شباهت داستان فریدون و کورش

GULF 4 PERSIAN

سرپرست تالار
2014-03-13
701
653
0
34
سوزیانا-اندیمشک
بیا تا جهان را به بد نسپریم .. به کوشش همه دست نیکی بریم

نباشد همی نیک و بد پایدار .. همان به که نیکی بود یادگار
همان گنج دینار و کاخ بلند .. نخواهد بدن مر تو را سودمند
[سخن ماندازتو همی یادگار.. سخن را چنین خوار مایه مدار
فریدون فرخ فرشته نبود .. زمشک و زعنبر سرشته نبود
به دادودهش یافت آن نیکویی. تو دادودهش کن فریدون تویی
فریدون زکاری که کردایزدی.نخستین جهان رابشست ازبدی
یکی پیشتر بند ضحاک بود.. که بیدادگر بود و ناپاک بود
و دیگر که گیتی زنا بخردان.بپرداخت و بستد ز دست بدان
سدیگرکه کین پدربازخواست. جهان ویزه برخویشتن کردراست
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: Melika

GULF 4 PERSIAN

سرپرست تالار
2014-03-13
701
653
0
34
سوزیانا-اندیمشک
خانواده پادشاهی ماد (550 تا 728 ق م ) 4 پادشاه حکومت میکردند


دیا اکو ( 728 _ 675 ) ق م

فرورتیش (675 _ 653) ق م

کیاکسار ( هوخشتره ) (653 _ 585) ق م

آستیاگ ( ایشتوویگو) ( 585 _ 550 )



 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: Melika

GULF 4 PERSIAN

سرپرست تالار
2014-03-13
701
653
0
34
سوزیانا-اندیمشک
به معنی اسم پدر آستیاگ توجه کنید هوخشتره برگرفته از نام یکی از امشاسپندان است وهوخشترا یا شهریور

ازدو بخش تشکیل شده است وهو که ذکر اصلی زرتشتیان است (آشو وهو) و همان " هو" ی معروف دراویش و

همان اهورا مزداست (منظور اهورایی است) جزء دوم خشتره به معنی شهر یا کشور است است شهریور هم که

ما به آن کاری نداریم از دو واژه ی شهر یا مملکت و ور به معنی آرزو شده یا آرمانی استشهریور سومین امشاسپندان

میباشد و در عالم روحانی نماینده سلطنت ایزدی فر و توانایی خداوند و شهریاری مطلق اهورامزداست در جهان مادی نگهدار فلزات و

دستگیری فقرا است
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: Melika

GULF 4 PERSIAN

سرپرست تالار
2014-03-13
701
653
0
34
سوزیانا-اندیمشک
همین داستان در شاهنامه هم وجود دارد مرداس شاه پادشاهی است دادگر سرزمین

سواران نیزه گزار پسری دارد برخلاف پدر


یکی مرد بود اندر آن روزگار.. زدشت سواران نیزه گزار
گرانمایه هم شاه و هم نیکمرد.. ز ترس جهاندار با باد سرد
که مرداس نام گرانمایه بود ..به داد و دهش برترین پایه بود
پسر بد مر این پاکدل را یکی.. کش از مهر بهره نبود اندکی
جهانجوی را نام ضحاک بود ..دلیر و سبکسار و ناپاک بود
کجا بیوراسپش همی خواندند.. چنین نام بر پهلوی راندند
کجا بیور از پهلوانی شمار.. بود بر زبان دری ده هزار
ز اسپان تاری به زرین ستام ..ورا بود بیور که بردند نام
شب وروزبودی دوبهره به زین.. زروی بزرگی نه ازروی کین
چنان بود که ابلیس روزی پگاه.. بیامد بسان یکی نیکخواه
دل مهتر از راه نیکی ببرد ..جوان گوش گفتار او را سپرد
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: Melika

