[FONT="]تاریخ خط فارسی[/FONT]
[FONT="]۱۱[/FONT][FONT="] [/FONT][FONT="]بهمن ۱۳۸۶[/FONT][FONT="][/FONT]
[FONT="]نباید پنداشت که خط یکباره در گوشهای ازجهان از طرف یک یا چند تن به طور کاملی اختراع شده و از آن جا به سایر جاها بهارمغان رفته است و یا هر قومی برای خود خطی کامل و زیبا ساخته آن را به دیگرانآموختهاند، بلکه باید دانست که اصل خطهای عالم، از نقش کردن پندار و تصور بشریبا صورتی ساده و عاری از صنعت و کودکانه برخاسته است[/FONT][FONT="].[/FONT]
[FONT="]انسان از وقتی که به خود آمد و ارتباطیبین افراد صورت گرفت سعی داشت که اندیشهها، مرادها و بویههای خود را به صورتی وشکلی به طرف بفهماند و سادهترین طرزی را که برای به جا آوردن این مقصود پیشنهادخاطر ساخت آن بود که آن خیالها را بر روی صفحهی سنگ یا پارچهی تخته یا بر دیوارمغازه و اِشگفت مطابق صورت خارجی که در نظر است مجسم سازد، پس قدیمترین خطهایعالم قدیمترین نقشهایی است که مردم برای مجسم کردن اندیشههای خود نگاشتهاند وخط بدین طریق رفته رفته به وجود آمده است و خطهایی که بعدها نوشته شده و دنبالهیآنها تا امروز پیوستگی یافته، خلاصهی آن نقشها و کامل شدهی زحمتها یی است کهبا نهایت سعی، آزمون، تکرار و اصلاحات پی در پی از طرف مردم و در ازای زمان دست بهدست به ما رسیده است[/FONT][FONT="].[/FONT]
[FONT="]مطالعه در تاریخ خط و دانستن تاریخ خطهای دنیا، بسیار مهم است و در این باب کتابها نوشته شده است و دانستن این علم انسانرا به طرز معیشت، طرز فکر و طرز زندگانی قومهای مختلف جهان آشنا میسازد[/FONT][FONT="].[/FONT]
[FONT="]در کاوشهای استادان طبقات الارض وکنجکاوی مغارهای قدیم که محل اقامت مردم وحشی بوده است، نقشها و تصویرهایی ازحیوانات و نباتات به دست آمده است که مظهر خیالهای مردم بوده و بعضی از آن نقشهارا توانسته اند با اصل خیال نقاش مطابق ساخته بخوانند، و از این رو خطهای وحشیانهیدیگر را نیز خوانده و به خواندن خطهای کاملتر موفق شده اند[/FONT][FONT="].[/FONT]
[FONT="]اینک ما مراحل تکمیل و تطور خطها را درچهار مرحله وانمود میکنیم[/FONT][FONT="]:[/FONT]
[FONT="]مرحلهی اول: خط ِنگاری یانقشی[/FONT][FONT="][/FONT]
[FONT="]یعنی کسی خیال و اندیشهی خود را به صورتنقش و نگار تجسم داده و آن را وسیلهی فهم دیگری قرار دهد و این خط دارای زبانخاصی نیست و خطی است که میتوان آن را خط بین المللی دانست، خط «هیْریوغلف» مصرقدیم اصلاح شدهی این خط بوده است[/FONT][FONT="].[/FONT]
[FONT="]مرحلهی دوم: خط ِنموداری یاعلامتی[/FONT][FONT="][/FONT]
[FONT="]یعنی خطی که برای هر اسم، خواه اسم ذاتیا اسم معنی، نشانه و علامت خاصی قرار دهند، در چنین خطی باید به شمارهی مفاهیملغتها یا کلمههای معمول در آن زبان علامتهایی معین به کار برد و الفبا در اینخط موردی ندارد، این گونه خطها دارای شکلها و علامتهای بسیاری است که گاهی ازهزار هم میگذرد مثل خطهای مصری متأخرتر، بابلی و آشوری قدیم[/FONT][FONT="].[/FONT]
