دوباره خورشید طلوع کرده است...
باز اول مهر است؛ اول خورشید گرم مدرسه. من، با بویی
از بابونه ها که کنار پنجره ام روییده اند،
از خواب بیدار می شوم. ساعت قلبم تندتند می زند.
کتاب هایم را که از پشت طلوع خورشید چشمک می زنند
برمی دارم و در کیفی از شادی کودکانه می گذارم.
باز هم مادر برایم نان...