اهل حدیث و اهل رای

zahra

مدیر ارشد
2013-09-24
3,072
2,573
0
اهل حدیث و اهل رأی


مذاهب چهارگانه در یک تقسیم بندی براساس کیفیت استخراج موضوعات دینی دو گروهند:

1 . اهل حدیث
2 . اهل رأی

1 . گروه اهل حدیث :

مبنای فکری و فقهی آنها فقط مبتنی بر الفاظ حدیث و قرآن است. مثلا
می گویند چون قرآن می گوید:

یدالله فوق ایدیهم ، و «ید» به معنای دست است پس خداوند مثل ما دست و پا دارد

و چون در قرآن آمده است « علی العرش استوی » پس خداوند مثل شاهان بر کرسی و تخت می نشیند!

حنبلی ها از این گروه به شمار می آیند که امام آنها احمدبن حنبل می باشد و فرقه[SUP]ء [/SUP]وهابی که منشعب از حنبلی هاست در روش فهم قرآن نیز تابع آنان بوده و طبق این تقسیم بندی ، پیرو اهل حدیث شمرده می شوند.

محمدبن عبدالوهاب تمام عقاید خود را از شخصی به نام ابن تیمیه که در قرن هفتم می زیست گرفته است،

در حالی که علمای اسلام از اهل تسنن، ابن تیمیه را هتّاک وجسور و خارج از دین دانستند و عقاید او را خلاف قرآن و سنت شناختند؛

و چنان عرصه را بر او تنگ کردند که چند بار تبعید و زندانی شد و بالاخره در زندان از دنیا رفت.

شافعی ها نیز از اهل حدیث شمرده می شوند. محمدبن ادریس شافعی، امام این مذهب می باشد.

اهل حدیث، احادیث را با سندهای مقبول خود، صحیح و قابل اعتماد می دانند ولی شافعی علاوه بر احادیث معتبر غالباخبر واحد را نیز حجت و قابل اعتماد دانسته است.






 
آخرین ویرایش:
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: Sina و Melika

zahra

مدیر ارشد
2013-09-24
3,072
2,573
0


2 . گروه اهل رأی :

حنفی و مالکی اهل رأی هستند. مذهب حنفی به امامت ابوحنیفه و مالکی به امامت مالک بن انس است.

مالک در حدود صدهزار حدیث از حفظ داشت. او دید خیلی از این احادیث جعلی و خلاف واقع است از این رو از نقل حدیث رویگردان شد و

هر سالی که می گذشت تعداد زیادی از آنها را حذف می کرد تا اینکه در نهایت 600 حدیث از او باقی ماند که در کتابی به نام « موطأمالک » گردآوری شده است.

او در اواخر عمرش گفته بود،من حاضرم در برابر هر حدیثی دو تازیانه بخورم و آنها را هم نداشته باشم.

شعبه بن حجاج که او را امیرالمو[SUP]ء[/SUP]منین حدیث می نامند، گفت من حاضرم کارگر حمام باشم اما ناقل حدیث نباشم زیرا به وسیله[SUP]ء [/SUP]
آن جهنم خواهم رفت.
چون وی بسیاری از این احادیث را جعلی میدانست ؛ بنابراین، این امر نوعی اقرار به مخدوش بودن احادیث در نزد اهل سنت است.

ادعا شده است که ابوحنیفه می گفت: پیامبر(ص) فرمود:

هرکس از من حدیثی نقل کند در حالی که به صحت آن مطمئن نباشد در دوزخ است. بنابراین من احادیثی را که در حفظ دارم به خود نسبت می دهم ولی به پیامبر نسبت نمی دهم.
او از مفاهیم احادیثی که در حفظ داشت و از قرآن به کمک قیاس و استحسان برداشت می کرد و فتوا می داد.

به طوری که اشاره شد، حنبلی، شافعی و فرقه[SUP]ء [/SUP]وهابی اهل حدیثند.

آنها جمود در الفاظ حدیث و الفاظ ظاهر قرآن دارند و به طور کلی رأی و استنباط و اجتهاد را مردود می دانند و اهل رأی مانند حنفی و مالکی را کافر و منحرف از اسلام معرفی می کنند.

در حالی که تکفیر آنها خلاف واقع است.