GULF 4 PERSIAN

سرپرست تالار
2014-03-13
701
653
0
34
سوزیانا-اندیمشک
هوخشتره امپراتور مادها خسته و پیر شده بود او نزدیک به نیم قرن سلطنت کرده و در آستانه ی آن بود که تاج و تخت را به فرزندش آستیاگ _ که نامش به معنای نیزه افکن _ بود واگذارد بدون آنکه به راستی شرلیط سیاسی خروج قطعی از شرایط حاشیه نشینی را به مادها داده باشد مادها هنوز با تمدن های اطراف خود بیگانه مانده بودد
پارسها تحت حکومت کمبوجیه رفته رفته از اینکه از اینکه دست نشانده پارسها باشند احساس خستگی میکردند جهان در برابر چشمان آنها به تدریج عوض میشد سازمان میافت و عجیب بود که مغلوب کنندگان آشور و برادران نژادی آنها نمیتوانستند از این موقعیت دور از انتظار درس بیامورند از آن زمان سیاست کمبوجیه _گرچه ممکن است برای سال 600 ق م م بلند پروازانه به نظر برسد _این شد که جانشین مادها شود و قانون خود را بر سراسر آسیا تحمیل کند
آستیاگ اما ناخواسته این راه را هموار کرد سرور جدید مادها قبل از هر چیز مایل بود از ثروت عظیمی که پدرش برای او گذاشته بود لذت ببرد زوبین انداز بر خلاف نام خود رفتار ی متضاد با افراد جنگجو داشت شکوه و جلال بر دربار آستیاگ حکم فرما بود آستیاگ جامه های بسیار فاخر میپوشید چشمانش راسرمه میکشید چهره اش را آرایش میکرد و گیسوانی مصنوعی به سر مینهاد
ملت ماد هم در واقع تصویری از خود آستیاگ بودند به زندگی در رخوت و سستی و ناز و نعمت فرو رفته بودند جامه ار غوانی میپوشیدند و گردنبند و دستبند آویزان میکردند این ملت جنگجو و شکارچی که ارابه های جنگی خود را کنار گذاشته و سوار کالاسکه میشدند به شکار در بوستانها و نواحی حراست شده میپرداختند
بنا به روایتی که مورخان نفل کرده اند آستیاگ روزی خواب میبیند که از شکم ماندانه درختی میروید که تمام آسیا و سراسر جهان را در بر میگیرد این خواب او را میترساند او با متخصص ترین افراد قبیله ی مغان که کاست حقیقی روحانیون دربار بودند و مادهای دیگر بسیار به آنها حسد میورزیدند و حتی نفرت داشتند به مشورت پرداخت
مغ های دربار شاه را بر انگیختند تا با ازدواج شاهزاده با فردی بزرگ مخالفت کند شاه ماد تصمیم گرفت دختر خود را نه به یک ماد از رده شاهزادگان بلکه به یک دست نشانده که دور از اکباتان بسر میبرد یهعنی به کمبوجیه شوهر دهد *

* هرودوت در کتاب اول خواب دیدن آستیاگ را شرح میدهد
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: Melika

GULF 4 PERSIAN

سرپرست تالار
2014-03-13
701
653
0
34
سوزیانا-اندیمشک
پس از مدتی شاه مجددا همان خواب قبلی را میبیند و شاهزاده را همراه با کورش به اکباتان فرا میخواند شاه تصمیم میگیرد با توطئه ای کورش را بدست یکی از سردارانش به نام هارپاگ به قتل برساند نام او را همنام پدر بزرگش کوراس نهادند که تلفظ پارسی باستان آن است یونانی آن کوروس و عبری آن کورش و در زبان لاتین سیروس خوانده میشود هارپاگ چون میدانست که اگر آستیاگ بمیرد ماندانه از او انتقام خواهد گرفت تصمیم گرفت که بدست خود او را نکشد پس او را بدست چوپانی بنام مهرداد داد
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: Melika

