مقارن سال 556 پيش از ميلاد كوكب سعادت كورش بزرگ سردودمان هخامنش از افق كشور پارس طالع شد و در پرتو فروغ درخشان وجود او امپراطوري با شكوهي تشكيل گرديد كه تا آن زمان چشم روزگار نظير آن را نديده بود. شالودهي ارتش ايران نيز در همان وقت به دست تواناي آن شاهنشاه بزرگ ريخته شد و در اثر فداكاري و جان بازي همان ارتش بود كه حدود و ثغور كشور پهناور او همواره در طول چند قرن از تجاوز بيگانگان محفوظ ماند.
سپاه پياده
بنا به گفته گزنفون، تاريخنگار يوناني، موقعي كه كورش بزرگ فرماندهي ارتش پارس را به عهده گرفت، رستهي اصلي ارتش پياده بود كه بيشتر براي رزم از دور بار آمده و به تير و كمان و زوبين و فلاخن مسلح بود. كورش براي ايجاد و تقويت روح جنگاوري، به سي هزار نفر از سربازان پارسي كه مطابق اصول تربيت كشور پارس داراي خصايل سپاهيگري برجستهايي بودند، دستور دادند اسلحه خودشان را به نيزه و شمشير تبديل كنند و به مبارزه از نزديك و رزم تن به تن خو بگيرند.
آن رسته را «پيادگان سنگين اسلحه» مي خواندند و سلاح اصلي ايشان عبارت از يك نيزه بلند، يك شمشير يا تبرزين بود كه با دست راست به كار مي بردند و يك سپر كوچك كه از تركهي محكم بافته شده بود و در دست چپ ميگرفتند و به سينه خود هم جوشن ميبستند. ساير افراد پياده به تير وكمان يا فلاخن و زوبين مسلح بودند كه در ميدان رزم به عنوان دسته هاي امدادي به كار ميرفتند.
سواره نظام
بنا به گفته گزنفون، كورش در مدت اقامت در دربار ماد و در نخستين برخورد با سوارهاي ليدي در نبرد « پتريوم » تشخيص داد كه سواران پارس نسبت به سوارهاي مادي و به خصوص سوار نظام معروف ليدي خيلي ضعيفاند، به همين جهت تعداد سوارهاي پارسي را از دو هزار نفر به ده هزار نفر رسانيد و براي تشويق و ترغيب جوانان به سواري و سواركاري، مقرر داشت هر كسي كه از دولت اسب مي گيرد بايد هميشه سواره حركت كند و به مركب خود مأنوس و علاقمند بشود و در حسن نگاهداري آن از جان و دل بكوشد و براي سواركاران خوب امتيازها و جوايزي قائل گرديد كه در مسابقهها به آنان اعطاء ميشد
سپاه پياده
بنا به گفته گزنفون، تاريخنگار يوناني، موقعي كه كورش بزرگ فرماندهي ارتش پارس را به عهده گرفت، رستهي اصلي ارتش پياده بود كه بيشتر براي رزم از دور بار آمده و به تير و كمان و زوبين و فلاخن مسلح بود. كورش براي ايجاد و تقويت روح جنگاوري، به سي هزار نفر از سربازان پارسي كه مطابق اصول تربيت كشور پارس داراي خصايل سپاهيگري برجستهايي بودند، دستور دادند اسلحه خودشان را به نيزه و شمشير تبديل كنند و به مبارزه از نزديك و رزم تن به تن خو بگيرند.
آن رسته را «پيادگان سنگين اسلحه» مي خواندند و سلاح اصلي ايشان عبارت از يك نيزه بلند، يك شمشير يا تبرزين بود كه با دست راست به كار مي بردند و يك سپر كوچك كه از تركهي محكم بافته شده بود و در دست چپ ميگرفتند و به سينه خود هم جوشن ميبستند. ساير افراد پياده به تير وكمان يا فلاخن و زوبين مسلح بودند كه در ميدان رزم به عنوان دسته هاي امدادي به كار ميرفتند.
سواره نظام
بنا به گفته گزنفون، كورش در مدت اقامت در دربار ماد و در نخستين برخورد با سوارهاي ليدي در نبرد « پتريوم » تشخيص داد كه سواران پارس نسبت به سوارهاي مادي و به خصوص سوار نظام معروف ليدي خيلي ضعيفاند، به همين جهت تعداد سوارهاي پارسي را از دو هزار نفر به ده هزار نفر رسانيد و براي تشويق و ترغيب جوانان به سواري و سواركاري، مقرر داشت هر كسي كه از دولت اسب مي گيرد بايد هميشه سواره حركت كند و به مركب خود مأنوس و علاقمند بشود و در حسن نگاهداري آن از جان و دل بكوشد و براي سواركاران خوب امتيازها و جوايزي قائل گرديد كه در مسابقهها به آنان اعطاء ميشد