gol. شمیم وصال * ویژه نامه ولادت با سعادت امام زمان (عج) *

Mohadlove

مدیر بخش آرایش و زیبایی
2014-02-16
1,290
1,063
0
92716053252614302477.gif


( ) شمیم وصال ( )
ویژه نامه ولادت با سعادت امام زمان (عج)






13346652609435466338.gif


قال المهدی عج الله تعالی فرجه شریف


(أَكْثِرُوا الدُّعاءَ بِتَعْجيلِ الْفَرَجِ، فإِنَّ ذلِكَ فَرَجُكُمْ)(1)

حضرت مهدی که خداوند در فرجش تعجیل کند فرموده اند

براى شتاب در گشايش حقيقى و كامل، بسيار دعا كنيد؛ زيرا، همانا، فَرَج شما در آن است.


بحارالأنوار، ج53، ص181، ح10.


60694395016984394129.gif

08822561484753458400.gif

60694395016984394129.gif


38621681613807785498.gif


صبح جمعه بود که شکفتی و گیتی، به طلوع غنچه سرختلبریز از شور و شعور شد؛
صبح جمعه پانزدهم شعبان المعظّم، سال 255 هجری.


شهر سامرّا در سکوتی سرد و سنگین، ثانیه ها را می شمرد.
مِهِ سکوت بر پیکر شهر چیره و مردم، در خوابی عمیق، سخت پژمرده بودند.

نفخه فرح بخش و زندگی زای سحرگاهان، در کمینگاه کوه ها، به امید نور،
عزلت گزیده بود و در اعتکافی مبارک، عاشقانه تسبیح می گفت.


و ستاره ها که به سینه آسمان، مدال وار چسبیده بودند، بر جمع ستارگان زمین که در خانه
امام حسن عسگری علیه السلام خوشه پروین شهره بودند به لبخندهای هزاره، غمزه می زدند،

«ضاحِکَةٌ مُسْتَبْشِرَةٌ بِنَعیمِ الْجَنَّةِ»
خندان و بشارت ده به میلاد مهدی موعود(عج).

آن شب، «حکیمه ـ عمه امام عسگری علیه السلام ـ به اجابت پسر برادر آمده بود
تا شاهد نورافشانی آخرین ستاره کهکشان امامت باشد.

و «نرجس» خاتونِ دو سرا آرام و بی صدا با رؤیای فرزند دلبندش، تنفس می کرد
که ناگاه، ایجاد نوری را در پیکر شریف خویش احساس کرد.


لحظات بعد...
خورشید سیمین تن، از گریبان افق درخشید و چادر گل نشان شب را از سر روز انداخت
و ماه که از فرط شرم، ناپیدا بود، موسیقی تطهیر می نواخت


به میمنت تابش آفتاب زلالِ قائم آل محمد صلی الله علیه و آله وسلم
یُریدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهیرًا


«نام تو کناره سبزه جاری ای گل!
تو شهرت آفتاب داری ای گل!

تو رویش لاله های زخمی، یعنی
تاریخ تولّد بهاری ای گل!»


و من هر صبح جمعه، به یاد صبح جمعه میلادت،
اشک هایم را از مشک هایم ندبه می کنم و نثار مقدمت می سازم.


و هر صبح جمعه، به جاروب مژگان و گلاب اشک،
بزرگراه حضورت را آب و جارو می کنم.
به امید صبح جمعه ای که می آیی...


