از آن میگویند .. اذان میگویند ؛

zahra

مدیر ارشد
2013-09-24
3,072
2,573
0

از آن میگویند .. اذان میگویند ؛


از آن می گویند ..
آن که از من به من نزدیک تر است
همو که هر روز کوچه ها را پُر می کند از عطر ِ خوش یاس ..
و حرمتت را نگاه می دارد به حرمت ِ قداست پاکی ِ عشق ؛

آری اذان می گویند ...
از فراز ِ گلدسته های سر به فلک کشیده ی عشق ..
از محفل ِ گرم ِ ایمان ُ دل ِ بی قرار ِ یار !
از پچ پچ ِ پدر در گوش ِ نوزادی نورسیده در خواب ،
و نوید ِ ملاقاتی دیگر با تو ..

و من گوش می دهم ، همچنان که به عاشق ماندن و عظمت ِ بندگی مخلوق فکر می کنم ..
زمزمه می کنم ..
فریاد می زنم !
و آن وقت اشک ، همان هدیه ی آسمانی ، صورتم را آرام نوازش می دهد ،

انگار وقت ِ نماز است ..
و لحظه ی دیدار
گفته بودی قبل از ملاقاتمان طاهر باش !
و گفتی از غفلت ِ من ، از عشق ِ تو !
از فراموشی رسم ِ رفاقت
و گله کردی که چرا رو میزنی به غیر ؟!

تو راست می گفتی
و در های توبه را به روی من گشوده بودی !

ای مهربان ترین مهربانان !
بر سر ِحوض ِ رزقت وضویی ساختم ، آرام و بی آلایش ،
خواستم دوباره از تو بگویم ؛
که یاد ِ رسول پاکت محمد (ص) افتادم ..
ناگاه صلواتی فرستادم و دوباره این اشک بود که مجالم نداد !

گفتی بیا !
بیا که برای بنده های من ، همیشه راه ِ برگشت باز است ، هفتاد هزار فرشته را مامور کردم ..
تا تو را که اشرف ِ مخلوقات منی ،
تو که بنده ی بازگشته به درگاهمی را شرابی ناب و گوارا دهند از جام ِ سرخ ِ عشق !

و من قصد کردم که به نماز بایستم ،
خواستم که قامت ببندم ،
در حالی که دستانم را نزدیک صورتم آورده بودم گفتم ..
پروردگارا ، توبه می کنم از گناه ُ کفر !
و پناه می برم به تو و نیت می کنم که دیگر با تو بیعت نشکنم ،
قربتاً الی الله ،
و با آوردن نام ِ نامیت شروع کردم به عشق بازی با تو ،
بسم الله الرحمن الرحیم / الحمدلله رب العلمین ،
الرحمن الرحیم / ملک یوم الدین …

در آن وادی من بودم ُ تو ،
تو بودی ُ من ِ سبکبال !
پَر می کشیدم به سوی تو
به انتهای بودن ..
و سیر می کردم در آسمان آبی عشقت ،
و رفتم برای رکوع !
سبحان ربی العظیم و به حمده ؛
و از جلوی چشمانم گذشت !
سجده و قنوت و سلام !

ناگهان صدایی در فضا پیچید !
بدان که همه ازآن او هستیم و او نیز ار آن ما !
از آن که تاخت و تاز بادهایش از سمت ِ شمال در دل ِ کوهها نوید ِ فصل را می دهد ..
از آن که بخشش را سر لوحه آفرینش قرار داد و عشق را ملات و مصالح ِ آن ..
از آن که زن و مرد را آفرید ، تا با عشق بازی بنده هایش ، فراموش کند غم ِ تنهایی خویش را ..
از آن که به تو می گوید : باز آ که در ِ درگه ما باز است هنوز ؛



+ وقت ِ اذان ِ شهرت ، از آن بگو ..
اذان بگو ../.



 
آخرین ویرایش:
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: Sina و Melika

zahra

مدیر ارشد
2013-09-24
3,072
2,573
0



این لحظه ها ،

که تمام ثانیه ها به طواف " تو " می آیند ..
و همه ی عالم در تسبیح " تو " ،
از هرچه غیر توست می رهانند خود را ،
گویی همه ی دل ها
با " تو " در تکرار ِ "میثاق ها "
بار دگر ، بال می گشایند ..
،
هرچند " پرواز " سهم دیده هایی است ،
که در نماز ، تنها " تو " را می جویند ..
مهربانا ..
در این وقت ِ عاشقی ،
دیده را از هرچه غیر ِ "تو"ست ، برهان ..

" اذان " می گویند ..
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: Sina و Melika

zahra

مدیر ارشد
2013-09-24
3,072
2,573
0


گل‏دسته‏ ها ، در گوش ِ شهر اذان را ندا می‏دهند و سجاده ام ، مرا به خویش فرا می‏خواند ..

