به کبوتران حرم غبطه می خورم

Mohadlove

مدیر بخش آرایش و زیبایی
2014-02-16
1,290
1,063
0
[h=2]به کبوتران حرم غبطه می خورم[/h]



به کبوتران حرم غبطه می خورم

اکنون رستاخیز عشق است. زمین، به مهمانی آسمان می رود. اهالی ملکوت، کجاوه هدایت را به دوش گرفته اند. دسته دسته ستاره، پشت در خانه موسی بن جعفر علیه السلام صف کشیده اند تا رضای الهی را در رضای تو بجویند.

دست هایت در دست های قرآن است و خورشید هدایت، از مشرق چشم هایت طلوع می کند.
تو آبروی شیعه ای و آبروی اسلام. شیوایی ات، اهل کتاب را به تردید می اندازد. عقل، زیر سایه اندیشه زلالت می نشیند تا گَرد هر چه ناراستی را بزداید و لکه هرچه تردید را بپیراید.

قدم که بر می داری، ترس از دو راهی ها محو می شود و گردنه های پیچا پیچ، بزرگراهی می شود مستقیم؛ بی هیچ بیمی از سقوط.

به کبوتران حرم غبطه می خورم که شب و روز، مهمان تواند و اجازه دارند بر شاخه انگشت هایت بنشینند و زمزمه نام تو، غذای هر صبح و شامشان است.
به کبوتران حرم غبطه می خورم که حیاتشان عشق است و مرگشان عشق و لباس احرامشان، بال و پر سپیدشان است؛ تنها کافی است سبکبالانه برخیزند تا در طواف گنبد طلایی ات، برقصند.

رستاخیز عشق است. عشق، یعنی کبوتر شدن و در امتداد رد پای تو دویدن، یعنی پاک شدن؛ زیرا دل های ناپاک، محرم حریم یار نخواهند شد.
اشارات، شماره 91


w402




80811429047057235027.jpg




خورشید هشتم؛ درخشش آفتاب خوبی ها؛ طنین شکوهمند سلسلة الذهب

از خاک تو هنوز بوی مُشک هدایت می آید و عنبر تقوا!
سرشت تو با آب رسالت آمیخته شده است.
آیه های صحیفه قرآن، با تو آنچنان صمیمی بودند که هرگز آیه ای نمی خواندی جز آنکه در ژرفای دریایی اش، غوطه ور می شدی.

بیست و چند بهار شکوفه بر تو گذر کرده بود که می نشستی بر قدمگاه مسجد رسول نور و سیراب می کردی عطش فتوا را در کام ایمان آوردگان. و این معجزه تو بود!

ای اقیانوسِ هر پاسخ در گستره بی کرانه تشنگی!
تو از تبار بالا بلند سخاوتی. تاریکی شب ها، با گام های تو آرام می گرفت؛ وقتی آهسته راه می پیمودی و آبروی ایثار و دستگیری می شدی.

جاودانه باد خاطره آن نمازِ حضورِ عید که آسمان و دیوار و کوه ها، با مردمان؛ و مردمان با تو آواز تکبیر می دادند.

ای طنین شکوهمند حدیث سلسلة الذهب!
وقتی چشم های حیران و دست های ملتمس تو را طلب می کردند، پرده از روی کنار زدی، زبان گشودی و از قلعه مستحکم لا اله الّا اللّه، حماسه ای سرودی.
زنده باد خاطره قلم ها و مرکب ها، وقتی زنجیره طلایی کلام تو را مکتوب کردند!
اشارات، شماره 91



w402




w402


هنوز نام تو گره گشاترین است.
نامت که می آید، همه سنگ ها به احترام بر می خیزند و درخت ها صلوات می فرستند.
هر کجا نام تو ای هشتمین ستاره هفت آسمان می آید،
هوا معطر می شود و آب ها متبرک می شوند.
در این غربتکده خاکی درکنار غربت تو،
همه تنهایی ها را فراموش می کنیم و دخیل می بندیم به حریمت اشک های دلتنگی مان را.
کاش در پیش پای تو تمام می شدم،
شاید من هم کبوتری می شدم مثل همه کبوترهایی که شادمان گرد حرمت می گردند.



بهشت حرم تو

اکنون من اینجایم، در بهشت حرم تو و زائر تمام ستاره های آسمانت،
تمام کبوتران گنبدت، تمام آیینه کاری ها و مقرنس ها، تمام چلچراغ ها و طاق ها و رواق ها،
زائر تمام زاویه های این فردوس، زائر تو؛ تو که تمام اینها با تو آبرو گرفته اند و بی تو هیچ اند.

اکنون من اینجا هستم. در شهری که دروازه ها و میدان ها و معبرهایش هر لحظه ثناگوی تواند.
در شهری که کوچه ها از هر طرف به سمت تو می پیچند و خیابان ها همه سر از کوی تو درمی آورند.
راهم داده ای باز نمک گیرم کنی که باز جنونم را شفا ببخشی ای طبیب! ای معجزه گر!
«اِنِّی أَعْتَقِدُ حَرَمَةَ صاحِبَ هذاَ الْمَشْهَد...»

من به این خانه، به این بارگاه محتاجم. من به این آستان و به اعجاز بهشتی اش معترفم.
آیا به نزدت بیایم، آیا داخل شوم؟
آیا دلی را که لبریز از آرزو، فرسنگ ها را تا به درگاه تو پشت سر گذاشته، به این بهشت وارد کنم؟

آیا تمام جنون و شیداییم را به پیشگاهت بیاورم؟
آیا گردوغبار راه را با عنایتی از دلم می زدایی، آیا مرا راه می دهی؟
سودابه مهیجی


w401






 

درباره ما

  • خوش آمدید ؛ یه حسِ خوب یک انجمن است که شما می توانید در آن عضو شده از امکانات آن استفاده کرده و دوستان جدید پیدا کنید. این مجموعه دارای نظارت 24 ساعته بوده تا محیطی سالم را برای کاربران خود فراهم آورد،از کاربران انتظار می رود که با رعایت قوانین ما را برای رسیدن به این هدف یاری کنند.
    از طرف مدیر وب سایت:
    "همواره آرزو دارم که هربازدید کننده ای بعد از ورود به انجمن، با یه حسِ خوب اینجارو ترک کنه!"

منوی کاربر