متن نامه دختر عاشق به احمدی نژاد

Maryam

افتخاری
2013-06-19
253
275
0
شهر قاصدک ها
متن نامه دختر عاشق به احمدی نژاد​

رییس جمهور ظهر همین امروز در مراسم تجلیل از 8 سال تلاش جهادی در صداوسیما گفت: دولت محرم اسرار همه است. از دختری که خاطرخواه پسری است و دسترسی به کسی ندارد و از من کمک می خواهد تا همه چیز! مردم در نامه​هایشان به من اسرارشان را می نویسند.
هنوز سخنان رئیس جمهور تمام نشده بود که با تلاش اسنودنهای بومی در داخل کشور، متن نامه مذکور به دست ما رسید که در ادامه بخشهای اصلی آن را میخوانید:


جناب آقای دکتر احمدی نژاد، محرم ترین رئیس جمهور دنیا
سلام. خسته نباشید
به شهر ما خوش آمدید
من دختری هستم 27 ساله [این قسمتها بدلیل محرمانه بودن حذف شد]راستی من خجالتی هستم و اگر غیر از خود شما کسی این نامه را بخواند راضی نیستم. میدانم سرتان شلوغ است و دارید مصوبه استانی تصویب می کنید دستتان درد نکند. حواستان به روستای ما باشد که اصلا جاده ندارد. من صبح ها که میرم مزرعه نیم ساعت طول می کشه اما عصر ها که بر می گردم یک ساعت و ربع.
مشکل من اینها نیست. من روم به دیوار عاشق شدم. می دونی دکتر، بین خودمون بمونه من توی همین شهر کوچیک که قبل از شما ده بود و شما شهرش کردین، بالغ بر 58 خواستگار دارم. مهندس، دکتر، پمپ بنزینی، طلاساز و... ولی خب سعید یه چیز دیگه اس...اگر به کسی بگم تیکه بزرگم گوشمه. بابا همه ش سر زمینه. وقتی هم خونه س سرش تو تلویزیونه داره حریم سلطان می بینه. مامان هم هی داره به سر و صورت خودش ور میره مثل خرم سلطان بشه. میگه بابات تازگیا مشکوک شده. زیاد این سریالو می بینه...
دکتر خلاصه بگم من عاشق شدم و کسی نیس که از من بپرسه چته...من عاشق سعید شدم. او 28 سالشه. بیکاره ولی خیلی خوش قلبه. خیلی هم منو دوست داره. ]این قسمت هم بدلیل برخورداری از اسرار خانوادگی حذف شد]
آقای دکتر من سعید رو میخوام. شما جای برادر من. من به شما پناه اوردم. یه کاری بکنید. تازه بابام میخواد به زور منو بده به پسر عمه لیلا که اونم مهندسه.
من جهیزیه ندارم . سعید هم پول نداره و به همین خاطر برای شما نامه نوشته. اون مدرک تحصیلی میخواد و کار. یه خونه هم می خواد که اگر مسکن مهر بدین بهش که بندازه پشت قباله من خیلی خوب میشه. فکر کن من خواهر خودتم داداش...حق منو بگیر.
..شب ها خواب می بینم که با یه پاترول سفید میآی بالای تپه می ایستی و برای من دست تکون میدی...داداش محمود...مراقب این خواهرت باش.
من تصمیم مو گرفتم؛ یا سعید یا تنباکوی خیس بابا اصغر...
خواهر غریبت...سوگول باجی دربانی. از توابع سفرهای استانی.


محسن حدادی

 

درباره ما

  • خوش آمدید ؛ یه حسِ خوب یک انجمن است که شما می توانید در آن عضو شده از امکانات آن استفاده کرده و دوستان جدید پیدا کنید. این مجموعه دارای نظارت 24 ساعته بوده تا محیطی سالم را برای کاربران خود فراهم آورد،از کاربران انتظار می رود که با رعایت قوانین ما را برای رسیدن به این هدف یاری کنند.
    از طرف مدیر وب سایت:
    "همواره آرزو دارم که هربازدید کننده ای بعد از ورود به انجمن، با یه حسِ خوب اینجارو ترک کنه!"

منوی کاربر