[FONT="]مرحلهی سوم: خط ِآهنگی یاصوتی[/FONT][FONT="][/FONT]
[FONT="]یعنی خطی که هر حرف یا شکل، نشانهی یکیاز صوتهاست، در زبان صاحبان این خطها نیز غالبا واژگان با اصوات و مقطعات جداجدا ساخته شده است و هر صوتی در مقصود گوینده تأثیری خاص داشته، یعنی اصوات حاکیمراد و قصد گوینده است و یک صوت با تغییر آهنگ تغییر معنی میدهد مثل لفظ «بَهْ»که در زبان فارسی به سبب تفاوت آهنگ گوینده اش، ممکن است چند مقصود مختلف رابفهماند و با تکرار آن باز چند مقصود دیگر را حالی کند و با نوشتن آن (به واسطهیاین که خط ما خط صوتی نیست) نمیتوان این مقاصد را به طرف فهمانید. خط چینی امروزمخطهایی از خط علامتی و خط صوتی است[/FONT][FONT="].[/FONT]
[FONT="]مرحلهی چهارم: خط ِالفبایی[/FONT][FONT="][/FONT]
[FONT="]و آن چنان است که هر حرف نمایندهی یکمخرج است، و آن مخارج گاهی حروف مصوّته و گاهی حروف غیرمصوّته را ادا میکنند و ازترکیب مجموع حروف لغات و کلمات ساخته میشود و چون لغات و کلمات ساخته شده از چندمخرج مختصر بیش نیست با همان چند حرف که از سی چهل عدد تجاوز نمیکند میتوان تماملغتها، معنیها و مقاصد را وانمود ساخت. مانند خطهای اسلامی، لاتینی، هندی وسامی که همه از خطها الفبایی محسوب اند[/FONT][FONT="].[/FONT]
[FONT="]اصل خطهای دنیا از کجا است؟[/FONT][FONT="][/FONT]
[FONT="]تا اوایل قرن نوزدهم اهل تحقیق را گمانچنان بود که اصل و ریشهی خطها از سه خط برخاسته است و آن سه: خط چینی، خط هندی وخط سامی است و معتقد بودند که خط قدیم مصری (هیریوغلف) و خط میخی از اصلی دیگر استکه از زبانهای قدیم محفوظ مانده است. ولی بعدها به این عقیده گرویدند که تمام خطهااز روی خط فنیقی (کنعانیان) گرفته و ساخته شده و تنها خط مصری و چینی باقیماندهیخط های نگاری قدیم است[/FONT][FONT="].[/FONT]
[FONT="]عقیدهی دیگر نیز پیدا شد که گفتند خطفنیقی از خط مصری که به تدریج از صورت نگاری و نقشی خارج شده بود استخراج و صورتالفبایی بدان داده شد. به این شکل که بیست و دو علامت از خط مصری که هر یک مخرجحرفی بود گرفته، الفبایی که بعد تنهی سایر خطها گردید از آن ترتیب دادند[/FONT][FONT="].[/FONT]
[FONT="]عقیدهی دیگری نیز هست که گویند خط فنیقیو خط عبری از خطی دیگر که نمونهی آن در جزیرهی «کریت» پیدا شده است، گرفته شد[/FONT][FONT="].[/FONT]
[FONT="]عقیدهی دیگر میگوید که خط فیقی مأخوذاز خط میخی است که آن را اصلاح کرده و به صورت الفبایی درآوردند و هر کس در عقیدهیخود متوسل به قرائن و شباهت حروف و مرجحات دیگر میشود و آن چه مسلم است آن است کهخط فنیقی قدیم ترین و سهل ترین خطهای الفبایی دنیای قدیم بوده، خط عبری، سرُیانی،نَبَطی، عَرَبی، مُسنَدْ، آرامی، پهلوی، یونانی، لاتین، سنسکریت، سغدی، ایغوری،حبشی و سایر خطهای موجود دنیا غیر از چینی از آن خط عاریت و تقلید شده است و اینکه آن خط از چه خطی گرفته شده و آیا اصل آن از خط میخی یا خط مصری است، تردید است[/FONT][FONT="].[/FONT]
[FONT="]ایرانیان خط را از کجاآموختند ؟[/FONT][FONT="][/FONT]
