خسروانوشیروان دادگر نمادی از قدرت شرق

GULF 4 PERSIAN

سرپرست تالار
2014-03-13
701
653
0
34
سوزیانا-اندیمشک
خسرو اول (کسری) انوشیروان دادگر، شاهنشاه ایران از سلسله ساسانیان بین سالهای 531 تا 579 میلادی بود. کسری انوشیروان مشهورترین و بزرگترین پادشاه ساسانی و یکی از تاثیر گذارترین شاهان ایران در طول تاریخ بوده است. در زمان او قصرهای باشکوه، شهرها، راه های تجاری، پل ها و سد های بسیاری ساخته شدند که برخی از آنها تا این زمان نیز همچنان پا بر جا هستند. در زمان فرمانروایی او دانش و هنر در ایران و امپراتوری ساسانی به نهایت شكوه و عظمت خود رسیده بود. دوره شاهنشاهی او به همراه دوره فرمانروایی نوه اش یعنی خسرو دوم (خسرو پرویز) به عنوان دومین دوره طلایی امپراطوری ساسانیان شناخته میشود.

به تخت نشستن کسری:
کسری فرزند قباد پادشاه ساسانی بود و پس از پدر بر تخت شاهی نشست. او در زمان پادشاهی پدرش نیز بسیار بر تصمیمات قباد تاثیر گزار بود و پدرش را در لحظات سخت، فراوان یاری نمود. بطوريكه فتنه مزدکیان در دوره پادشاهی قباد توسط کسری ناکام ماند. از آنجا که خسرو اول بسیار انسان فرهیخته و دارای منش والایی بود، بزرگان به او لقب انوشیروان یا دارنده روح جاویدان دادند. فردوسی بزرگ درباره به تخت نشستن او میفرماید:
چو کسری نشست از بر گاه نو همی خواندندی ورا شاه نو
بشاهی بر او خواندند آفرین بفرمان او شد زمان و زمین
جهان تازه شد از سر گاه اوی ابا گرگ و میش آب خوردی بجوی
بگفتند کان شاه جاوید باد فرش برتر از فر جمشید باد
ز بس خوبی و داد و آیین اوی وزان نامور دانش و دین اوی
ورا نام کردند نوشیروان که مهرش جوان بود و دولت جوان

608px-Bowl01_small.jpg

بشقاب نقره با نقش خسرو اول (کسری) انوشیروان دادگر، نشسته بر تخت شاهی

درباره جوانمردی و دادگری کسری:
بیشک میتوان گفت که کسری انوشیروان مظهر ستم ستیزی و عدل و داد در جهان میباشد و از اینروی به او لقب دادگر داده اند. او فرمان داده بود که هر ایرانی که احساس مینماید حقش پایمال شده یا به او ستمی روا شده است در هر زمان از شبانه روز بدون توجه به اینکه شاه مشغول چه کاریست، میتواند به نزد شاه آمده و دادخواهی کند و تا زمانی که مشكلش حل نشده از بارگاه شاه نرود. این دستور را به تمامی حاکمان محلی نیز داده بود و آنها را مجبور کرده بود تا همانند خود شاه، چنین کنند. فردوسی درباره دادگری کسری میفرماید:
نشست از بر تخت نوشیروان خجسته دل افروز شاه جوان
جهانی به درگاه بنهاد روی هر آنکس که بد در جهان داد جوی
بآواز گفت آنزمان شهریار که جز پاک یزدان مدارید یار
که داننده اویست و هم رهنمای هم او دست گیرد بهر دو سرای
مباشید ترسان ز تخت و کلاه گشادست بر هر کسی بارگاه
هر آنکس که آید بروز و بشب ز گفتار بسته مدارید لب
اگر می گساریم و با انجمن ور آهسته باشیم با رای زن
بچوگان و بر دشت نخجیر گاه بر ما شما را گشاده است راه
بخواب و به بیداری و رنج و ناز از این بارگه کس مگردید باز
مگر آرزوها همه یافته مخسبید یکتن زما تافته
بدانگه شود شاد روشن دلم که رنج ستمدیدگان بگسلم
مبادا که از کارداران من گر از لشکر و پیشکاران من
بخسبد کسی با دلی دردمند که از درد او بر من آید گزند
سخن گر چه اندک بود در نهان بپرسد ز من کردگار جهان
ز باژ و خراج آن کجا مانده است که موبد به دیوان ما رانده است
نخواهند نیز از شما زر و سیم مخسبید زین پس دل از من به بیم
برآمد ز ایوان یکی آفرین بخورشید بر شد بروی زمین
که نوشیروان باد با فرهی همه ساله با تاج شاهنشهی

