دردل با خدا
- نویسنده موضوع zahra
- تاریخ شروع
پروردگار
روزگارانیست که حقیقت بر دوش
و نشانی تو در دست دل به راه زده ام
ابلیس
همسفرم شده است تا راهزن حقیقت بردوش
و در کوله بارم باشد!!
گاهی کمک و مدد را بهانه می کند
و سنگینی حقیقت را از دوشم بر می دارد
تا به قول خودش سبکتر و اسان تر سفر کنم!!!!
....و گاهی نشانی تو را از دستم می گیرد تا راه کوتاهتری نشانم دهد!!!
و خلاصه ان که ازاری شده و دردسری التفاتش!!!
و حالا در میانه و کمرکش مسیرخداوند
به همان دوراهی معروف حق و باطل رسیده ام
که نقشه و نشانی اش در کوله بار و نشانی که از تو دارم خوب....خوب......پیداست و روشن تر است!
و حالا خداوند منم و انتخاب
راه حق و شکر
ونعمت هدایت تو
و باز پس گیری کوله بار و نشانی
از همسفر ناشایست .....بداندیش که می خواهد به نشانی باطل ...نشانی تورا گم کنم
و نعمت هدایت و سعادت را کفران کنم!
و من که امیدوار به
حمایت و هدایت چون تو مهربان خداوندی
راه را از بی راه این دو راهی باز خواهم شناخت و به سویت خواهم امد!
خداوند
نزدیکتر از....
روزگارانیست که حقیقت بر دوش
و نشانی تو در دست دل به راه زده ام
ابلیس
همسفرم شده است تا راهزن حقیقت بردوش
و در کوله بارم باشد!!
گاهی کمک و مدد را بهانه می کند
و سنگینی حقیقت را از دوشم بر می دارد
تا به قول خودش سبکتر و اسان تر سفر کنم!!!!
....و گاهی نشانی تو را از دستم می گیرد تا راه کوتاهتری نشانم دهد!!!
و خلاصه ان که ازاری شده و دردسری التفاتش!!!
و حالا در میانه و کمرکش مسیرخداوند
به همان دوراهی معروف حق و باطل رسیده ام
که نقشه و نشانی اش در کوله بار و نشانی که از تو دارم خوب....خوب......پیداست و روشن تر است!
و حالا خداوند منم و انتخاب
راه حق و شکر
ونعمت هدایت تو
و باز پس گیری کوله بار و نشانی
از همسفر ناشایست .....بداندیش که می خواهد به نشانی باطل ...نشانی تورا گم کنم
و نعمت هدایت و سعادت را کفران کنم!
و من که امیدوار به
حمایت و هدایت چون تو مهربان خداوندی
راه را از بی راه این دو راهی باز خواهم شناخت و به سویت خواهم امد!
خداوند
نزدیکتر از....
الهي و ربي ....
جهان و هر چه در آن است نشانی تو و آوارگی, نشانی من...کوه و جنگل و دریا نشان از عظمت تو و اشک و آه و حسرت, نشانی من!
تو کریمی و بخشنده... تو یگانه ای و بی نیاز ... تو رئوفی و بزرگ... تو پشت و پناه و تکیه گاه دردمندانی... و من حقیر و سرگشته و حیران !
محبوب من ...نگاه گرمت را از من مگیر که محتاج گرمای بی رنگ و ریایم... و این سرما که بر وجودم رخنه کرده از قلب فرتوتم بزدا که تنها بی نیاز یکتا تویی و بس!
بار الها دلم خیلی گرفته کجاست پنجه شیرینت ای نوازشگرکه تار های دلم را به زخمه ای بنوازد.........؟؟؟
پروردگارا
از تـو مي خواهم
به آن رحمت بي انتهايت كه همه موجودات را فراگرفته است
به توانايي بي حدت كه بر هر چيز مسلط و قاهر است
به مقام جبروت و بزرگيت كه همه قدرتها برابر او مغلوب است
به عزت و اقتدارت كه هر مقتدري از مقاومتش عاجز است،
به عظمت و بزرگيت كه سراسر عالم را مشحون كرده است،
به سلطنت و پادشاهيت كه بر تمام قواي عالم برتري دارد،
به ذات پاكت كه پس از فناي همه موجودات باقي ابدي است،
به نامهاي مباركت كه در همه اركان عالم هستي تجلي كرده است،
به علم ازليت كه بر تمام موجودات محيط است،
و به نور تجلي ذاتت كه همه عالم را روشن ساخته است.
اي نور حقيقي
اي منزه از توصيف
اي ابـتـداي هـر آغاز
و اي سـرانجـام هـر پـايـان
ببخش آن گناهاني را كه پرده عصمتم را مي درد.