[FONT="]مردم ایرانی، که به فرمودهی زرتشت ازسرزمین «اَیْرانَ وَ یِْچَ» بیرون رانده و برای پیدا کردن چراگاه و خورش به سویخوارزم و ایران رهسپار شدند غالبا مردمی بیابانی، چوپان و برزیگر بیش نبودند و ازخود خط، ادبیات، فرهنگ و آداب شهرنشینی نداشتند. این معنی از حالت آریاییهایسکایی، تخاری، سَرْمَتْ و الَاّن، که بعدها از مشرق آسیا وارد ایران شده و برای بهدست کردن چراگاه و خورش با برادران ایرانی خود که پیشتر از آنان وارد ایران یا هندشده بودند به زد و خوردهای خونین پرداختند، معلوم میشود و میبینیم که آن قوم نهخطی داشتند و نه دارای کتابی و شریعتی بودند و به جز پرسش قوای طبیعی و ستارگانکیشی نداشتند و از این رو دارای تربیت شهرنشینی که خط سرآمد آن است نبودند[/FONT][FONT="].[/FONT]
[FONT="]دیگر میبینیم که خطهای پذیرفته شدهیاین اقوام نیز خطهای ملل سامی است یعنی همان خطی که سایر برادران آریایی ما چونهند، یونان، روم، فرنگ، روس، ژرمان و سایر شاخههای نژاد سفید آن را تقلید کردند[/FONT][FONT="].[/FONT]
[FONT="]در اسطورهها و نامههای باستانی ایراننیز این معنی ثبت است که خط از طرف دیوان به پادشان باستان ایران مانند طهمورثزیناوند آموخته شد و این سخن در شاهنامه یاد شده است آنجا که گوید[/FONT][FONT="]:[/FONT]
[FONT="]چون طهمورث آگه شد از کارشان برآشفت وبشکست بازارشان[/FONT][FONT="][/FONT]
[FONT="]کشیدندشان خسته و بسته خوار به جانخواستند آن زمان زینهار[/FONT][FONT="][/FONT]
[FONT="]که ما را مکش تا یکی نوهنر بیاموزی از ماکت آید به بر[/FONT][FONT="][/FONT]
[FONT="]نبشتن به خسرو بیاموختند دلش را به دانشبرافروختند[/FONT][FONT="][/FONT]
[FONT="]نبشتن یکی نه که نزدیک سی چه رومی چهتازی و چه پارسی[/FONT][FONT="][/FONT]
[FONT="]چه سغدی چه چینی و چه پهلوی نگاریدن آنکجا بشنوی[/FONT][FONT="][/FONT]
[FONT="]از این روایت فردوسی که از روی روایاتباستانی ایران گرفته شده است نیز به خوبی برمیآید که آریاهای آن روز که در ایراناستقرار یافته اند، خود دارای تمدن و خط نبوده و این مبادی و اصول را از رعیتها وزیردستان مغلوب خود آموخته اند و آن زیردستان مردم قدیم ایران بوده اند که بعدهااز آنان به «دیو» تعبیر شده است و یا اسیران جنگی از نژادهای همسایه و یا اتباعملل مجاور که مغلوب ایرانیان میشدند[/FONT][FONT="].[/FONT]
[FONT="]بالجمله آن چه از منابعصحیح و قراین روشن، ثابت و شواهد حسی به دست میآید آن است که در آغاز این گفتاربدان اشارت رفت. و میدانیم که ایرانیان (مادیها) در طول مدتی که یوغ بندگی ورعیتی ملل مقتدر سامی (آشور) را به گردن داشتند، به خط آشوری که خط میخی است آشناشدند و سپس که گردن از قید ذلت و بندگی آنان برتافتند و دولتی مستقل از خود برقرارساختند خط میخی را تکمیل کردند و از این رو میبینیم که در بدو تشکیل دولت هخامنشیاین خط مانند خط ملی مورد استعمال پادشاهان بزرگ چون کورش، داریوش، خشیارشا،اَرْتَخشْتَرْهَ و غیره است و در سنگها، [/FONT]