Kasra_small.JPG

تندیس کسری انوشیروان دادگر بر سردر کاخ دادگستری (تهران - خیابان خیام)
درباره جنگ آوری و دستاوردهای نظامی خسرو انوشیروان:
کسری انوشیروان ارتش را به شیوه ای نوین سازماندهی نمود و ایران را دارای ارتشی حرفه ای کرد. در ابتدای فرمانرواییش صلحی ابدی با امپراتور روم جوستینیان اول منعقد نمود، اما دست اندازیهای رومیان به مناطق مرزی ایران، کسری را وادار نمود تا در سال 540 میلادی با روم وارد جنگ شود.
او به سوریه لشكر کشید و شهر انطاکیه که سومین شهر مهم امپراتوری روم بعد از قسطنطنیه (کنستانتینوپل) و اسکندریه بود را تصرف کرده و برای گوشمالی دادن رومیان شهر را به طور کامل ویران نمود و شهری زیبا تر از انطاکیه به نام زیب خسرو در نزدیکی تیسفون ساخت و همه ساکنان انطاکیه را در آنجا منزل داد. رومیان این شهر را خسرو-آنتیوک و تازیان آنرا رام الله مینامند.
نکته جالب در تصرف انطاکیه این است که بعد از اینکه ایرانیان این شهر را گرفتند، انوشیروان به شدت سپاهیان را از آزار اسیران رومی منع کرد که این امر بر خلاف سنت آن روزگار بوده و نشانگر جوانمردی کسری میباشد. فردوسی بزرگ در این باره میفرماید:
خروشی بر آمد ز درگاه شاه که ای نامداران ایران سپاه
همه پاک از این شهر بیرون شوید بتاریکی اندر به هامون شوید
اگر هیچ بانگ زن و مرد پیر و گر غارت و شورش و دار و گیر
بگوش من آید به تاریک شب که بگشاید از رنج یک مرد لب
هم اندر زمان آنکه فریاد ازوست پر از کاه بینیدش آکنده پوست
خسرو سپس به لازیکا (گرجستان کنونی) یورش برد و جوستینیان نیز بلیساریوس یکی از بزرگترین سرداران روم در طول تاریخ را به مقابله او فرستاد. بلیساریوس در مقابل کسری کاری از پیش نبرد و به شدت شکست خورد.
پس از پیروزیهای قاطع ایرانیان پیمان صلحی به مدت 50 سال بین ایران و روم بسته شد و رومیان متعهد شدند تا در این 50 سال همه ساله به ایران خراج بپردازند و ایران نیز در مقابل لازیکا را به روم بازگرداند.
در این هنگام ترکهای شمال ایران به هیاطله حمله کردند و مشغول فتنه افکنی و ناامن ساختن مرزهای ایران بودند که کسری به جنگ آنان شتافت و ترکان را به سختی شکست داده و به پشت رود سیحون راند.
در سال 570 میلادی حبشیان (اتیوپی) به یمن حمله کردند و شاه یمن از خسرو کمک خواست. کسری انوشیروان سپاهی را به فرمانده ای وهریز به یمن فرستاد و حبشی ها را از آنجا بیرون کرد. از آن زمان تا یورش تازیان، یمن یک ساتراپی (استان) ایران بود.
در سال 571 جنگ جدیدی با روم بر سر ارمنستان در گرفت و کسری قلعه دارا در رود فرات را تصرف نمود و به سوریه و ترکیه کنونی حمله کرد و پیروزیهای بزرگی در این مناطق به دست آورد.
Sassanid%20map.jpg

