ماه شعبان آفتاب آوردهای
روی حق را بینقاب آوردهای قلب زهرا چشم حیدر را چراغ
روح احمد را گلاب آوردهای
در حقیقت از دل دریای نور
بر محمّد دُرِّ ناب آوردهای
تشنگان وادی ایثار را
آب شیرینتر ز آب آوردهای
آفـرینش پـر شـده از یــاحسین
کل هستی کرده خلوت با حسین
اهل عالم عید مصباح الهداست
عید کل خلقت و عید خداست
این تمام وحی بر دوش نبی
این همان قرآن ختمالانبیاست
چشم خود نگشوده گفتا جبرئیل
یا محمّد این شهید کربلاست
این امام پیشتر از خلقت است
این شفیع خلق در روز جزاست
ایـن بــوَد پیغمبــران را نـــور عیــن
این حسین است این حسین است این حسین
این مدال شانۀ پیغمبر است
این سرا پا احمد است و حیدر است
این رسولالله خون انبیا
این کتابالله دست مادر است
مصطفی از اوست، او از مصطفاست
بلکه جان مصطفی در پیکر است
در سفیدی گلویش خواندهاند
کز ولادت عاشق ترک سر است
ذات حق او را مکرم خوانده است
روضهاش را بهـر آدم خواندهاست
چشم شو دل، وجه داور را ببین
روح شو روح مصور را ببین
یک نگه کن بر گل روی حسین
احمد و زهرا و حیدر را ببین
آیۀ «والفجر» را با من بخوان
سورۀ والفجر دیگر را ببین
بر همه اعضای او سر تا قدم
جای لبهای پیمبر را ببین
جبرئیـل امشب نگهبانش شوی
سعی کن گهواره جنبانش شوی
فرش را امشب گلافشانی کنید
عرش را با هم چراغانی کنید
عرشیان امشب حسین آید به عرش
جان به استقبال قربانی کنید
با تماشای جمالش هم چنان
سیر در آیات قرآنی کنید
با بیان وحی در وصف حسین
مثل پیغمبر ثناخوانی کنید
گسترید از بال، بر او فرش را
در بغل گیرید جان عرش را
عطر جنّت چیست خاک کوی اوست
لیلۀ قدر الهی موی اوست
روی هر برگ گلی در باغ خلد
آیهای در وصف خلق و خوی اوست
وسعت ملک خداوند عظیم
تا قیامت پر ز های و هوی اوست
چشمههای رحمت و عفو خدا
در همه عالم روان از جوی اوست
این حسین است این امام رحمت است
هـم امـام و هـم تمـام رحـمت است
ای تولایتْ تمامِ دین حسین
ای خدا آیینه و آیینْ حسین
ای رسولالله از سر تا قدم
ای خدا را چهرۀ خونین حسین
از گلوی چاک چاک خود به ما
هم دعا کن هم بگو آمین حسین
بی تو بودن زندگی تلخ است تلخ
با تو جان دادن بوَد شیرین حسین
تا قیـامت دلربـایی میکنی
در دل عالم خدایی میکنی
مصطفی را جانی و جانان تویی
روی دست و سینهاش قرآن تویی
حمد تو، تکبیر تو، تهلیل تو
دین تویی ایمان تویی قرآن تویی
در تمام وسعت مُلک خدا
مالکالمُلک و ولی، سلطان تویی
در دل امواج توفان بلا
نوح تو، کشتی تو، کشتیبان تویی
چشم ما و دست احسانت حسین
جـان عالـم بـاد قربانت حسین
روح را آرام جانی یا حسین
یک جهان جان در جهانی یا حسین
الله الله معنی «اللهُ نور»
در زمین و آسمانی یا حسین
هم در آغوش خدا میبینمت
هم چراغ دوستانی یا حسین
میهمانِ تشنه کام کربلا
عالمی را میزبانی یا حسین
عالــم اســلام بیتالنـور تو
پیکر صد چاک تو منشور تو
تا قیامت چشمها دریای توست
آب هم لبتشنۀ لبهای توست
هر سر از تن جدا خاکِ قدم
هر دل بشکسته جای پای توست
شوري است ميان سينه ، دل بيتاب است
