهد از تنهاترین شهر خدا یک قصه بنویسم
و یا یک تابلوی ساده.....
که قسمت را در آن آبی کنم حرف دلم را سبز
و این نقاشی دنیای تنهایی
بماند یادگارخستگی هایم
و می دانم که هر چشمی نخواهد دید
شهر رنگی من را
 

Mohadlove

مدیر بخش آرایش و زیبایی
2014-02-16
1,290
1,063
0
کاش چون پاییز بودم ، کاش چون پائیز بودم






کاش چون پائیز خاموش و ملال انگیز بودم





برگهای آرزوهایم یکایک زرد میشد





آفتاب دیدگانم سرد میشد





آسمان سینه ام پر درد میشد





ناگهان طوفان اندوهی به جانم چنگ میزد





اشکهایم همچو باران





دامنم را رنگ میزد






وه ، چه زیبا بود اگر پائیز بودم





وحشی و پر شور و رنگ آمیز بودم ...





پیش رویم:چهره ی تلخ زمستان جوانی





پشت سر: آشوب تابستان عشقی ناگهانی





سینه ام منزلگه اندوه و درد و بدگمانی
 

Mohadlove

مدیر بخش آرایش و زیبایی
2014-02-16
1,290
1,063
0
خداحافظی می كنم!
نه با او؛ كه با تو!!
می دانم كه برگشتی در كار نيست!
سخت است، ولی باورم شده كه من ديگر در شعاع 1000 كيلومتری فكر تو نيستم، حتی!!
دلم . . .
برايت . . . .
تنگ ميشود . . . .
عزيز كوچ كرده ی من!!
 

درباره ما

  • خوش آمدید ؛ یه حسِ خوب یک انجمن است که شما می توانید در آن عضو شده از امکانات آن استفاده کرده و دوستان جدید پیدا کنید. این مجموعه دارای نظارت 24 ساعته بوده تا محیطی سالم را برای کاربران خود فراهم آورد،از کاربران انتظار می رود که با رعایت قوانین ما را برای رسیدن به این هدف یاری کنند.
    از طرف مدیر وب سایت:
    "همواره آرزو دارم که هربازدید کننده ای بعد از ورود به انجمن، با یه حسِ خوب اینجارو ترک کنه!"

منوی کاربر