نقشه ایران در زمان خسرو اول (کسری) انوشیروان دادگر

درباره دانش و هنرپروری کسری انوشیروان:
انوشیروان دادگر دارای شخصیتی بسیار هنر دوست و دانش پرور بوده است و عقاید مخالفان خود را تا جایی که به امنیت کشور لطمه وارد نمی کرد، تحمل می نمود.
به فرمان او کتاب اوستا در یک مجموعه منظم جمع آوری شد و آنچه امروزه از اوستا باقی مانده، دست آورد کوشش های انوشیروان است. همچنین کتاب ارزشمند بیدپای هندی یا همان کلیله و دمنه به دستور کسری به ایران آورده شد و به زبان فارسی پهلوی ترجمه شد. در مقدمه شاهنامه ابومنصوری در این باره آمده است: "از کسری انوشیروان چیزی مانده است که از هیچ پادشاه نمانده است (یعنی کلیله)."
بازی شطرنج نیز به فرمان او از هند به ایران آورده شد و رواج یافت.
دانشگاه پزشکی گندی شاپور در زمان او ساخته شد و می توان از آن به عنوان اولین دانشگاه پزشکی جهان با ساختار مدرن نام برد. در زمان کسری کتابخانه دانشگاه گندی شاپور بزرگترین کتابخانه جهان محسوب می شد.
در دوره پادشاهی خسرو انوشیروان، امپراتور روم جوستینیان که یک مسیحی متعصب بود، آکادمی آتن که آخرین پایگاه تدریس آیین های غیر مسیحی در روم بود را بست و اساتید مکتب افلاطونی نو که هفت نفر بودند به ایران و دربار ساسانیان پناه آوردند و با پیشواز گرم کسری روبرو شدند.
در دربار کسری، هفتاد تن از بزرگترین دانشمندان آنروز ایران و جهان حضور داشتند که او را در امور مختلف کشورداری یاری می نمودند.
زمانیکه فتنه نوشزاد یکی از فرزندان انوشیروان که به دین مسیح گرویده بود و با همدستی مسیحیان علیه پدرش شورید به دست ارتش ایران ناکام ماند، کسری همه مسیحیانی را که دسیسه کرده بودند را بخشید و از مجازات آنان چشم پوشی نمود.
اصلاحات کسری:
کسری انوشیروان سیستم مالیاتی کشور را اصلاح نمود و قانون مدونی برای اخذ مالیات بر اساس میزان داراییهای اشخاص وضع نمود تا هم درآمد پایداری برای دولت فراهم شود هم به طبقات کم درآمد فشاری وارد نیاید. او طبقه دهقان یا همان خرده مالکان را تقویت نمود و برخی مسولیتهای لشکری را نیز به آنان سپرد تا هم پشتوانه محکمی برای ارتش پدید آید هم از قدرت گرفتن بیش از حد اشراف جلوگیری شود. کسری اموال و داراییهایی را که در دوران فتنه مزدکیان از طبقات مختلف مردم گرفته شده بود را به آنان باز گرداند و کشور را از هرج و مرج رهایی بخشید.
او کشور را به چهار بخش تقسیم کرد و اداره امور نظامی هر بخش را به یک اسپهبد سپرد و لقب ایران اسپهبد را از میان برداشت تا تمرکز قدرت نظامی در دست یکنفر نباشد.
خسرو ارتش ایران را ساماندهی نمود و یک ارتش حرفه ای و بسیار با دیسیپلین که سربازان آن حقوق منظم دریافت می کردند تشکیل داد. ارتش ایران در زمان انوشیروان از نظر نظم و تشکیلات بسیار پیشرفته تر از ارتش روم بود.
در دوره شاهنشاهی ساسانیان و بخصوص دوره کسری انوشیروان، بازرگانی در نهایت رونق خود بود و ایران قطب اقتصادی جهان محسوب میشد. استفاده از پول یکسان در کشور و نوعی بانکداری نیز رواج داشت، بطوریکه واژه چک از زبان فارسی به زبانهای اروپایی رفته است.
انوشیروان همچنین یکی از پرکارترین شاهان ایران در زمینه عمران و آبادانی بوده و سدهای فراوانی در دوره او بخصوص روی رودخانه های دجله و فرات ساخته شدند. ساختمان باشکوه طاق کسری در تیسفون نیز در دوره او ساخته شد.
200px-De.jpg