GULF 4 PERSIAN

سرپرست تالار
2014-03-13
701
653
0
34
سوزیانا-اندیمشک
چنین دید کز کاخ شاهنشهان _ سه جنگی پدید آمدی ناگهان
دومهتر یکی کهتر اندر میان _ به بالای سرو و به فر کیان
کمر، بستن و رفتن شاهوار _ بچنگ اندرون گرزه ی گاوسار
دمان پیش ضحاک رفتی بجنگ_نهادی به گردن برش پا لهنگ
همی ، تا ختی تا دماوند کوه_ کشان و دمان از پس اندر گروه
به شاه گرانمایه گفت ارنواز _ که بر ما بباید گشادنت راز
زهر کشوری گرد کن مهتران _ از اختر شناسان و افسونگران
سخن سر بسر موبدان را بگوی _ پژوهش کنو راستی بازجوی
نگه کن که هوش تو بر دست کیست- ز مردم شمار ار زدیو و پریست
شه پر منش -متضاد- را خوش آمد سخن _ که آن سروسیمین برافکندبن
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: Melika

GULF 4 PERSIAN

سرپرست تالار
2014-03-13
701
653
0
34
سوزیانا-اندیمشک
موبدان تعبیر خواب را درمیابند ولی از ابراز آن خود داری میکنند روز چهارم ضحاک آنها را تهدید به مرگ میکند یکی از آنها که از بقیه بیدار دل تر و شجاعتر بوده بنام " زیرک " از شاه زینهار میخواهد و تعبیر خواب را میگوید
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: Melika

GULF 4 PERSIAN

سرپرست تالار
2014-03-13
701
653
0
34
سوزیانا-اندیمشک
از آن نامداران بسیار هوش _ یکی بود بینا دل و تیز هوش
خردمندو بیدار وزیرک بنام _ کز آن موبدان او زدی پیش گام
دلش تنگتر گشت و ناباک شد_ گشاده زبان پیش ضحاک شد
بدو گفت پردخته کن سر زباد_ که جز مرگ را کس زمادر نزاد
جهاندار پیش از تو بسیار بود_ که تخت مهی را سزاوار بود
فراوان غم و شادمانی شمرد _ برفت و جهان دیگری را سپرد
اگر باره ی آهنینی به پای _ سپهرت بساید نمانی به جای
کسی را بود زین سپس تخت تو _به خاک اند آرد سر و بخت تو
کجا ( که ) نام او آفریدون بود _ زمین را سپهری همایون بود
هنوز ، آن سپهبد زمادر نزاد _ نیامد گه ، پرسش و سرد باد
چو او زاید از مادر پر هنر _ بسان ، درختی شود بار ور
به مردی رسد بر کشد سر به ماه_کمر جوید و تاجو تخت و کلاه
به بالا شود چون یکی سرو برز _ به گردن بر آرد ز پولاد گرز
زند بر سرت گرزه ی گاو سار _ بگیردت زار و ببنددت خوار


 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: Melika

GULF 4 PERSIAN

سرپرست تالار
2014-03-13
701
653
0
34
سوزیانا-اندیمشک
چوپانی که مامور کشتن او شده بود وقتی که او را به خانه برد مشاهده کرد که بنا به تقدیری الهی همسرش که اسفاکو به معنی ماده سگ فرزندی مرده به دنیا آورده است زن پس از اطلاع از فرمان مرگبار شوهرش تصمیم گرفت ابن کودک را جانشین کودک خود کند پس جسد کودک مرده را در سبدی گذاشتند و به کوهستان بردند چوپان نزذ هارپاگ رفت و بی هراس به او خبر داد که ماموریت انجام شد و ...