غوغاست در آسمان و شب مهتاب است از عرش صداي هلهله مي آيد
عيد است...شب ولادت ارباب است
ارباب جهان امير عالم آمد
فرزند علي"ع"نگين خاتم آمد
از عرش به فرش آمده خون خدا
بر ذات خدا آيت اعظم آمد
بر جان جهان حسين"ع" جانان باشد
بر ملك جهان حسين"ع" سلطان باشد
با خلق جهان بگو كه با عشق حسين"ع"
هر كس شده مانوس مسلمان باشد
بي عشق حسين"ع" بي كسم بي كارم
با عشق حسين"ع" ماجراها دارم
يك عمر گذشت و آرزويم اين است
اي كاش ميان روضه جان بسپارم
عيد است ولي من اشك نم نم دارم
در ديده ز غصه ي حسين"ع" يم دارم
عيد است ولي رخت عزا ميپوشم
آقا چه كنم حال محرم دارم
با ياد محرمت عزا ميگيرم
بر پزچمتان خورده گره تقديرم
من منتظرم فقط شما لب تر كن
اصلا تو بگو بمير ، من ميميرم
اي واي هواي كربلا زد به سرم
اي كاش شود كه تا حريمت بپرم
من كربوبلا نرفته ام ، دردم را
جز بر در خانه ات كجا من ببرم
تا كربوبلا نيامدم جان ندهم
عشقت به جهان قسم به قرآن ندهم
يك كربوبلا و...بعد جانم بستان
گفتم كه حرم نرفته من جان ندهم
امشب شب جشن و سروره، از دل غم و غصه به دوره از برکت قدوم مولا، خوونه ی حیدر غرق نوره
امشب دلها مست حسین، زائر بین الحرمین روی لب هر عاشق امشب، گهی ابوالفضل، گه حسین
امشب از آسمون میباره، سبد سبد ماه و ستاره به رویه دست گل زهرا، روح الامین محوه نظاره
علی حسین و تا می بینه، گل بوسه از لبش می چینه به یاد حرفای پیمبر، یهو توو چشماش اشک می شینه
مولاحسین مست چشاتم، عاشق ایوونه طلاتم عمریه من تو آرزویه، اومدنه به کربلاتم
به درد دل مولا دوایی، منم گدا تو پادشاهی کاشکی بشه یه شب آقاجون، یه سر به خواب من بیایی
ای جلوه گاه عشق و ایمان، روی تو آیینه ی قرآن ای قدسیان محو جمال ات، مولا حسین مولا حسین جان
شاعر: امین بهاری زاده
مه منوّر شعبان مه رسول خداست
مه مبارك ميلاد سيدالشهداست
به رهروان هدايت ز حق رسیده خبر
كه روي دست محمد عيان چراغ هداست
تمام دين به روي دستهاي ختم رسل
و يا كتاب خدا روي سينة زهراست
به عدل و عزت و آزادي و كمال و شرف
خلايقند همه تشنه، فيض او درياست
ملك به حسن تماشائيش، شده مبهوت
كه اين امام حسين است يا رسول خداست
نسیم خلد برین می وزد ز اطرافش
كه بوي عطر خدا در مشام باد صباست
اگر تمام ملائك ز گاهوارة او
پر دوباره چو فطرس طلب كنند رواست
نبي به طلعت زيباش خنده كرد و گريست
خدا به يمن قدومش بهشت را آراست
ز گاهواره به گودال خون نگاهي كرد
به خويش گفت كه میلاد ما شهادت ماست
تمام خلقت يك لحظه بي حسين مباد
كه بي حسين زمين بيكس و زمان تنهاست
به حلق تشنه و لبهاي خشك او سوگند
كه خون او به گلستان وحي، آب بقاست
گرفت جام بلا را ز دست حضرت دوست
از آن تمام بلاها به چشم او زيباست
مگو چرا ز همه هست خود گذشت حسين
خداي داد به او هست و هست او را خواست
اگر ز بار غمش آسمان خميد چه باك
كه گشت قامت اسلام با قيامش راست
وضو گرفت ز خون، پيش تير قامت بست
كه تا قيام قيامت از او نماز به پاست
هميشه حج به وجود حسين ميبالد
كه كربلاش صفا بود و مروه شام بلاست
نماز و روزه و حج و جهاد ميگويند