قلعه دربند واقع در روسیه کنونی از بناهای دوره کسری انوشیروان
 

GULF 4 PERSIAN

سرپرست تالار
2014-03-13
701
653
0
34
سوزیانا-اندیمشک
سرو يكم معروف به انوشه روان۱ (يا انوشيروان) پسر سوم كواد (قباد) پادشاه ساسانى بود كه بى شك يكى از مشهورترين و بزرگترين پادشاهان ساسانيان بوده است. در دوره پادشاهى او فرقه مزدكى سركوب شد. اينكه پسران اول و دوم كواد جانشين پدر نشدند و پسر كوچكتر يعنى خسرو (به عربى: كسرى) پادشاه شد نيز علتى داشته است كه در ذيل خواهد آمد. به دليل اهميت نهضت مزدكيه و نقش آن در تحولات آن زمان ابتدا بايد به آن پرداخت. «چون منابع موجود تاريخى را به دقت مطالعه كنيم و كيفيت دعوت مزدكيه را تحقيق نماييم، تقريباً آگاه مى شويم كه دامنه اين دعوت در طول مدت سلطنت كواد تا چه اندازه وسعت پيدا كرده است. شريعت مزدكى بدون شك در آغاز جنبه دينى داشته و بانى آن شخصى بوده عاشق اصلاحات نظرى و طالب بهبود احوال زندگى مردم نبوده است. جنبه اجتماعى اين دعوت از حيث اهميت در درجه دوم بوده و فرمان هايى كه كواد در دوره اول پادشاهى خود براى اجراى مرام دنيوى مزدكيان صادر كرده، هر چند انقلابى محسوب مى شده، ولى آنقدرها كه مورخان خارجى مبالغه كرده اند، تازگى نداشته است.»۲ به اين ترتيب مى بينيم كه به دليل انقلاب مزدك در زمان كواد اصلاحات از زمان پادشاهى او آغاز شده است. درباره جامعه طبقاتى ساسانى گفته مى شود كه چهار طبقه عمده وجود داشته است كه به ترتيب مقام و اولويت عبارت بودند از: ۱- مغان زرتشتى كه خود داراى طبقاتى بوده اند كه در رأس آنها موبدان موبد (بزرگ موبدان) قرار داشته است. ۲- ارتشتاران يا نظاميان ۳- دهگانان (دهقانان) يا روساى كشاورزان ۴- پيشه وران و دست ورزان. آن طور كه از منابع پيدا است در دوران اوليه تشكيل سلسله ساسانى پادشاه بيشتر جزء دسته يكم قرار داشته است. به طورى كه اردشير بنيانگذار ساسانيان مغ برجسته معبد آناهيتاى استخر پاس بوده است. رفته رفته با تشكيل و سازماندهى شدن روحانيان زرتشتى شاه اعتبار روحانى خود را از دست مى دهد و بيشتر به عنوان بزرگ ارتشتاران و رئيس نظاميان محسوب مى شود كه اين موجب نارضايتى و ناخشنودى پادشاه شده بود. شايد دليل اصلى حمايت كواد در ابتدا از قيام مزدك نيز كاستن از قدرت روحانيون زرتشتى و دفع خطر آنها بوده است. در واقع آنچه كه از جانب مزدكيه روحانيان را تهديد مى كرد، بيش از جنبه دينى و ايدئولوژى مذهبى جنبه سياسى و ايدئولوژى ضدطبقاتى آن بود. در زمان قباد (كواد) نيز مغان و موبدان زرتشتى در اوج قدرت و توانايى بودند و بخش مهمى از زمين داران بزرگ محسوب مى شدند و حتى در برخى موارد مى توانستند شاه را از مقام خود خلع نمايند و پسر او را جانشين كنند. همين امر سبب حمايت شاه از نزديكان شد. ولى رفته رفته مزدك در طبقات پايين جامعه نفوذ كرد و اين مسئله نه تنها مغان بلكه شاه و شاهزادگان و دربار را نيز تهديد مى كرد و احتمالاً شورش ها و هرج ومرج هايى كه به دليل هجوم مزدكيان و مردم به انبارهاى دولتى و اموال بزرگان انجام گرفت، علاوه بر فشار موبدان بر شاه دليل مهم ديگر براى عدم حمايت كواد و پسرش خسرو از مزدكيان بود.