[FONT="]۱۱[/FONT][FONT="] [/FONT][FONT="]بهمن ۱۳۸۶[/FONT][FONT="][/FONT]
برای مشاهده لینک نیاز به ثبت نام دارید؛ برای ثبت نام کلیک کنید
[FONT="][/FONT][FONT="]نباید پنداشت که خط یکباره در گوشهای ازجهان از طرف یک یا چند تن به طور کاملی اختراع شده و از آن جا به سایر جاها بهارمغان رفته است و یا هر قومی برای خود خطی کامل و زیبا ساخته آن را به دیگرانآموختهاند، بلکه باید دانست که اصل خطهای عالم، از نقش کردن پندار و تصور بشریبا صورتی ساده و عاری از صنعت و کودکانه برخاسته است[/FONT][FONT="].[/FONT]
[FONT="]انسان از وقتی که به خود آمد و ارتباطیبین افراد صورت گرفت سعی داشت که اندیشهها، مرادها و بویههای خود را به صورتی وشکلی به طرف بفهماند و سادهترین طرزی را که برای به جا آوردن این مقصود پیشنهادخاطر ساخت آن بود که آن خیالها را بر روی صفحهی سنگ یا پارچهی تخته یا بر دیوارمغازه و اِشگفت مطابق صورت خارجی که در نظر است مجسم سازد، پس قدیمترین خطهایعالم قدیمترین نقشهایی است که مردم برای مجسم کردن اندیشههای خود نگاشتهاند وخط بدین طریق رفته رفته به وجود آمده است و خطهایی که بعدها نوشته شده و دنبالهیآنها تا امروز پیوستگی یافته، خلاصهی آن نقشها و کامل شدهی زحمتها یی است کهبا نهایت سعی، آزمون، تکرار و اصلاحات پی در پی از طرف مردم و در ازای زمان دست بهدست به ما رسیده است[/FONT][FONT="].[/FONT]
[FONT="]مطالعه در تاریخ خط و دانستن تاریخ خطهای دنیا، بسیار مهم است و در این باب کتابها نوشته شده است و دانستن این علم انسانرا به طرز معیشت، طرز فکر و طرز زندگانی قومهای مختلف جهان آشنا میسازد[/FONT][FONT="].[/FONT]
[FONT="]در کاوشهای استادان طبقات الارض وکنجکاوی مغارهای قدیم که محل اقامت مردم وحشی بوده است، نقشها و تصویرهایی ازحیوانات و نباتات به دست آمده است که مظهر خیالهای مردم بوده و بعضی از آن نقشهارا توانسته اند با اصل خیال نقاش مطابق ساخته بخوانند، و از این رو خطهای وحشیانهیدیگر را نیز خوانده و به خواندن خطهای کاملتر موفق شده اند[/FONT][FONT="].[/FONT]
[FONT="]اینک ما مراحل تکمیل و تطور خطها را درچهار مرحله وانمود میکنیم[/FONT][FONT="]:[/FONT]
[FONT="]مرحلهی اول: خط ِنگاری یانقشی[/FONT][FONT="][/FONT]
[FONT="]یعنی کسی خیال و اندیشهی خود را به صورتنقش و نگار تجسم داده و آن را وسیلهی فهم دیگری قرار دهد و این خط دارای زبانخاصی نیست و خطی است که میتوان آن را خط بین المللی دانست، خط «هیْریوغلف» مصرقدیم اصلاح شدهی این خط بوده است[/FONT][FONT="].[/FONT]
[FONT="]مرحلهی دوم: خط ِنموداری یاعلامتی[/FONT][FONT="][/FONT]
[FONT="]یعنی خطی که برای هر اسم، خواه اسم ذاتیا اسم معنی، نشانه و علامت خاصی قرار دهند، در چنین خطی باید به شمارهی مفاهیملغتها یا کلمههای معمول در آن زبان علامتهایی معین به کار برد و الفبا در اینخط موردی ندارد، این گونه خطها دارای شکلها و علامتهای بسیاری است که گاهی ازهزار هم میگذرد مثل خطهای مصری متأخرتر، بابلی و آشوری قدیم[/FONT][FONT="].[/FONT]