17662385414810859905.gif

35576916755091452885.gif

17662385414810859905.gif






امشب ازبرج شرف تابان مهی سرمیزند
کز فروغش طعنه بر مهر منور میزند

ماه ما چون جلوه گرشد.ماه گردون تا به صبح
ازپی دیدار رویش حلقه بر در میزند


کیست این مه کزشرف هرصبح خورشید فلک
ازپی اجرای امرش سر ز خاور میزند

کیست این دلبرکه دلها را نموده بیقرار
مرغ دلها در هوایش روز و شب پرمیزند


کیست این دردانه کز لبخند شادی آفرین
مهرشادی بردل و جان مکدر میزند

جان به لب آمد دگرنام ورا افشا کنم
کاختفای نام او برقلب نشتر میزند


مهدی موعودهمنام نبی کامشب زلطف
همچو خورشیدی زبیت عسگری سرمیزند

هست میلاد امام انس و جام کزافتخار
کاین چنین گیتی زر وزیور به پیکرمیزند

چون بودمیلاد مسعودامام عصرما
هرکه رابینی به شادی کف به کف برمیزند

آمدآن مولا که چون جدنکونامش علی
یک تنه خودرا به دریاهای لشکرمیزند

شامگاهان ناله ها داردبه محراب دعا
روزها تیغ ازپی حق همچو حیدر میزند

آمدآن سرورکه چون جدش حسین بن علی
تیغ در راه بقای دین داور میزند


همچوابراهیم ویران میکند بتخانه ها
تیشه برفرق بت و بتخواه و بتگر میزند

آمدآن مولا که بادست عدالتخواه خویش
آتش اندر خرمن ظلم ستمگر میزند


"سرویا"بشنید هرکس شعر امروز تو را
شادمان گشته زشادی کف به کف برمیزند









18735401647721625363.gif

04531733950216811847.gif









یار آمدنی است



فروغ بخش شب انتظار، آمدنی است
رفیق، آمدنی غمگسار آمدنی است

به خاک کوچه دیدار، آب می پاشند
بخوان ترانه، بزن تار، یار آمدنی است



امشب، کوچه های سامرا، چراغان میلاد کسی است
که با آمدنش، حجت را بر زمینیان تمام می کند.

او می آید و فرشتگان مقرب، با کاسه هایی
از آب و شکوفه، به چشم روشنی نرجس می آیند.

می آید و جهان به پیشوازش می شتابد با سبدهایی از یاس سپید.
طوفان ها فرو می نشینند و زمستان، خانه خراب نفس های
اردیبهشتی اش به دوردست ترین کوه ها می گریزد.


ای موعود دل های خسته! تو می آیی و
روزهای پیرمان، جوانی از سر می گیرند.

کجاوه بهار، فرود می آید در کوچه های پر درخت انتظار.
با تو خزانی نیست و خواب های آشفته باغ
به رؤیای سبز رویش بدل می شود.


نامت، سپیده ای است که دهان آسمان را متبرک می کند.
نگاهت، حماسی ترین چشم ها را به فروتنی وا می دارد.

بازگرد تا دیوار بلند انتظار، فرو بریزد، تا پنجره ها
به سمت روشن ظهورت گشوده شوند و سینه
سرخان غریب، بر بام عدالتت ترانه آشنایی سر دهند.

ای مسافر سال ها!
بی تو لحظه هایمان در غبار فراموشی مدفون است.


بی حضورت، زندگی، تکراری است بیهوده
که تیغ های رخوت بر تاروپودمان می زند.

بادهای وحشی، بر پیکر نازک شکوفه هامان
فرود می آیند و به خاکشان می ریزند.


تو در کجای زمان پنهان شده ای که ثانیه هامان به
جست وجویت از پا افتاده اند؟

باز آی که صبر از کف داده و رنجور،
کوچه های انتظارت را به مویه نشسته ایم.


رواق منظر چشم من، آشیانه توست
کرم نما و فرودآ که خانه، خانه توست

معصومه داوودآبادی








صدای پای مهربان تو

به دنیا که آمدی، فرشتگان با کوله­ باری از تغزّل، به پای­بوسی
تو آمدند تا صهبای عشق را از نام تو بنوشند.


اکنون نمی­دانم تولد دوباه تو را در کدامین
خطّ سرخ افق نظاره خواهیم کرد.

ای چراغ فاتح شب­های زمین!
همین نیمه شعبان، حلول تو را چشم ­انتظاریم که این
روزها، دقیقه هایمانگوش به زنگ صدای پای مهربان توست یا اباصالح!


رزیتا نعمتی








ماه کامل



ماه به نیمه رسیده است و «ماه» در کامل ترین صورت ممکنِ
خویش در سینه آسمان، همانند چشمی بیدار و روشن به نظاره نشسته است

خانه ای را که میزبان قدم های خورشید است؛
خورشیدی که نه تنها بر عالم ظاهر که بر «هستیِ» هستی
نیز سایه افکن شده است و جلوات بی کران نورش، تمام
زوایای تاریک و موهوم شک و دودلی را روشن می کند.


