آقای مجری: واسه چی در ُ باز گذاشتی؟
فامیل دور: واسه بهار .از در بسته دزد رد می*شه ولی از در باز رد نمی*شه. وقتی یه در ُ باز بذاری که دزد نمیاد توش. فکر می*کنه یکی هست که در ُباز گذاشتی دیگه. ولی وقتی در بسته باشه، فکر می*کنه کسی نیست ُ یه عالمه چیز خوب اون *تو هست ُ می*ره سراغ*شون دیگه. در باز ُ کسی نمی*زنه. ولی در بسته رو همه می*زنند. خود شما به خاطر این*که بدونی توی این پسته دربسته چیه، می*شکنیدش. شکسته می*شه اون در. دل آدم هم مثل همین پسته می*مونه. یه سری از دل*ها درشون بازه. می*فهمی تو دلش چیه. ولی یه سری از دل*ها هست که درش بسته *اس. این*قدر بسته نگهش می*دارند که بالاخره یه روز مجبور می*شند بشکنند و همه*چی خراب می*شه.
آقای مجری: در دل آدم چه*جوری باز می*شه؟
فامیل دور: در دل آدم با درد دله که باز می*شه
فامیل دور: واسه بهار .از در بسته دزد رد می*شه ولی از در باز رد نمی*شه. وقتی یه در ُ باز بذاری که دزد نمیاد توش. فکر می*کنه یکی هست که در ُباز گذاشتی دیگه. ولی وقتی در بسته باشه، فکر می*کنه کسی نیست ُ یه عالمه چیز خوب اون *تو هست ُ می*ره سراغ*شون دیگه. در باز ُ کسی نمی*زنه. ولی در بسته رو همه می*زنند. خود شما به خاطر این*که بدونی توی این پسته دربسته چیه، می*شکنیدش. شکسته می*شه اون در. دل آدم هم مثل همین پسته می*مونه. یه سری از دل*ها درشون بازه. می*فهمی تو دلش چیه. ولی یه سری از دل*ها هست که درش بسته *اس. این*قدر بسته نگهش می*دارند که بالاخره یه روز مجبور می*شند بشکنند و همه*چی خراب می*شه.
آقای مجری: در دل آدم چه*جوری باز می*شه؟
فامیل دور: در دل آدم با درد دله که باز می*شه