 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: Melika

GULF 4 PERSIAN

سرپرست تالار
2014-03-13
701
653
0
34
سوزیانا-اندیمشک
خردمند مام فریدون چو دید .. که بر جفت او بر چنان بد رسید
فرانک بدش نام و فرخنده بود.. به مهر فریدون دل آگنده بود
پر از داغ دل خسته ی روزگار .. همی رفت پویان به دان مرغزار
کجا نامور گاو برمایه بود .. که بایسته بر تنش پیرایه بود
به پیش نگهبان آن مرغزار .. چنین گفت با مرد زنهار دار
که اندیشه ای در دلم ایزدی .. فراز آمدست از سر بخردی
همی کرد باید از این چاره نیست .. که فرزند و شیرین روانم یکیست
ببرم پی از خاک جادوستان .. شوم تا سر مرز هندوستان
شوم ناپدید از میان گروه .. برم خوب رخ را به البرز کوه
بیاورد فرزند را چون نوند .. چو مرغان بر آن تیغ کوه بلند
یکی مرد دینی در آن کوه بود .. که از کار گیتی بی اندوه بود
فرانک بدو گفت کی پاک دین .. منم سوگواری ز ایران زمین
بدان کین گرانمایه فرزند من .. همی بود خواهد سر انجمن
ترا بو د باید نگهبان او .. پدر وار لرزنده بر جان او
پذیرفت فرزند آن نیکمرد .. نیاورد هرگز بدو باد سرد
خبر شد به ضحاک بد روزگار .. از آن گاو بر مایه و مرغزار
بیامد از آن کینه چون پیل مست .. مران گاو برمایه را کرد پست
همه هر چه دید اندر او چارپای .. بیفکند و زیشان بپرداخت جای
سبک سوی خان فریدون شتافت .. فراوان پزوهیدو کس را نیافت
به ایوان او آتش اندر فگند .. به پای اندر آورد کاخ بلند
چو بگذشت از آن بر فریدون دو هشت .. ز البرز کوه اندر آمد به دشت
بر مادر آمد پژوهید و گفت .. که بگشای بر من نهان از نهفت



 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: Melika

GULF 4 PERSIAN

سرپرست تالار
2014-03-13
701
653
0
34
سوزیانا-اندیمشک
كوروش كبير استياگ يا ضحاك را شكست مي دهد و دولت ماد را منقرض مي كند وسلسله ي پادشاهي هخامنشيان را بنيان مي نهدبا فريدون مقايسه و تطبيق داده مي شود
فريدون چو شد در جهان كامكار///ندانست جز خويشتن شهريار
به روز خجسته سر مهر ماه///به سر بر نهاد ان كياني كلاه
زمانه بي اندوه گشت از بدي///گرفتند هر يك ره ايزدي
به فرمود تا آتش افروختند/// همه عنبر و زعفران سوختند
وزان پس فريدون به گرد جهان/// بگرديد و ديد اشكار و نهان
هر ان چيزكز راه بيداد ديد/// هر ان بوم و بركان نه اباد ديد
به نيكي به بست او همه دست بد/// چنان كز ره شهرياران نبرد
بياراست گيتي به سان بهشت/// به جاي گيا سرو گلبن بكشت

فريدون (كوروش) بزرگ در اباداني اين مرز و بوم همت گماشت و پايه بزرگترين شاهنشاهي گذاشته شد
پس از كوروش بزرگ داريوش را با كي قباد يكي مي دانند و نيز خشايار شاه را با كي كاووس برابر مي دانند و نيز اردشير دراز دست را با كيخسرو

منبع _ تاريخ تمدن ايران باستان دكتر محمود زنجاني
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: Melika

درباره ما

  • خوش آمدید ؛ یه حسِ خوب یک انجمن است که شما می توانید در آن عضو شده از امکانات آن استفاده کرده و دوستان جدید پیدا کنید. این مجموعه دارای نظارت 24 ساعته بوده تا محیطی سالم را برای کاربران خود فراهم آورد،از کاربران انتظار می رود که با رعایت قوانین ما را برای رسیدن به این هدف یاری کنند.
    از طرف مدیر وب سایت:
    "همواره آرزو دارم که هربازدید کننده ای بعد از ورود به انجمن، با یه حسِ خوب اینجارو ترک کنه!"

منوی کاربر