ببخش آن گناهاني را كه بر من كيفر عذاب نازل مي كند.
ببخش آن گناهاني را كه در نعمتت را به روي من مي بندد.
ببخش آن گناهاني را كه مانع قبول دعاهايم مي شود.
ببخش آن گناهاني را كه بر من بلا مي فرستد.
هر گناهي كه مرتكب شده ام و هر خطايي از من سر زده همه را ببخش.
آخرین ویرایش:
«الهی» ...دردهایی هست که نمیتوان گفت ...
وگفتنی هایی هست که هیچ قلبی محرم ان نیست
«الهی »...اشکهایی هست که باهیچ دوستی نمیتوان ریخت ....
وزخم هایی هست که هیچ مرحمی انرا التیام نمیبخشد ...
وتنهایی هایی هست که هیچ جمعی انرا پر نمیکند ...
«الهی »...پرسش هایی هست که جزتوکسی قادر به پاسخ دادنش نیست ...
درهایی هست که جزتوکسی انرا نمیگشاید ...
قصدهایی هست که جز به توفیق تو میسر نمیشود ...
«الهی » ..تلاش هایی هست که جز به مددتو ثمر نمی بخشد ...
تغیراتی هست که جزبه تقدیر توممکن نیست ...
ودعاهایی هست که جز به « امین » تواجابت نمیشود ...
«الهی » ...قدم های گمشده ای دارم که تنها هدایتگرش تویی ...
وبه ازمون هایی دچارم که اگر دستم نگیری ومرا به انها محک‌بزنی شرمنده خواهم شد ...
الهی » ..بااین همه باکی نیست زیرا من همچو تویی دارم ..تویی که همانندی نداری ...
رحمتت را هیچ مرزی نیست ....
«ای خالقم دوستت دارم »
وگفتنی هایی هست که هیچ قلبی محرم ان نیست
«الهی »...اشکهایی هست که باهیچ دوستی نمیتوان ریخت ....
وزخم هایی هست که هیچ مرحمی انرا التیام نمیبخشد ...
وتنهایی هایی هست که هیچ جمعی انرا پر نمیکند ...
«الهی »...پرسش هایی هست که جزتوکسی قادر به پاسخ دادنش نیست ...
درهایی هست که جزتوکسی انرا نمیگشاید ...
قصدهایی هست که جز به توفیق تو میسر نمیشود ...
«الهی » ..تلاش هایی هست که جز به مددتو ثمر نمی بخشد ...
تغیراتی هست که جزبه تقدیر توممکن نیست ...
ودعاهایی هست که جز به « امین » تواجابت نمیشود ...
«الهی » ...قدم های گمشده ای دارم که تنها هدایتگرش تویی ...
وبه ازمون هایی دچارم که اگر دستم نگیری ومرا به انها محک‌بزنی شرمنده خواهم شد ...
الهی » ..بااین همه باکی نیست زیرا من همچو تویی دارم ..تویی که همانندی نداری ...
رحمتت را هیچ مرزی نیست ....
«ای خالقم دوستت دارم »
[h=3]خدایا![/h] [h=3]یا کسی را به ما نده[/h] [h=3]یا اگر میدهی[/h] [h=3]دیگر از ما نگیر![/h] [h=3]آدمها هم[/h] [h=3]هدیه را پس نمیگیرند![/h] [h=3]تو که دیگر[/h] [h=3]خدایی….[/h]
.
دلی را نشکن شاید خانه ی خـدا باشد
.
کسـی را تحقیـر نکن شاید محبوبـــ خـدا باشد
.
از کمکی دریغ نکن شایـد کلیـد بهشت باشد
.
سر نمــاز اول وقتـــ حاضــر شو
.
شاید آخرین دیدار تــو با خــدا در زمین باشد !
.
.
[h=3]یا نه اصلا آدمی دیگـر شویم[/h] .
[h=3]از همین امروز هنگام نمـاز[/h] .
[h=3]با خدا قدری صمیمی تـر شویم[/h]
نــــه ![/h] [h=3]هــر بار کـه خـــــــدا یــاد ِ دلــم کــــرد …
تـنـم لــرزید …[/h] [h=3]نــه از خــــــدا …[/h] [h=3]از خــــودم !
