برای مشاهده لینک نیاز به ثبت نام دارید؛ برای ثبت نام کلیک کنید
چه مهمانان بی دردسری هستند مردگان
نه به دستی ظرفی را چرك می كنند
نه به حرفی دلی را آلوده
تنها به شمعی قانعند
و اندكی سكوت...
نه به دستی ظرفی را چرك می كنند
نه به حرفی دلی را آلوده
تنها به شمعی قانعند
و اندكی سكوت...
برای مشاهده لینک نیاز به ثبت نام دارید؛ برای ثبت نام کلیک کنید
برای مشاهده لینک نیاز به ثبت نام دارید؛ برای ثبت نام کلیک کنید
به آتش نگاهش
اعتماد نکن !
لمس نکن !
به جهتی بگریز که بادها خالی از عطر اویند،
به سرزمینی بی رنگ !
بی بو و ساکت
آری،
بگریز و پشت ابدیت مرگ پنهان شو !
اگر خواستار جاودانگی عشقی
برای مشاهده لینک نیاز به ثبت نام دارید؛ برای ثبت نام کلیک کنید
شعر ابله
سنگ اندیشه به افلاک مزن دیوانه
چونکه انسانی و از تیره سرتاسانی
زهره گوید که شعور همه آفاقی تو
مور داند که تو بر حافظه اش حیرانی
در ره عشق دهی هم سر و هم سامان را
چون به معشوقه رسی بی سر و بی سامانی
راز در دیده نهان داری و باز از پی راز
کشتی دیده به طوفان خطر میرانی
مست از هندسه ی روشن خویشی مستی
پشت در آینه در آینه سرگردانی
بس کن ای دل که در این بزم خرابات شعور
هر کس از شعر تو دارد به بغل دیوانی
لب به اسرار فروبند و میندیش به راز
ور نه از قافله مور و ملخ درمانی
سنگ اندیشه به افلاک مزن دیوانه
چونکه انسانی و از تیره سرتاسانی
زهره گوید که شعور همه آفاقی تو
مور داند که تو بر حافظه اش حیرانی
در ره عشق دهی هم سر و هم سامان را
چون به معشوقه رسی بی سر و بی سامانی
راز در دیده نهان داری و باز از پی راز
کشتی دیده به طوفان خطر میرانی
مست از هندسه ی روشن خویشی مستی
پشت در آینه در آینه سرگردانی
بس کن ای دل که در این بزم خرابات شعور
هر کس از شعر تو دارد به بغل دیوانی
لب به اسرار فروبند و میندیش به راز
ور نه از قافله مور و ملخ درمانی
برای مشاهده لینک نیاز به ثبت نام دارید؛ برای ثبت نام کلیک کنید
شاعری که اندره مالرو بود
آزاد، جسور، شاد
آن سان که کودکی یتیم در اولین روز مرگ پدرش
گل باران بوسه و سلام و دلداری می*شود!
در اولین دیدار
با کلام تو این خواب ها را تعبیر شده خواهم یافت!
با گرما و خیال
یا سرما و عشق
پیش کش آن که عطرش ملکه ی همه عطرهاست
یک لبخند
دو تار مو
وسه سلام
این چنین جهان در چشمان کهنه ام تازه می*شود
در نور باران گور ساده ام
آزاد، جسور، شاد
آن سان که کودکی یتیم در اولین روز مرگ پدرش
گل باران بوسه و سلام و دلداری می*شود!
در اولین دیدار
با کلام تو این خواب ها را تعبیر شده خواهم یافت!
با گرما و خیال
یا سرما و عشق
پیش کش آن که عطرش ملکه ی همه عطرهاست
یک لبخند
دو تار مو
وسه سلام
این چنین جهان در چشمان کهنه ام تازه می*شود
در نور باران گور ساده ام
برای مشاهده لینک نیاز به ثبت نام دارید؛ برای ثبت نام کلیک کنید
پروانه
این همه نفی
درد جان فرسای دگردیسی جهان است
بر جان هنر،
تا از کرم کور بی دست و پا
پروانه ای بسازد
هزار رنگ!
این همه نفی
درد جان فرسای دگردیسی جهان است
بر جان هنر،
تا از کرم کور بی دست و پا
پروانه ای بسازد
هزار رنگ!
برای مشاهده لینک نیاز به ثبت نام دارید؛ برای ثبت نام کلیک کنید
می*آید ها
شب و روزت همه بیدار
که آید شاید،
کور شد دیده بر این
کوره ره شاید ها.
شاید ای دل
که مسیحا نفست
آمد و رفت،
باختی هستی خود
بر سر می*آید ها
شب و روزت همه بیدار
که آید شاید،
کور شد دیده بر این
کوره ره شاید ها.
شاید ای دل
که مسیحا نفست
آمد و رفت،
باختی هستی خود
بر سر می*آید ها
برای مشاهده لینک نیاز به ثبت نام دارید؛ برای ثبت نام کلیک کنید
لعنت
بر گردن عشق ساده ام
که انگشترش نخی ست،
گلوبند زمردین شعر مرا
باور نمی*کند کسی ...
لعنت به شعر و من!
بر گردن عشق ساده ام
که انگشترش نخی ست،
گلوبند زمردین شعر مرا
باور نمی*کند کسی ...
لعنت به شعر و من!
برای مشاهده لینک نیاز به ثبت نام دارید؛ برای ثبت نام کلیک کنید
فیلانه
وقتی ما آمدیم
اتفاق، اتفاق افتاده بود!
حال
هرکس
به سلیقه خود چیزی می*گوید
و در تاریکی گم می*شود.
وقتی ما آمدیم
اتفاق، اتفاق افتاده بود!
حال
هرکس
به سلیقه خود چیزی می*گوید
و در تاریکی گم می*شود.
برای مشاهده لینک نیاز به ثبت نام دارید؛ برای ثبت نام کلیک کنید
بازی
ما تماشا چیانی هستیم
که پشت درهای بسته مانده ایم!
دیر امدیم!
خیلی دیر...
پس به ناچار
حدس می*زنیم،
شرط میبندیم،
شک میکنیم ...
و آن سوتر
در صحنه
بازی به گونه ای دیگر در جریان است.
ما تماشا چیانی هستیم
که پشت درهای بسته مانده ایم!
دیر امدیم!
خیلی دیر...
پس به ناچار
حدس می*زنیم،
شرط میبندیم،
شک میکنیم ...
و آن سوتر
در صحنه
بازی به گونه ای دیگر در جریان است.
برای مشاهده لینک نیاز به ثبت نام دارید؛ برای ثبت نام کلیک کنید
من و پروانه
پا برهنه با قافله به نا معلوم میروم
با پاهای کودکی ام!
عطر پریکه ها
مسحور سایه ی کوه
که می*برد با خود رنگ و نور را!
پولک پای مرغ
کفش نو
کیف نو
جهان هراسناک و کهنه
و
آه سوزناک سگ!
سال های سال است که به دنبال تو میدوم
پروانه زرد،
وتو از شاخه ی روز به شاخه ی شب می*پری
و همچنان..
پا برهنه با قافله به نا معلوم میروم
با پاهای کودکی ام!
عطر پریکه ها
مسحور سایه ی کوه
که می*برد با خود رنگ و نور را!
پولک پای مرغ
کفش نو
کیف نو
جهان هراسناک و کهنه
و
آه سوزناک سگ!
سال های سال است که به دنبال تو میدوم
پروانه زرد،
وتو از شاخه ی روز به شاخه ی شب می*پری
و همچنان..
برای مشاهده لینک نیاز به ثبت نام دارید؛ برای ثبت نام کلیک کنید
شبنم
به شبنمی*می*ماند آدمی
و عمر چهل روایتش،
به لحظه رویت نور
بر سطح سبز برگی
می*لغزد و بر زمین می*چکد....
تا باری دیگر
و کی؟
و چگونه؟
و کجا؟
به شبنمی*می*ماند آدمی
و عمر چهل روایتش،
به لحظه رویت نور
بر سطح سبز برگی
می*لغزد و بر زمین می*چکد....
تا باری دیگر
و کی؟
و چگونه؟
و کجا؟
برای مشاهده لینک نیاز به ثبت نام دارید؛ برای ثبت نام کلیک کنید
چنین می*اندیشم
ایستاده و آرام
به سمت آینه میخزم
با اظطراب دلهره آور تعویض چشم ها
وتازه می*شود دل
از تماشای دو مروارید درخشان
بر کیسه پاره پوره ی صورتم.
جهان پر از لبخند و پروانه سفید بود!!!!!!
کدام بود؟
این آینده کدام بود که بهترین روزهای عمر را
حرام دیدارش کردم؟
ایستاده و آرام
به سمت آینه میخزم
با اظطراب دلهره آور تعویض چشم ها
وتازه می*شود دل
از تماشای دو مروارید درخشان
بر کیسه پاره پوره ی صورتم.
جهان پر از لبخند و پروانه سفید بود!!!!!!
کدام بود؟
این آینده کدام بود که بهترین روزهای عمر را
حرام دیدارش کردم؟
برای مشاهده لینک نیاز به ثبت نام دارید؛ برای ثبت نام کلیک کنید
باد ما را با خود برد
باد
پرده ها را آرام تکان میدهد
و ما
بچه های خوش باور
لب ریز از اضطراب و امید!
زوایای نیمه روشن را به هم نشان می*دهیم
باد
پرده ها را آرام تکان میدهد
و ما
بچه های خوش باور
لب ریز از اضطراب و امید!
زوایای نیمه روشن را به هم نشان می*دهیم