[FONT="]مرحلهی سوم: خط ِآهنگی یاصوتی[/FONT][FONT="][/FONT]
[FONT="]یعنی خطی که هر حرف یا شکل، نشانهی یکیاز صوتهاست، در زبان صاحبان این خطها نیز غالبا واژگان با اصوات و مقطعات جداجدا ساخته شده است و هر صوتی در مقصود گوینده تأثیری خاص داشته، یعنی اصوات حاکیمراد و قصد گوینده است و یک صوت با تغییر آهنگ تغییر معنی میدهد مثل لفظ «بَهْ»که در زبان فارسی به سبب تفاوت آهنگ گوینده اش، ممکن است چند مقصود مختلف رابفهماند و با تکرار آن باز چند مقصود دیگر را حالی کند و با نوشتن آن (به واسطهیاین که خط ما خط صوتی نیست) نمیتوان این مقاصد را به طرف فهمانید. خط چینی امروزمخطهایی از خط علامتی و خط صوتی است[/FONT][FONT="].[/FONT]
[FONT="]مرحلهی چهارم: خط ِالفبایی[/FONT][FONT="][/FONT]
[FONT="]و آن چنان است که هر حرف نمایندهی یکمخرج است، و آن مخارج گاهی حروف مصوّته و گاهی حروف غیرمصوّته را ادا میکنند و ازترکیب مجموع حروف لغات و کلمات ساخته میشود و چون لغات و کلمات ساخته شده از چندمخرج مختصر بیش نیست با همان چند حرف که از سی چهل عدد تجاوز نمیکند میتوان تماملغتها، معنیها و مقاصد را وانمود ساخت. مانند خطهای اسلامی، لاتینی، هندی وسامی که همه از خطها الفبایی محسوب اند[/FONT][FONT="].[/FONT]
[FONT="]اصل خطهای دنیا از کجا است؟[/FONT][FONT="][/FONT]
[FONT="]تا اوایل قرن نوزدهم اهل تحقیق را گمانچنان بود که اصل و ریشهی خطها از سه خط برخاسته است و آن سه: خط چینی، خط هندی وخط سامی است و معتقد بودند که خط قدیم مصری (هیریوغلف) و خط میخی از اصلی دیگر استکه از زبانهای قدیم محفوظ مانده است. ولی بعدها به این عقیده گرویدند که تمام خطهااز روی خط فنیقی (کنعانیان) گرفته و ساخته شده و تنها خط مصری و چینی باقیماندهیخط های نگاری قدیم است[/FONT][FONT="].[/FONT]
[FONT="]عقیدهی دیگر نیز پیدا شد که گفتند خطفنیقی از خط مصری که به تدریج از صورت نگاری و نقشی خارج شده بود استخراج و صورتالفبایی بدان داده شد. به این شکل که بیست و دو علامت از خط مصری که هر یک مخرجحرفی بود گرفته، الفبایی که بعد تنهی سایر خطها گردید از آن ترتیب دادند[/FONT][FONT="].[/FONT]
[FONT="]عقیدهی دیگری نیز هست که گویند خط فنیقیو خط عبری از خطی دیگر که نمونهی آن در جزیرهی «کریت» پیدا شده است، گرفته شد[/FONT][FONT="].[/FONT]
[FONT="]عقیدهی دیگر میگوید که خط فیقی مأخوذاز خط میخی است که آن را اصلاح کرده و به صورت الفبایی درآوردند و هر کس در عقیدهیخود متوسل به قرائن و شباهت حروف و مرجحات دیگر میشود و آن چه مسلم است آن است کهخط فنیقی قدیم ترین و سهل ترین خطهای الفبایی دنیای قدیم بوده، خط عبری، سرُیانی،نَبَطی، عَرَبی، مُسنَدْ، آرامی، پهلوی، یونانی، لاتین، سنسکریت، سغدی، ایغوری،حبشی و سایر خطهای موجود دنیا غیر از چینی از آن خط عاریت و تقلید شده است و اینکه آن خط از چه خطی گرفته شده و آیا اصل آن از خط میخی یا خط مصری است، تردید است[/FONT][FONT="].[/FONT]
[FONT="]ایرانیان خط را از کجاآموختند ؟[/FONT][FONT="][/FONT]