که از شــیطــان هـــم شـیطـان تــَر شــدم …[/h] [h=3]نـگـاهم را مــی دزدم …
مبادا چشــمم در چشـــم خدا گــــیر کند …[/h]
[h=3]
[/h] [h=3]بارالها، براستی ستایش بی حد مخصوص توست وبندگی حضرتت بهترین نعمت[/h]
[h=3]چقدروچگونه باید بنویسم وزندگی نمایم تا لایق شکرگذاری بی کران نعمتهای تو شوم[/h]
[h=3]نمیدانم تا به کی حسرت لحظاتی را بی عشق تو سپری میشوند را باید خورد[/h]
[/h]
[h=3]بارالها، چگونه به درگاهت عرض توبه نمایم وقتی که ناسپاسی وجودم فراگرفته است؟[/h]
[h=3]بارالها، چگونه…چگونه…؟[/h]
[h=3]ای که تمامی وجودم از وجود پاک وسبحان توست؛[/h]
[h=3]ای که تمامی اموراتم بدست توست؛[/h]
[h=3]ای که هر چه دارم وندارم ز آن توست؛[/h]
[h=3]تورا به عظمت وبزرگیت، به جلال وجبروتت، به عزت قرآن کریمت،[/h]
[h=3]به آبروی چهارده معصومت وبه حرمت و مقام مادر قسم میدهم,[/h]
[h=3]از سر تقصیرات این بنده ی گناهکارت درگذری وگناهانم ببخشی و[/h]
[h=3]همچون گذشته دوستم بداری ولیاقت بندگیت را عطا نمایی.[/h]
[h=3]
[/h]
[h=3]ای تمام هستی من، من که را جز تو دارم که[/h]
[h=3]نا امیدم مگردان؛[/h]
[h=3]ای امید نا امیدان[/h]
[h=3]ای مهربان مهربانان[/h]
[h=3]هرگز از مهربانی و رحمتت نامید نمیشوم چون میدانم دوستم داری…[/h]
[h=3]خدایا[/h] [h=3]جای سوره ای به نام ” عشق “ در قرآنت خالیست ،[/h] [h=3]که اینگونه آغاز میگردد :[/h] [h=3]و قسم به روزی که قلبت را می شکنند[/h] [h=3]و جز خدایت مرهمی نخواهی یافت…![/h]
[h=3]چقدروچگونه باید بنویسم وزندگی نمایم تا لایق شکرگذاری بی کران نعمتهای تو شوم[/h]
[h=3]نمیدانم تا به کی حسرت لحظاتی را بی عشق تو سپری میشوند را باید خورد[/h]
[h=3]بارالها، چگونه شکر نعمات تورا بجای آورم،[/h] [h=3]درحالی که حتی ازشمارش آنها نیز ناتوانم؟[/h] [h=3]بارالها، چگونه وبا چه رویی به درگاهت طلب حاجات نمایم،[/h] [h=3]در حالی که سرشار ازگناهم و کثرت معاصی امانم نمیدهد؟[/h] [h=3]
[h=3]بارالها، چگونه به درگاهت عرض توبه نمایم وقتی که ناسپاسی وجودم فراگرفته است؟[/h]
[h=3]بارالها، چگونه…چگونه…؟[/h]
[h=3]ای که تمامی وجودم از وجود پاک وسبحان توست؛[/h]
[h=3]ای که تمامی اموراتم بدست توست؛[/h]
[h=3]ای که هر چه دارم وندارم ز آن توست؛[/h]
[h=3]تورا به عظمت وبزرگیت، به جلال وجبروتت، به عزت قرآن کریمت،[/h]
[h=3]به آبروی چهارده معصومت وبه حرمت و مقام مادر قسم میدهم,[/h]
[h=3]از سر تقصیرات این بنده ی گناهکارت درگذری وگناهانم ببخشی و[/h]
[h=3]همچون گذشته دوستم بداری ولیاقت بندگیت را عطا نمایی.[/h]
[h=3]
[h=3]ای تمام هستی من، من که را جز تو دارم که[/h]
[h=3]نا امیدم مگردان؛[/h]
[h=3]ای امید نا امیدان[/h]
[h=3]ای مهربان مهربانان[/h]
[h=3]هرگز از مهربانی و رحمتت نامید نمیشوم چون میدانم دوستم داری…[/h]
[h=3]خدایا! ما را ببخش که غرقه ی گناهیمو چه گناه بزرگتر از این که
خود را بی گناه می شمریم…
[/h]
[h=3]خدایا! ما را در مقابل دنیا به سلاحنخواستن تجهیز کن…
[/h]
[h=3]خدایا! در قیامت با چه رویی به چشمهای تو نگاه کنیم
که در مقابل عمری نعمت جز
گناه و معصیت نیاورده ایم.
شرمساری آن روز از هر عذابی دردناکتر است.
دستمان را بگیر…
[/h]