دوستت دارم!

zelzeleh

افتخاری
2013-10-22
446
738
0
تهران
دوستت دارم!

زن و شوهر جوانی سوار بر موتور سیکلت در دل شب می راندند...
آنها از صمیم قلب یکدیگر را دوست داشتند...
زن جوان : یواش تر برو من می ترسم!
مرد جوان : نه ، اینجوري خیلی بهتره!
زن جوان : خواهش می کنم ، من خیلی می ترسم!
مرد جوان : خوب ، اما اول باید بگی دوستم داري...
زن جوان : دوستت دارم ، حالا می شه یواشتر برونی ...
مرد جوان : مرا محکم بگیر...
زن جوان : خوب ، حالا می شه یواشتر برونی ؟
مرد جوان : باشه ، به شرط این که کلاه کاسکت مرا برداري و روي سرت بذاري ، آخه نمی تونم راحت برونم ، اذیتم می کنه.
.
.
.
روز بعد روزنامه ها نوشتند :
«. برخورد یک موتور سیکلت با ساختمان حادثه آفرید »
.
.
.
در این سانحه که به دلیل بریدن ترمز موتور سیکلت رخ داد ، یکی از دو سرنشین زنده ماند و دیگري درگذشت...
مرد جوان از خالی شدن ترمز آگاهی یافته بود. پس بدون این که زن جوان را مطلع کند با ترفندي کلاه کاسکت خود را بر سر او
گذاشت و خواست براي آخرین بار دوستت دارم را از زبان او بشنود و خودش رفت تا او زنده بماند...
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: Mohadlove

درباره ما

  • خوش آمدید ؛ یه حسِ خوب یک انجمن است که شما می توانید در آن عضو شده از امکانات آن استفاده کرده و دوستان جدید پیدا کنید. این مجموعه دارای نظارت 24 ساعته بوده تا محیطی سالم را برای کاربران خود فراهم آورد،از کاربران انتظار می رود که با رعایت قوانین ما را برای رسیدن به این هدف یاری کنند.
    از طرف مدیر وب سایت:
    "همواره آرزو دارم که هربازدید کننده ای بعد از ورود به انجمن، با یه حسِ خوب اینجارو ترک کنه!"

منوی کاربر