دلم برایت تنگ است...
- نویسنده موضوع بچه کرد
- تاریخ شروع
شب است!!
كلنجار مي روم با خودم....!!با دلتنگي هايم...!!با قلب له شده ام...!!با غرور شكسته ام...!!
سراغش را بگيرم...نگيرم
بگيرم...نگيرم...صبح نزديك است!!!دل را به دريا زدم!!
.
.
.
.
.
.
.
"مشترك مورد نظر در حال مكالمه مي باشد"
كلنجار مي روم با خودم....!!با دلتنگي هايم...!!با قلب له شده ام...!!با غرور شكسته ام...!!
سراغش را بگيرم...نگيرم
بگيرم...نگيرم...صبح نزديك است!!!دل را به دريا زدم!!
.
.
.
.
.
.
.
"مشترك مورد نظر در حال مكالمه مي باشد"
فقط غروبها نیست که دلگیر است...
دلت که گیر کسی باشد همیشه میگیره
دلت که گیر کسی باشد همیشه میگیره
دلـتـنـگـی
دلـتـنـگـی
دلـتـنـگـی
ایـن بـی قـراری مـزمـن دامـن گـیـر
ایـن مـرگـنـمـای بـی پـایـان نـفـس گـیـر
دایـه ی مـهـربـان تـر از مـادر شـده !
آغـوش گـشـوده بـلـعـیـده مـرا
درسـت از سـاعـتـی کـه رفـتـی ..
نـخـواهـمـش کـی را بـایـد بـبـیـنـم ؟!
دلـتـنـگـی
دلـتـنـگـی
ایـن بـی قـراری مـزمـن دامـن گـیـر
ایـن مـرگـنـمـای بـی پـایـان نـفـس گـیـر
دایـه ی مـهـربـان تـر از مـادر شـده !
آغـوش گـشـوده بـلـعـیـده مـرا
درسـت از سـاعـتـی کـه رفـتـی ..
نـخـواهـمـش کـی را بـایـد بـبـیـنـم ؟!
و باز دلتنگم ...
***
چو بید مجنونی
تمام باران را !
تب زمستان را
به شوق دیدن تو
کنار ره ماندم
نیامدی اما
و باز دلتنگم ...
محسن عادل زاده
15 آبان 92
***
چو بید مجنونی
تمام باران را !
تب زمستان را
به شوق دیدن تو
کنار ره ماندم
نیامدی اما
و باز دلتنگم ...
محسن عادل زاده
15 آبان 92
وحشی ...
***
دوباره وقت رفتن است
و این خیال خام من
ز هر چه غیر نام تو ست
می رمد ... !!
عادل زاده
19 آبان 92
***
دوباره وقت رفتن است
و این خیال خام من
ز هر چه غیر نام تو ست
می رمد ... !!
عادل زاده
19 آبان 92
نیستی و من هنوز ...
نیستی و من هنوز
با خیال بودنت
شعرها سروده ام
نیستی و من هنوز
از سپیده تا غروب
شوق دیدن تو را
پنجره گشوده ام
نیستی و من هنوز
نیست باورم عزیز
تو کس دگر شدی
من همانکه بوده ام !
نیستی و من هنوز...
محسن عادل زاده
22آبان 92
با خیال بودنت
شعرها سروده ام
نیستی و من هنوز
از سپیده تا غروب
شوق دیدن تو را
پنجره گشوده ام
نیستی و من هنوز
نیست باورم عزیز
تو کس دگر شدی
من همانکه بوده ام !
نیستی و من هنوز...
محسن عادل زاده
22آبان 92
هستم...
شاید گاهی
دور شوم
شعر شوم
درد شوم
پیک شوم
سرد شوم
دود شوم
اما من به اینها عادت کرده ام
هستم
با لحظه لحظه ترانه هایت
و هرگز نمیخواهم به این فکر کنم که
شاید
فردایی نباشد
من نباشم
تو نباشی
ما نباشیم
شاید گاهی
دور شوم
شعر شوم
درد شوم
پیک شوم
سرد شوم
دود شوم
اما من به اینها عادت کرده ام
هستم
با لحظه لحظه ترانه هایت
و هرگز نمیخواهم به این فکر کنم که
شاید
فردایی نباشد
من نباشم
تو نباشی
ما نباشیم
شب ها که سکوت است و سکوت است و سیاهی
آوای تو می خواندم از لایتناهی
آوای تو می آردم از شوق به پرواز
شب ها که سکوت است و سکوت است و سیاهی
امواج نوای تو به من می رسد از دور
دریایی و من تشنه مهر تو چو ماهی
وین شعله که با هر نفسم می جهد از جان
خوش می دهد از گرمی این شوق گواهی
دیدار تو گر صبح ابد هم دهدم دست
من سرخوشم از لذت این چشم به راهی
ای عشق تو را دارم و دارای جهانم
همواره تویی هرچه تو گویی و تو خواهی
"فریدون مشیری"
آوای تو می خواندم از لایتناهی
آوای تو می آردم از شوق به پرواز
شب ها که سکوت است و سکوت است و سیاهی
امواج نوای تو به من می رسد از دور
دریایی و من تشنه مهر تو چو ماهی
وین شعله که با هر نفسم می جهد از جان
خوش می دهد از گرمی این شوق گواهی
دیدار تو گر صبح ابد هم دهدم دست
من سرخوشم از لذت این چشم به راهی
ای عشق تو را دارم و دارای جهانم
همواره تویی هرچه تو گویی و تو خواهی
"فریدون مشیری"
برای مشاهده لینک نیاز به ثبت نام دارید؛ برای ثبت نام کلیک کنید
آخرین ویرایش: