قالَ الا مامُ جَعْفَرُ بنُ محمّد الصّادقُ عليه السلام :
قَضاءُ حاجَةِالْمُؤْمِنِ اءفْضَلُ مِنْ اءلْفِ حَجَّةٍ مُتَقَبَّلةٍ بِمَناسِكِها، وَ عِتْقِ اءلْفِ
رَقَبَةٍ لِوَجْهِ اللّهِ، وَ حِمْلانِ اءلْفِ فَرَسٍ فى سَبيلِ اللّهِ بِسَرْجِها وَ لَحْمِها. ترجمه : فرمود: برآوردن حوائج و نيازمندى هاى مؤ من از هزار حجّ مقبول و آزادى
هزار بنده و فرستادن هزار اسب مجهّز در راه خدا، بالاتر و والاتر است .
یادمان خوبی ها تو نماز را بر پای داشته ای، زکات را به جای آورده ای،
فراخوانده ای به معروف و باز داشته ای از منکر.
به راستی و درستی، سیره ات سیره انبیا بوده است.
اشاره هایت، بشارت به رهایی است؛ از خاکدان تیره جهل
که بسیار قربانی گرفته است.
فرموده ای: «دو کس اند که کمرم را شکسته اند:
دانای هنجارشکن (عالم متهتِّک) و نادان راه گشا (جاهل متنسِّک).
شب مردان خدا را، عَلم الهدایِ علم تو، روز جهان افزور کرده است.
جویباردانش «ابوحنیفه» از سایه سار تعلیم تو می گذرد.
مِس وجود «جابربن حیان» از کیمیای استادی تو زر شده است.
تنور «توحید مفضل» با شعله شکوه تو می سوزد.
یک تنه بار غریب ارزش ها را در روزگار عسرت به دوش کشیده ای
تا فتیله نیم سوز «اخلاقی زیستن» نمیرد. در آستان دنیا، «حبل اللّه » را به دوش کشیده ای که یاد خدا
در قلب های تشنه آرامش، کاستی نپذیرد.
دست دین را در دست خرد گذاشته ای تا چون
دو بال پریدن، افق های پرواز آدمی را بگشایند.
شمع هدایت خویش را به ضیافت اصحاب عقل برده ای تا قفل های
بسته بر ذهن ها و ضمیرها را بشکنی، تا فرا بخوانی به اندیشیدن، تا
بگویی که پیامبران آمده اند دفینه های عقل را از زیر آوار تعصب ها و
تحجرها بیرون بشکند؛
تا بگویی که انسان ها، معادن اند؛ درست مثل معادن طلا و نقره. گواهی می دهم به حقیقت، که حقیقت در نگاه نازنین توست.
تو کشتی بان کشتی خرد، در توفان های هراس انگیز جهل و ستم بوده ای.
الگوی انسان زیستن را از مرام تو می توان آموخت و نام تو یادمان همه خوبی هاست.