با تو از شب های سرد بی کسی می گویم

eMziper

همراه نمونه
2015-03-13
579
102
0
تهـــــران
re275.jpg



... و با تو از شب های سرد بی کسی می گویم از التهاب اشک، از عبور سنگین لحظه ها و سکوت مرگ آور حسرت، در این صحرای بی پایان، به روی ماسه های سرنوشت خویش می بارم نه نای رفتن دارم، نه تاب ماندن آرام و سنگین قدم بر می دارم، به کدامین سو، نمی دانم سر به سوی آسمان می کنم، معبودا! از این همه گذشتن خسته ام، پناهم ده امشب، که از خویشتن گسسته ام، به راه خود ادامه می دهم، چشمانم به دور دست ها خیره مانده، گام هایم، آرام و آرام تر می شوند، دیگر سرما تمام وجودم را گرفته نفس هایم به شماره افتاده و دیگر توان ایستادن ندارم، هوای پریدن به سرم زده، ندایی در من نجوا می کند، باور کن فردا خواهد آمد.
 

درباره ما

  • خوش آمدید ؛ یه حسِ خوب یک انجمن است که شما می توانید در آن عضو شده از امکانات آن استفاده کرده و دوستان جدید پیدا کنید. این مجموعه دارای نظارت 24 ساعته بوده تا محیطی سالم را برای کاربران خود فراهم آورد،از کاربران انتظار می رود که با رعایت قوانین ما را برای رسیدن به این هدف یاری کنند.
    از طرف مدیر وب سایت:
    "همواره آرزو دارم که هربازدید کننده ای بعد از ورود به انجمن، با یه حسِ خوب اینجارو ترک کنه!"

منوی کاربر