«مى توان حدس زد كه هرج ومرج به كجا رسيده است و همچنين از رواياتى كه مورخان عرب راجع به اصلاحات خسرو اول و ترميم خرابى ها ذكر كرده اند، پيدا است كه ويرانى كشور به چه ميزان بوده است. اگرچه كيش مزدك پس از ورود به طبقات پايين اجتماع تدريجاً صورت يك مسلك سياسى انقلابى گرفت، ولى اساس ديانتى آن باقى بود و پيروان اين آئين در ميان طبقات بالا هم وجود داشته اند.»۳ كواد سه پسر داشت. فرزند نخست او كاووس نام داشت كه پيش از خلع و زندانى شدنش به وسيله بزرگان زرتشتى تربيت او را به مزدكيان سپرده بود، بنابراين كاووس تحت تاثير انديشه هاى مزدكى قرار گرفته و روحانيون مخالف پادشاهى او بودند. «فرزند دوم كواد، جم از يك چشم نابينا بود و اين نقص جسمانى معمولاً موجب محروميت از سلطنت مى شد. پسر سوم او خسرو نام داشت و پدر خصالى كه شايسته پادشاهان است، در او جمع مى ديد، جز بدگمانى كه نقص او محسوب مى شد. اينكه كواد فرزند كوچك خود خسرو را بر پسر ارشد يعنى كاووس پدشخوارگرشاه كه علناً پيرو كيش مزدك بود، ترجيح داد تبديل و تغيير عقيده شاهنشاه را نسبت به اين فرقه كه در آغاز به آن گرويده بود، به طور وضوح آشكار مى كند.»۴ «واقعه قلع وقمع مزدكيان در آخر سال ۵۲۸ يا اوايل سال ۵۲۹ رخ داد. علت آن نقشه اى بود كه مزدكيان راجع به وليعهدى كاووس پدشخوارشاه پسر كواد كشيده بودند و مى خواستند به رغم تصميم شاهنشاه به وسيله توطئه و تحريك اين شاهزاده مزدكى را بر تخت ايران جاى داده، خسرو را از سلطنت محروم كنند. اين آخرين قطره اى بود كه جام صبر را لبريز كرد.»۵ به اين ترتيب تمام بزرگان زرتشتى و مسيحى به همراه روساى فرقه مزدكيه در مجلسى كه رياست آن به عهده كواد بود، شركت كردند و پس از چندى بحث و مجادله افراد مسلح بر سر مزدكيان ريختند و ظاهراً تمام سران اين فرقه را كشتند. يقيناً اين مجلس به بهانه مباحثه ميان اديان گوناگون صورت گرفته است، زيرا در غير اين صورت بزرگان مزدكى خود را به دام نمى انداختند. به هر حال پس از اين ماجرا مزدكيان كه روساى خود را از دست داده بودند، پراكنده شدند، دارايى آنها ضبط و كتب دينى آنها سوزانده شد.
«به درگاه كسرى يكى باغ بود‎/ كه ديوار او برتر از راغ بود‎/ همه گرد بر گرد آن كنده كرد‎/ مر اين مردمان را پراكنده كرد‎/ بكشتندشان هم بسان درخت‎/ زبرپاى و سرزير آكنده سخت»۶
«گرچه ممكن است اشعار شاهنامه درباره پايان كار مزدكيان كه مى گويد خسرو آنها را مانند درخت وارونه بر زمين كاشت، اغراق آميز باشد، ولى در ذهن ايرانيان تا امروز همين تصوير باقى مانده است. به روايت فردوسى، خسرو سپس به مزدك گفت به درون باغ رو و ميوه بذرهايى را كه كاشته اى ببين و هنگامى كه مزدك موبد پيروانش را در چنين وضعى ديد، خروشى برآورد و بى هوش شد. سپس شاه او را زنده بر دار كرد و با باران تير بكشت. فردوسى در پايان مى افزايد: تو گر باهُشى راه مزدك مگير.»۷