آب .. آب زلال ِ بی‏ ریا ،
به رویم آغوش می‏گشاید و حریر ِ نوازش ِ وضو ،به رخساره ‏ام تلنگر می‏زند ..
پروردگار هنوز و همیشه ، سلام! ...
به نام تو ُ چشم در چشم ِ قبله ی یگانه ،
تمام ِ تسبیح‏ ها و ستایش‏ هایم را چادر به سر می‏گیرم و نماز عاشقانه‏ ام را می‏ آغازم ..
به نام ِ تو ؛
تویی که تمام ِ عشقی ُجاودانگی ُ ملکوت ..
سپاس من، سپاس عالمیان و آدمیان ،
سپاس‏ های مشتاق ُ دلداده، همه از آن توست که بی‏ وقفه و یک‏ نفس،
کائنات را خدایی می‏کنی ُ سلطانِ یکه‏ تاز ِ هستی ُ خلقتی ؛
مهربانی که هرگز بر اهالی قلمرو ِ خویش،
برای عطای بی‏ دریغش، منتی نمی‏گذارد ..
لحظه‏ های ناب ِ سعادت ..
این واژه‏ های از قدیم تا امروز، این زانو زدن‏ها و سر به خاک ساییدن‏ ها را هرگز دل‏زده نمی‏شوم ..
این قنوت‏ های ملتمس ، تکبیرهای سربلند ، رکوع‏هایی که انحنای عاشقانه قامتم هستند،
این سجده‏ های تسلیم، این قیام‏های پر توان ُ مستحکم، لحظه‏ های ناب سعادت‏ اند ..
این نمازهای صبح ُ ظهر ُ شام،
اذنِ دخول بارگاه تواَند تا حتی رو سیاه ُ تر دامن،
در آستان تو لب به ابراز بندگی بگشاییم ُ صدایت کنیم ..
از آسمان آمده‏ ام ؛
از طواف حریم ِ تو ..
همه این لحظه‏ های سبز ِ نمازم را در پرواز بوده ‏ام ..
سلام گفتم و در پایان ِنمازم، دوباره به زمین بازگشتم ..
چه سفر سرافرازی !
چه پروازِ بلندی !
تمام رنج‏ها و دلتنگی‏ های کهنه‏ ام در این سفر، آن سوی ابرها، جا ماند و من آسوده‏ خاطر ُ سبک‏بار ُ سبک روح، به خاک بازگشتم ..
سجاده ام هنوز بوی عرش دارد ؛
مُهرم هنوز نمناک است ..
تسبیحم در تماس بال ُ پر فرشته ها ، لطیف‏ تر شده ؛
اشک هایم پر از انعکاس ِ تصویر ِ بهشت است ..
پروردگارا !
سراپای وجودم، مرهون ِ توست ..
سپاس که مرا به خویش راه می‏دهی ..
سپاس که هنوز درهای آسمانت به روی منِ گناه‏ پیشه ، بسته نیست ..
نمازم ، این تنها بضاعت ُ ره‏ توشه آخرتم را از من بپذیر !
«اِلهِی اِنْ کانَ فِیها خَلَلٌ اَوْ نَقْصٌ مِنْ رُکُوعِها اَوْ سُجُودِها فَلا تُؤاخِذْنِی وَ تَفَضَّلْ عَلَیَّ بِالقبولِ و الغُفْران» ../.



+ اذان میگویند ../.
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: Sina

zahra

مدیر ارشد
2013-09-24
3,072
2,573
0



بر خاک افتادن ...
لیاقت و سعادت می خواهد، اگر که در برابر خداوند متعال باشد ،
ذلت و شقاوت می خواهد ، اگر در برابر غیر خدا باشد ؛
لیاقت و سعادت برایتان آرزو دارم ...




+ اذان می گویند ..
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: Sina

zahra

مدیر ارشد
2013-09-24
3,072
2,573
0


بسم الله الرحمن الرحیم .."

نقل شده است ؛ امام علی (ع) فرمودند :

لَو يَعلَمُ المُصَلّى ما يَغشاهُ مِنَ الرَّحمَةِ لَما رَفَعَ رَأسَهُ مِنَ السُّجودِ؛

اگر نمازگزار بداند تا چه حد مشمول رحمت الهى است

هرگز سر خود را از سجده بر نخواهد داشت..

تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 175 ، ح 3347

+ وَالَّذِينَ اسْتَجَابُوا لِرَبِّهِمْ وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ ..





» اذان می گویند ..
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: Sina

درباره ما

  • خوش آمدید ؛ یه حسِ خوب یک انجمن است که شما می توانید در آن عضو شده از امکانات آن استفاده کرده و دوستان جدید پیدا کنید. این مجموعه دارای نظارت 24 ساعته بوده تا محیطی سالم را برای کاربران خود فراهم آورد،از کاربران انتظار می رود که با رعایت قوانین ما را برای رسیدن به این هدف یاری کنند.
    از طرف مدیر وب سایت:
    "همواره آرزو دارم که هربازدید کننده ای بعد از ورود به انجمن، با یه حسِ خوب اینجارو ترک کنه!"

منوی کاربر