[FONT="]مردم ایرانی، که به فرمودهی زرتشت ازسرزمین «اَیْرانَ وَ یِْچَ» بیرون رانده و برای پیدا کردن چراگاه و خورش به سویخوارزم و ایران رهسپار شدند غالبا مردمی بیابانی، چوپان و برزیگر بیش نبودند و ازخود خط، ادبیات، فرهنگ و آداب شهرنشینی نداشتند. این معنی از حالت آریاییهایسکایی، تخاری، سَرْمَتْ و الَاّن، که بعدها از مشرق آسیا وارد ایران شده و برای بهدست کردن چراگاه و خورش با برادران ایرانی خود که پیشتر از آنان وارد ایران یا هندشده بودند به زد و خوردهای خونین پرداختند، معلوم میشود و میبینیم که آن قوم نهخطی داشتند و نه دارای کتابی و شریعتی بودند و به جز پرسش قوای طبیعی و ستارگانکیشی نداشتند و از این رو دارای تربیت شهرنشینی که خط سرآمد آن است نبودند[/FONT][FONT="].[/FONT]
[FONT="]دیگر میبینیم که خطهای پذیرفته شدهیاین اقوام نیز خطهای ملل سامی است یعنی همان خطی که سایر برادران آریایی ما چونهند، یونان، روم، فرنگ، روس، ژرمان و سایر شاخههای نژاد سفید آن را تقلید کردند[/FONT][FONT="].[/FONT]
[FONT="]در اسطورهها و نامههای باستانی ایراننیز این معنی ثبت است که خط از طرف دیوان به پادشان باستان ایران مانند طهمورثزیناوند آموخته شد و این سخن در شاهنامه یاد شده است آنجا که گوید[/FONT][FONT="]:[/FONT]
[FONT="]چون طهمورث آگه شد از کارشان برآشفت وبشکست بازارشان[/FONT][FONT="][/FONT]
[FONT="]کشیدندشان خسته و بسته خوار به جانخواستند آن زمان زینهار[/FONT][FONT="][/FONT]
[FONT="]که ما را مکش تا یکی نوهنر بیاموزی از ماکت آید به بر[/FONT][FONT="][/FONT]
[FONT="]نبشتن به خسرو بیاموختند دلش را به دانشبرافروختند[/FONT][FONT="][/FONT]
[FONT="]نبشتن یکی نه که نزدیک سی چه رومی چهتازی و چه پارسی[/FONT][FONT="][/FONT]
[FONT="]چه سغدی چه چینی و چه پهلوی نگاریدن آنکجا بشنوی[/FONT][FONT="][/FONT]
[FONT="]از این روایت فردوسی که از روی روایاتباستانی ایران گرفته شده است نیز به خوبی برمیآید که آریاهای آن روز که در ایراناستقرار یافته اند، خود دارای تمدن و خط نبوده و این مبادی و اصول را از رعیتها وزیردستان مغلوب خود آموخته اند و آن زیردستان مردم قدیم ایران بوده اند که بعدهااز آنان به «دیو» تعبیر شده است و یا اسیران جنگی از نژادهای همسایه و یا اتباعملل مجاور که مغلوب ایرانیان میشدند[/FONT][FONT="].[/FONT]
[FONT="]بالجمله آن چه از منابعصحیح و قراین روشن، ثابت و شواهد حسی به دست میآید آن است که در آغاز این گفتاربدان اشارت رفت. و میدانیم که ایرانیان (مادیها) در طول مدتی که یوغ بندگی ورعیتی ملل مقتدر سامی (آشور) را به گردن داشتند، به خط آشوری که خط میخی است آشناشدند و سپس که گردن از قید ذلت و بندگی آنان برتافتند و دولتی مستقل از خود برقرارساختند خط میخی را تکمیل کردند و از این رو میبینیم که در بدو تشکیل دولت هخامنشیاین خط مانند خط ملی مورد استعمال پادشاهان بزرگ چون کورش، داریوش، خشیارشا،اَرْتَخشْتَرْهَ و غیره است و در سنگها، [/FONT]