همان طور كه مشاهده مى شود در منابع اختلافاتى وجود دارد، گروهى كشتن مزدكيان و مزدك را به كواد و دسته اى از جمله شاهنامه و منابع پهلوى آن را به خسرو نسبت مى دهند. به هر حال نهضت مزدكيه عامل مهمى در وادار كردن قباد و خسرو به دست زدن به اصلاحات و اقداماتى بود. از يك سو مردم عادى و پايين دست به حقوق خود آگاه شده بودند و جريان روشنفكرى در ميان طبقات پايين و متوسط و حتى در بين شاهزادگان ايجاد شده بود و از سوى ديگر براى كنترل اوضاع پس از سركوبى قيام مزدك، راهكارهاى نوينى ايجاب مى كرد. براى دستيابى به دو هدف مذكور خسرو دست به يك سرى اقدامات زد. البته ذكر اين نكته لازم است كه قيام مزدك تنها عامل اين اصلاحات نبود بلكه اقتضاى زمان و پيشرفت هايى كه در رم و نقاط ديگر رخ داده بود و از طرف ديگر انديشه هاى نوگرانه خسرو از عوامل تاثيرگذار ديگر بودند. اينكه فردوسى مردم را از پيمودن راه مزدك باز مى دارد و جانب خسرو را مى گيرد، دليل نسبتاً واضحى دارد، زيرا او يك دهقان زاده بود و دهقان ها (يا دهگان ها) بزرگان و نمايندگان كشاورزان در زمان ساسانى بوده اند كه مورد لطف و توجه ويژه انوشيروان قرار مى گيرند.
• اقدامات خسرو يكم
«خسرو يكم انوشيروان (۵۷۹-۵۳۱ ميلادى) در تاريخ ساسانيان مظهر شاه فيلسوف است و گفتارها و كردارهاى بسيارى در اين زمينه به او نسبت داده اند كه اثباتشان دشوار است. با اين حال مسلم است كه او به كار كاووس [برادر بزرگترش] و اشراف مخالف خود پايان داد و قدرت مزدكيان را در سراسر شاهنشاهى از بين برد.او سلسله باروها يا ديوارهايى (وَر) در چهارگوشه شاهنشاهى به منظور دفاع از كشور بنا كرد. يكى در شمال شرقى در امتداد دشت گرگان، يكى در گذرگاه قفقاز، يكى در غرب و آخرى به نام ديوار اعراب (وَرتازيگان) در جنوب غربى كشور در عصر او ساخته شد.»۸
«گرچه تقسيم چهارگانه شاهنشاهى را به خسرو يكم نسبت داده اند، گمان مى رود كه انجام يا آغاز آن با قباد يكم [پدر خسرو] بوده است. وقتى خسرو يكم در مقام شاه ضد مزدكى به سلطنت رسيد، قدرت اشراف و زمين داران بزرگ را به آنها بازنگردانيد، بلكه سياستى به سود زمين داران كوچك مرفه (دهقانان) در پيش گرفت. دهقانان از نظر نظامى ستون فقرات ارتش ساسانى را تشكيل مى دادند و از لحاظ اقتصادى نيز گردآورى ماليات يعنى شالوده اقتصاد كشور برعهده ايشان بود. آنان همچنين تا سده هاى بعد يعنى تا قرن يازدهم ميلادى (قرن چهارم هجرى) به عنوان امانتدار گنجينه فرهنگ ايرانى باقى ماندند و يكى از ايشان (فردوسى) در ملك كوچك خود شاهنامه را تدوين كرد.»