حيات ما همه مرهون سيدالشهداست
به پور هند جگر خواره چون گشايد دست
كسي كه رشد و نموّش به دامن زهراست
زهي جلال كه در روي خون گرفتة او به چشم اهل نظر صورت خدا پيداست
مگر نه خوردن خاك آمده به شرع حرام
چه حكمتي است، چرا تربت حسين شفاست؟
به تحت قبّه او كن بلند دست نياز
بگير حاجت خود را كه مستجاب دعاست
همه به حشر صدا ميزنند يا زهرا
ولي ز فاطمه آيد ندا، حسين كجاست
اگر چه سوم شعبان جمال خويش گشود
بدان ولادت او ظهر روز عاشوراست
قسم به ذات خداوند قادر بی چون
كه خونبهاش خداوندگار بي همتاست
تمام اهل قيامت به چشم ميبينند
حسين با تن بي سر شفيع روز جزاست
هنوز نغمة قرآن او بلند ز ني
هنوز نعرة هيهات او به اوج سماست
هنوز خنجر قاتل ز خون اوست خجل
هنوز از عطشش، شعله در دل درياست
هنوز نالة هل من معين اوست بلند
هنوز رأس منيرش به نيزه راه نماست
هنوز پرچم گلگون او به قلة عرش
هنوز پيكر صد چاك او به دوش شماست
حسین رهبر آزادگان به هر عصری
حسين راه نماي تمام نهضتهاست
حسين مشعل تابندة هدايت خلق
حسين مصحف نور است و آيت عظماست
حسين جان دعا، جان ذكر، جان نماز
حسين روح حرم، روح مروه، روح صفاست
گواه زندة من، ارجعي الي ربك
كه بر حسين همانا خدا مديحه سراست
حسين سورة فجر و حسين آيه نور
حسين نجم فروزان حسين شمس ضحاست
حسين زندة حق و حسين كشتة حق
حسين بر همه باطل ستيزها مولاست
به وصف او كه خدايش ثنا كند ميثم
قصيدة تو بود نارسا اگر چه رساست
جنس نفسها چون طلا ناب است امشب
در عرش نام یار ما قاب است امشب
شکرانه ذکر مُهر و محراب است امشب
خیره بر این گهواره مهتاب است امشب
کنج دهان کربلا آب است امشب
ای نوکران میلاد ارباب است امشب
ارباب آمد تا نی ِ دل نا بگیرد
نوکر سرش را تا ابد بالا بگیرد
الگو از او در سختیِّ دنیا بگیرد
یا جان دهد یا اینکه حقــَّش را بگیرد
در آسمان شوری حسینی پا بگیرد
عرش خدا از عشق سیراب است امشب
آرام جان فاطمه جانم فدایت
فطرس دلش خوش کرده بر دارُالشِّفایت
بر روی چشم آسمانیهاست پایت
کعبه شده مُحرم به عشق روضه هایت
رویای جنّت دیدن کرب و بلایت
ذکر تو ضرب قلب بی تاب است امشب
خورشید ایثار و وفا سرفصل توحید
دور از دل اهل تو باشد اصل تردید
ایل و تبارت می رسد بر نسل تمجید
عشق تو در قلب اباالفضل تو جاوید
باشد حسینی وعده های وصل امِّید
هر کس نگوید یا حسین خواب است امشب
ایزد فلک را زیر پایش می کشاند
احمد تو را بر شانه هایش می نشاند
حیدر دلش را در هوایش می پراند
مادر خودش را با صدایش می رساند
زینب می آید از برایش تا بماند
شاد از حضور شاه محراب است امشب
اسمت که آمد سینه ام را حق جلا داد
آمد خدا و حاجتم را بی صدا داد
اشکی برای چشم و آهی بر نوا داد
حکمی برای دیدن طوس رضا داد
برگ برات کربلا در روضه ها داد
عیدیِّ ما وَالله نایاب است امشب
با روضه پایم را به صحنت می گذارم
باید به یاد خشکیِّ کامت ببارم
شد نوکریِّ خانه ی تو افتخارم
چیزی ندارم جز نگاه لطف یارم
المنــَّة ُ لِـلَّــه حسین را دوست دارم
مهدی بیا نجوای سرداب است امشب