خورشیدی که از مشرق عشق سر برآورده است.
خورشیدی که از دامان امامت قامت برافراشته است
تا چراغ هدایت حسین علیه السلام را فروزنده نگاه دارد.

این خورشید را تلاطم بی فرجام هیچ غروبی نخواهد توانست
در نوردد و خیال پوچ و تیره هیچ ابری، تاب و توان جدایی
انداختن این خورشید را از نگاه های روشن بین ندارد.


هیچ ابر تیره پوشی نخواهد توانست چهره نورانی اش را مخفی کند.
خورشیدی که از درون خانه دل ها طلوع می کند و از
درون به بیرون، نور گسترانی می کند.

ماه به نیمه رسیده است؛
امّا امامت کامل گردیده است.

آخرین امام نیز قیام می کند در نیمه ماه تا کامل شود؛
ادامه نویدی که حضرت رسول صلی الله علیه و آله به شیعیان داده بود.

او قامت برافراشته است تا دل های مشتاق، بر شاخسار
بالابلند عشق به ولایت آشیانه بسازند و دانه برچینند از کرامت دستانش.


در نیمه ماه، خورشیدی قدم بر خاک گذاشته است
که قیامتی به پا می کند، روزی که قامت به قیام ازلی خویش راست کند.

دور نیست آن وعده گاه موعود و آن سحرگاه وعده داده شده.
روزی طلوع خواهد کرد از پس شانه های افراشته خورشید
برج امامت، از پس شانه های مهدی قائم آل محمّد(عج)
خورشید ظهور طلوع خواهد کرد.


او خواهد آمد؛ شاید در نیمه دیگری از ماه؛
همان زمان که ماه در کامل ترین صورت ممکن، چشم بر خاک دوخته است.




نوزاد نرجس


از همان «بسم­ الله الرحمن الرحیم، انّا انزلناهُ فی لیلة القدر»
صدایش با صدایم همراه شد که دنیایی بود و نبود از دنیا، نبود و بود.


حیرت به جانم چنگ انداخت.
آری، باید بگویم که از قدرت الهی شگفت زده شده بودم؛


یعنی از همان ابتدای شب که دعوت شده بودم
برای صرف افطار و شنیده بودم از ولادت فرزندی در
نیمه ­های شب و پرسیده بودم نام مادرش را و گفته بود نرجس.

حوادث آن شب، خواب و خیال بود و نبود.
طول شب را چند بار برخاسته بودم تا به آن وعده بزرگ برسم؛


ولی بانوی خانه، نرجس، ملیکه سال­های پیش و سوسن
روزهای خاص، آرام پلک بر هم نهاده بود و انگار نه انگار.


باز هم شک و تردید گریبانم را گرفته بود که بانو برخاست
و قامت نافله بست و بعد هم آن درد با شکوه او را فرا گرفت و
سپس «بسم­ الله­ الرحمن الرحیم، انّا انزلناهُ فی لیلة القدر»
و آن صدای لاهوتی نوزاد که از بطن نرجس می­آمد؛


شب قدری این چنین سرشار ندیده بودم.
بانو دستم را به شدت می فشرد و به خود
می­پیچید و من هنوز منتظر بودم.

پلک نمی­توانستم بزنم.
سخن نمی­شد بگویم.
فقط چشم دوخته بودم به نرجس، که ناگهان
با پرده­ای از نور از من جدایش کردند.


هراسان دویدم و بهتم را به اتاق دیگر رساندم و شنیدم
که: «بازگرد، نرجس همان جاست که ناپدید شد».

و نرجس بود.
با نوزادی که سر بر سجده داشت و بر بازوی
راستش حق آمده و باطل رفته بود.

گواهی می­داد به یگانگی خدا و پیامبری جدش و امامت پدرانش.
از زمین برداشتمش؛ او را که در خواب و خیال نبود؛
او را که در اعجاز پیچیده بودندش؛


او را که پدرش برای دیدن می­خواست
و او با اجازه پدرش سخن گفت:


«وَ نُرِیدُ أَن نَمُنَّ عَلَی الَّذِینَ استُضعِفُوا فِی
الأَرضَ وَ نَجعَلَهُم أَئِمَّهً وَ نَجعَلَهُمُ الوارِثینَ».








 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: Sina

zahra

مدیر ارشد
2013-09-24
3,072
2,573
0
84069237799816620578.gif


چشم و چراغ منتظران! آقا! این انتظار را به تو مدیونم

این قلب...این همیشه نا آرام...این بی قرار را به تو مدیونم

مدیون یک نگاه تو ام وقتی، نامت قرار عاشق بی تاب است

این چشم تا همیشه به یادت تر ...این جویبار را به تو مدیونم

وقتی پس از نماز نگاهت را سمت ضریح گمشده می گیری

می گریم و امید شفاعت را،این یاد یار را به تو مدیونم

در روزهای ممتد بی خورشید،در سردی همیشه این شبها

عطر بهشت از نفحات توست،رنگ بهار را به تو مدیونم

عمرت دراز و راه حضورت باز،امیدمان به یاد تو از آغاز

شادم که شاعر قدمت هستم،این اعتبار را به تو مدیونم

نغمه مستشارنظامی


21427489764462436158.gif

 

zahra

مدیر ارشد
2013-09-24
3,072
2,573
0
60050292943786313331.gif


گاهی اگر با ماه صحبت کرده باشی
از ما اگر پیشش شکایت کرده باشی

گاهی اگر در چاه مانند پدر آه
اندوه مادر را حکایت کرده باشی

گاهی اگر زیر درختان مدینه
بعد از زیارت استراحت کرده باشی

گاهی اگر بعد از وضو مکثی کنی تا
آیینه‏ ای را غرق حیرت کرده باشی

در سال‏های سال دوری و صبوری
چشم‏ انتظاری را شفاعت کرده باشی

حتی اگر بی آنکه مشتاقان بدانند
گاهی نمازی را امامت کرده باشی

یا در لباس ناشناسی در شب قدر
از خود حدیثی را روایت کرده باشی

یا در میان کوچه‏ های تنگ و خسته
نان و پنیر و عشق قسمت کرده باشی

پس بوده‏ ای و هستی و می‏ آیی از راه
تا حق دل‏ها را رعایت کرده باشی

پس مردمک‏های نگاه ما عقیم ‏اند
تو حاضری بی‏ آنکه غیبت کرده باشی!

نغمه مستشارنظامی


95827779626278183189.gif

 

zahra

مدیر ارشد
2013-09-24
3,072
2,573
0



آسمان امشب به دل از اختران گل می‌زند
هر شهاب از آسمان تا سامرا پل می‌زند

می‌رسد از عرض حق صد لشگر از افلاکیان
می‌خَرَد اهلِ سما ناز از دو چشمِ خاکیان

می‌کشد سرمه خدا بر چشم شمس و ماه خود
چرخش هر نه فلک گم کرده امشب راه خود

کهکشان آذین کند طاق جنان را با سرور
حق کند امشب دوباره خلقت گل را مرور


گوییا در عالم والا چراغان کرده‌اند
یاس و سوسن با شقایق جمله مهمان کرده‌اند

جشن زیبایی برای غنچه بر پا کرده است
صوت داوود است این در سینه غوغا کرده است


صاحب این محفل شادی خدای عالم است
بین خوش آمد گوی آن محفل رسول خاتم است

نوح کشتی دلش را می‌کند گهواره گون
می‌دمد عیسی به آه خود به صهبای جنون


حضرت موسی دل دریایی اش وا می‌کند
دیده ی یعقوب نور رفته پیدا می‌کند

یوسف از شوق و شعف هر جا خمار و بی‌قرار
آدم و حوا نشسته در هوای انتظار

قلبِ ابراهیم و هاجر در تلاطم گشته است
چشم اسماعیل از شادی چو انجم گشته است

انبیاء یک یک همه مدعو جشن داورند
اولیاء دل را ز جمع اهل مجلس می‌برند


حضرت زهرا به تخت با شکوه کوثر است
در کنارش حضرت والا مقامِ حیدر است

عرشیان از سامرا یک خانه دل آورده‌اند
بیت پاک عسگری را مستقل آورده‌اند

خانه را در بین مجلس بوسه باران می‌کنند
گَرد او را سرمه‌ی چشمِ خماران می‌کنند

همچو کعبه انبیاء گرم طواف خانه‌اند
خانه شد شمع و به دورش یک جهان پروانه‌اند

ناگهان آمد نوایی از میان آن بهشت
از لسان بانویی حیدر دل و زهرا سرشت


ای کرامت پیشه‌گان ای عاشقان مرتضا
خواهر هادی منم، دخت جواد ابن الرضا

نام من باشد حکیمه، خُلقِ من هم عهدی است
هر دو چشمم شاهد خلقِ وجودِ مهدی است

من پرستار وجود ماه احمد بوده‌ام
دل اسیر حجت آلِ محمّد بوده‌‌ام



 