۹ خسرو به دو نوع اقدام عمده دست زد: يكى مالى و اقتصادى و ديگرى نظامى. «در شمارى از منابع روايت شده است كه ماليات ها بر ميزان برداشت از زمين ها و ميوه ها و غلات برآورد مى شد، ولى بيشتر محصولات پيش از آنكه ارزش آنها از نظر مالياتى برآورد شود فاسد مى شدند. بنابر نظام جديد، زمين مساحى مى شد و حقاً تعيين مى شد و براى زمين ها معدلى سالانه براى حاصل غلات برآورد مى شد و براى زمين هايى كه داراى حاصل خرمابن و زيتون بودند براساس شمار درخت ها برآورد مى شد.»۱۰ در واقع مى توان نتيجه گرفت كه خسرو دريافت ماليات را سهل و آسان تر از گذشته در نظر گرفت و به نوعى با مردم مدارا كرد. «پس از اصلاحات مالياتى به اصلاحات نظامى پرداختند كه در آن شيوه پيشين آمدن فئودال هاى بزرگ كه با خود ساز و برگ و فرودستان و پيروان خويش را به ميدان مى آوردند دگرگون شد و دولت مركزى نيروى جديد دهقان ها يا «پهلوانان» مزدور و تجهيز شده را فراهم آورد.»۱۱ اين اصلاح نظامى، ناشى از زيركى خسرو است. زيرا با اين كار هم توان ارتش ايران را در برابر هجوم بيگانگان افزايش داد و هم به دليل استفاده از عناصر وابسته دهقانى مى توانست به طور غيرمستقيم بر اوضاع داخلى مسلط باشد و از شورش هاى طبقات پايين دست به ويژه به دليل نفوذ مخفيانه مزدكيان در ميان آنها جلوگيرى نمايد. به جز اصلاحات مالياتى و نظامى، اقدامات ديگرى نيز به انوشيروان منسوب است، از جمله آوردن كتاب هاى معتبر رمى و هندى و ترجمه آنها به پهلوى كه نمونه آن كتاب كليله و دمنه است و برزويه طبيب آن را از سنسكريت به پهلوى (فارسى ميانه) ترجمه كرد. به هر حال خسرو يكم با به كارگيرى سياست ميانه روى سعى كرد اقتدار خدشه دار شده ساسانى را بازگرداند و در اين كار نيز تا حدود بسيارى موفق شد و نام او به عنوان شاه عادل يا دادگر در ميان مردمان، تاكنون باقى مانده است.
پى نوشت ها:
۱- به معنى روح جاودان و روان پاينده است.
۲- ايران در زمان ساسانيان، آرتور كريستنسن، ص ۲۵۸.
۳- همان، صص ۲۵۸ و ۲۵۹.
۴- همان، ص ۲۵۶.
۵- همان، ص ۲۵۹
۶- شاهنامه فردوسى، قطع رحلى، دفتر هشتم، انتشارات ققنوس. ص ،۴۶۰ ابيات ۳۴۱-۳۳۹
۷- شاهنشاهى ساسانى، تورج دريايى، ترجمه: مرتضى ثابت فر، انتشارات ققنوس، ص ۴۵.
R.N. ۸-Frye, زThe sasanian System of walls for Defenceز studies in memory of Gaston wiet, Jerusalem, 1977, pp.7-15.
۹- شاهنشاهى ساسانى، تورج دريايى، صص ۴۷ و ۴۸.
۱۰- تاريخ باستانى ايران، ريچارد نلسون فراى، ترجمه: مسعود رجب نيا، انتشارات علمى و فرهنگى، صص ۵۱۹ و ۵۲۰.
۱۱- همان، ص ۵۲۰.
12- روزنامه شرق

 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: Mohadlove و Sina

درباره ما

  • خوش آمدید ؛ یه حسِ خوب یک انجمن است که شما می توانید در آن عضو شده از امکانات آن استفاده کرده و دوستان جدید پیدا کنید. این مجموعه دارای نظارت 24 ساعته بوده تا محیطی سالم را برای کاربران خود فراهم آورد،از کاربران انتظار می رود که با رعایت قوانین ما را برای رسیدن به این هدف یاری کنند.
    از طرف مدیر وب سایت:
    "همواره آرزو دارم که هربازدید کننده ای بعد از ورود به انجمن، با یه حسِ خوب اینجارو ترک کنه!"

منوی کاربر