. الحکام ابن حزم، ج6، ص890 .

. سیر اعلام النبلاء ذهبی، احوالات شعبه

. صحیح بخاری، ج1،ص52، رقم107 .

.کتاب ائمه الفقه التسعه، شرقاوی، ص62-67.دلایل توثیق المبکر للسنه و الحدیث از امتیاز احمد پاکستانی، ص200 .
 
آخرین ویرایش:
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: Sina و Melika

zahra

مدیر ارشد
2013-09-24
3,072
2,573
0


محمدبن ادریس شافعی پیش از آنکه مذهب مستقلی پایه گذاری کند شاگرد مکتب ابوحنیفه و از اهل رأی بود،

لذا با استفاده از قاعده[SUP]ء [/SUP]قیاس و استحسان، قائل به طهارت منی بود و می گفت:

به دلیل اینکه انسان خلیفه الله است نمی تواند از ماده نجسی درست شده باشد! البته این استحسان در قوائد فقهی است که از ابوحنیفه گرفته است.

اما وی بعدها از اهل رأی روی گردان شده و در زمره[SUP]ء [/SUP]اهل حدیث درآمد.

واقعا پیامبر (ص) آینده را چه خوب پیش بینی کردند و فرمودند:

اگر به قرآن و اهل بیت تمسک جوئید هرگز به بیراهه نمی روید و گمراه نمی
شوید.

البته تشیع نیز به صورتی اهل حدیث و از سویی اهل رأی و اجتهاد است منتها رأی و فتوا را بر چهار اصل استوار می کند:

قرآن ، سنت، عقل و اجماع.
البته اجماع را در صورتی حجت می داند که کاشف از قول معصوم باشد یعنی آن را به سنت برمی گرداند.

شیعه با توجه به سلسله[SUP]ء [/SUP]
سند و رجال حدیث آن را به معصوم می رساند و چون سندها به معصوم رسید در واقع به سنت پیامبر رسیده است.

گاهی خود معصوم مانند امام باقر (ع) و امام رضا (ع) سند روایت را تا پیامبر (ص) ذکر می کردند.

شیعه در مسائل مستحدثه ( تازه پیدا شده ) با تحول زمان پیش می رود و بر مبنای چهار اصل مذکور حکم خدا و سنت را کشف کرده و حکم و فتوا صادر می کند.

در مواردی، افراط موجب تفریط می شود و تندی، کندی می زاید.

می توان گفت افکار انحرافی ابن تیمیه و محمدبن عبدالوهاب زائیده[SUP]ء [/SUP]
افکار فرقه[SUP]ء [/SUP]گمراه اسماعیلیه است که هر یک به گونه ای قرآن را به رأی خود تفسیر کردند.

وهابیت توقف بر الفاظ و ظواهر قرآن دارد و هیچ گونه تأویل و عدول از ظاهر را جایز نمی داند و لذا از جسمانی معرفی کردن خدا سر در می آورد و معتقد است خدا دست و پا و ساق دارد !

در مقابل این تحریف و انحراف، افکر انحرافی دیگری تحت عنوان :

افکار فرقه[SUP]ء [/SUP]باطنیه[SUP]ء [/SUP]اسماعیلیه قرار دارد که تمام آیات را از دم تأویل می کنند و ظاهر هیچ آیه ای را حجت نمی دانند تا آنجا که در غلو ائمه[SUP]ء [/SUP]اطهار ،

انواع تحریفات را در آیات قرآن انجام داده اند که آنها هم مانند وهابت به اسلام ضربه زده اند.





 
آخرین ویرایش:
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: Sina و pegah

درباره ما

  • خوش آمدید ؛ یه حسِ خوب یک انجمن است که شما می توانید در آن عضو شده از امکانات آن استفاده کرده و دوستان جدید پیدا کنید. این مجموعه دارای نظارت 24 ساعته بوده تا محیطی سالم را برای کاربران خود فراهم آورد،از کاربران انتظار می رود که با رعایت قوانین ما را برای رسیدن به این هدف یاری کنند.
    از طرف مدیر وب سایت:
    "همواره آرزو دارم که هربازدید کننده ای بعد از ورود به انجمن، با یه حسِ خوب اینجارو ترک کنه!"

منوی کاربر