zahra

مدیر ارشد
2013-09-24
3,072
2,573
0

07760795486290899137.gif



خرم جهان دوباره شد از مقدم بهار
سر زد دوباره لاله و نسرين به كوهسار

صدها شقايق از دل صحرا شكفته شد
در باغ نغمه خوان شده با صد شعف هَزار


بگذشته سوى دشت مگر آهوى ختن
بنشسته روى كشت مگر ناقه تتار

همراه با نسيم سحر مى رسد به گوش
ما را نواى مرغ بهشتى ز شاخسار


عيدى قرين عيد دگر گشته زان سبب
امسال از هميشه نكوتر بود بهار

زيباگلى به دامن نرگس شكفته شد
آن نوگلى كه گلشن از او يافت اعتبار


ماهى به نيمه مه شعبان طلوع كرد
ماهى كه مهر از شرف او راست پرده دار

شعبان زيمن مقدم او يافته مگر
اين شوكت و جلالت و اين عزّ و افتخار


سال نو و بهار نو و روزگار نو
ساقى به يمن مقدم گل خيز و مى بيار

سالى چنين مبارك و روزى چنان بزرگ
فصلى چنين خجسته به تأييد كردگار


لب تشنگان جرعه جام ولايتش
نوشند از سبوى ولا آب خوشگوار

اى آفتاب چهره نهان كرده در سحاب
دل ها براى ديدن تو گشته بى قرار

خرم شود جهان و عدالت به پا شود
روزى كه در كف تو بود تيغ ذوالفقار

احيا شود به عهد تو حكم كتاب حق
اجرا شود به عصر تو آيين كردگار

تو قاسم جنان و جحيمى كه در ازل
يزدان به دست قدرت تو داده اختيار

جان ها براى خدمت تو گشته در تعب
دل ها براى ديدن تو گشته بى قرار


اى منجى بشر كه نهانى تو در حجاب
دارم اميد آن كه كنى چهره آشكار

دارم اميد آن كه كنى با ظهور خويش
بيرون ز جان منتظران رنج انتظار

جمعى ستاده ديده به سويت در آرزو
قومى نشسته ديده به راهت اميدوار

اى مظهر خدا به عنايت به ما نگر
اى ابر مرحمت تو به رحمت به ما ببار

تا آن زمان كه مهر درخشان بود به روز
تا آن زمان كه ماه بتابد به شام تار

از ما به پيشگاه تو صد كاروان درود
وز حق به جان پاك تو صدآفرين نثار

چون باعث ملال شود طول هر سخن
شيرين بود چكامه «خسرو» به اختصار

39200044762273836151.gif

 

zahra

مدیر ارشد
2013-09-24
3,072
2,573
0
61754200393564532306.gif



تو آن عاشق ترین مردی كه در تاریخ می گویند
تو آن انسان نایابی كه با فانوس می جویند


تمام باغ ها در فصل لب های تو می خندند
تمام ابرها در شط چشمان تو می مویند


قناری های عاشق از گلوگاه تو می خوانند
و قمری های سالك كو به كو راه تو می پویند

تو آن رود زلالی صاف و روشن از ازل جاری
كه پاكی های عالم دست و رو را در تو می شویند


به شوقت هفت آسمان خم می شود در خاك
به نام نامی ات خورشید ها از خاك می رویند

تو تمثال تمام غنچه های بی ریا هستی
كه تصویر تو را عشاق در آیینه می بویند


تمام موج ها در حلقه یاد تو می چرخند
تمام بادها نام تو را سرگرم هوهویند



71176304717346250861.gif

 

zahra

مدیر ارشد
2013-09-24
3,072
2,573
0



امشب بهشت را به تماشا گذاشتند
امشب نمک به سفرۀ دنیا گذاشتند

امشب به روی دامن نرجس از آسمان
ماهی به نام مهدی زهرا گذاشتند


امشب به خانۀ حسن عسگری برو
چون راه را برای همه واگذاشتند

از بس که آمدند پی دستبوسی اش
از بس زیاد دل روی دل جا گذاشتند!


یوسف ببین که آخر صف ایستاده است
او را برای نوبت فردا گذاشتند

لیلا صفات ها همه مجنون صفت شدند
از عشق، سر به دامن صحرا گذاشتند

امشب پدر به خال پسر بوسه می زند
کعبه به روی سنگ حجر بوسه می زند

از یک طرف شبیه نبی با ملاحت است
از یک طرف شبیه علی با عطوفت است


از یک طرف چو مادر سادات غرق نور
از یک طرف شبیه حسن با صلابت است

با این همه صفات جمال و جلالی اش
درسی که از حسین گرفته شجاعت است

چشمش غضب ز حضرت عباس دارد و
ابروی این پسر خودِ تیغ ولایت است

مثل علی اکبر ارباب قد رشید
مانند عمه زینب خود با ابهت است

دست توسل همه انبیا به اوست
از بس که کار دست کریمش کرامت است

طاووس جنت آمده زیباتر از همه
آقای آسمانی و آقاتر از همه


او می رسد که عدل علی را به پا کند
درد طبیب های جهان را دوا کند

او می رسد که تربت مادر عیان شود
بعد از مدینه روی به کرببلا کند


دارم به روز آمدنش فکر می کنم
وقتی برای فاطمه گنبد بنا کند

عیسی مسیح می رسد از قلب آسمان
تا این که در نماز به او اقتدا کند


بر کعبه تکیه می زند و قصد کرده است
با صوت حیدری همه مان را صدا کند

ای کاش روز آمدنش بین آن همه
ما را خودش برای سپاهش سوا کند

چون صاحب صفات جلالی حیدر است
او لایق عماعۀ سبز پیمبر است

آقای من تمامی جان ها به دست توست
رمز عروج عالم بالا به دست توست


ای وارث تمام ذوات مقدسه
باران و رود و چشمه و دریا به دست توست

ما غصۀ بهشت خدا را نمی خوریم
وقتی کلید جنت الاعلی به دست توست


پروندۀ قبولی ما را رقم بزن
مهر قبول و جوهر و امضا به دست توست

هرگز زمین نخورده عَلَم یابن العسگری
روز ظهور پرچم سقا به دست توست


تعجیل کن که فاطمه چشم انتظار توست
چون انتقام حضرت زهرا به دست توست

تو می رسی و ارض و سما می شود بلند
در زیر پات عرش خدا می شود بلند


ماندم چگونه نام شما را صدا کنم
ماندم چگونه روی به سوی شما کنم

چندی ست جمکران، دل ما را نبرده ای
تا این که در نماز برایت دعا کنم


کارم بدون تو همه دم معصیت شده
من در گناه هم نشد از تو حیا کنم

شرمنده ام که نوکر خوبی نبوده ام
آقا نشد که دِین خودم را ادا کنم


شرمنده ام به جای دعای سلامتی
روزی هزار با به قلبت جفا کنم

با حال معصیت به خدا می شود مگر
شب های جمعه رو به سوی کربلا کنم

برگرد و مردهْ دل من را حیات بخش
برگرد و جان بده به دلم ای نجات بخش



شاعر : مهدی نظری


 

درباره ما

  • خوش آمدید ؛ یه حسِ خوب یک انجمن است که شما می توانید در آن عضو شده از امکانات آن استفاده کرده و دوستان جدید پیدا کنید. این مجموعه دارای نظارت 24 ساعته بوده تا محیطی سالم را برای کاربران خود فراهم آورد،از کاربران انتظار می رود که با رعایت قوانین ما را برای رسیدن به این هدف یاری کنند.
    از طرف مدیر وب سایت:
    "همواره آرزو دارم که هربازدید کننده ای بعد از ورود به انجمن، با یه حسِ خوب اینجارو ترک کنه!"

منوی کاربر