عروسی در جامعه و فرهنگ روستای لرستان

Atash

افتخاری
2013-07-17
1,568
3,723
0

عروسی در جامعه و فرهنگ روستای لرستان
مجموعه: فرهنگ زندگی



واژه سیر(Soir) ،یا دووات ( (Dowatبه معنای همان واژه عروسی در شهر است.اما ساده و دور ازچنان آیین وتشریفات شهری است که به آن اشاره شد ولی باهدف هایی برای گسترش پیوندها درشبکه خانوادگی و قومی و قبیله ای و برای پاره ای از امور و یا امنیت خانواده و یا قوم و قبیله بود. این بررسی وپژوهش که درسال 1350خورشیدی درحوزه فرهنگی طایفه مرا یا مراد از ایل بیرانوند در دهستان « ریمله» انجام شد،از آگاهی های شاد روان شاد حاج دارامرادی یکی از بزرگان طایفه و ایل بهره گرفتم.
زناشویی در روستاها
جامعه‌ی روستایی چه کوچ نشین و چه اسکان یافته، از دو طبقه شکل گرفته است. یکی طبقه ای که در طول تاریخ مسئول پاسداری از نظام دودمانی و قبیله‌اش بوده و زمین و آب و ثروت و حشم هم دارد و ریاست نیز در خانواده‌اش موروثی است. دیگری طبقه‌ی رعیت یا کارگزاران، که آن‌ها را قیتول (Qeytōl ) می‌گویند. آنان آب و زمینی که دارند، اندک است. این آیین‌ها بیشتر در میان قبایل ادامه داشته و دارد زیرا آن‌ها خود را از مقررات شهری به دور نگه‌ داشته اند.
پیمان بستن و هدف از آن
در نظام آفرینش این کامیابی و کام بخشی همگانی، همان رمز و رغبت نهانی و نهایی در پیدایی هستی و ارکان آن است. آیین عروسی و مقدمات آن، رقص و پایکوبی و شادی همگانی در جشن و سرور، همه برای اعلام کامیابی و کام‌گیری دو موجود جوان است که می‌روند تا با لذت بردن و لذت بخشیدن، تدام هستی و زندگی را اعلام دارند. بخشی از غزل‌ها و افسانه‌ها و قصه های عاشقانه‌ی جهان، به هر زبان و بیانی که هست، حدیث همین نوید است و یا شکوهی دوری و بی نوایی از آن. غرش و غوغای جانوران برای ارضای غریزه، یا حرکات گل‌ها و گیاهان و دیگر موجودات در زمانی مقرر از سال و به حکم آفریننده‌ی توانا، یا گذراندن ساعات و روزهایی برای ایجاد جاذبه‌ها، و یا جنگ و جدال رقیبانه ی جانوران به اصطلاح وحشی، یا پرندگانی که بال و پر خود را رنگارنگ می‌کنند و یا پرواز شادمانه‌ی زنبوران عسل ساز و پروانه‌ها در لحظه‌ی وصل و وصال، همه ادامه‌ی هستی را نوید می‌دهد. راستی که به قول حافظ: «کارفرمای جهان می‌کند این، من چه کنم؟» تردید نیست که کاری چنین مقدس اگر از مرز حیثیت انسانی بیرون آید، ممکن است هستی برانداز باشد نه هستی ساز.


ازدواج و انتخاب همسر به چند منظور در میان قبیله‌ها و طایفه‌ها معمول است از آن جمله نگاه داشتن«تژگاه» (Tażgâh)، هم‌چنین پیوند اتحاد با خانواده‌ی دیگر در جهت گسترش نفوذ خانوادگی و نیز داشتن فرزندان زیاد به ویژه پسر که در امور و اداره‌ی زندگی یار و مددکار پدر باشند. به همین دلیل است که یک مرد می‌تواند چند همسر داشته باشد.
در خانواده ای که چند همسر در زیر یک سقف زندگی می‌کنند، معمولا اختیار اداره‌ی امور داخلی خانه به زنی سپرده می‌شود که از خانواده‌ی مهم‌تر و از تباری همتای تبار شوهرش باشد، یا به نخستین زن که عروس شده است.
یکی از علل چند همسری مردان آن است که اگر مردی از ایل و طایفه ای بمیرد، یک سال پس از درگذشت آن مرد، زن می‌تواند دوباره ازدواج کند. اما نخست حرمت قوانین ایل باید رعایت شود. یعنی از نظر حرمت خانواده، آن زن نباید با مرد غریبه‌ای که هم شان و مقام شهر متوفای او نیست، ازدواج کند. یا باید یکی از مردان خانواده مانند برادر یا برادر زاده، با بیوه‌ی شوهر مرده ازدواج کند. اگر زن راضی به ازدواج با یکی از بستگان شوهر مرده‌اش شود (که این امر اتفاق نمی‌افتد)، حق ندارد تا پایان عمر با مرد دیگری ازدواج کند. در این ازدوج‌ها موضوع سن و سال و بزرگ و کوچک‌تر بودن زن یا مرد مطرح نیست.
قانون ایل مقرر میداشت که دختری که به خانه‌ی شوهر رفت، نباید به هیچ نحو و بهانه‌ای از آن خانه بیرون آید و تقاضای طلاق و جدایی کند، مگر آنکه ناتوانی جنسی مشکل ایجاد کرده باشد. گاه در عرف ایل به هنگام تولد ، دختری را برای پسری ناف می‌بریدند که در اصطلاح می‌گفتند:« فلانی نافه بریا فلانیه».


انواع ازدواج
۱- ازدواج معمولی
بین دو خانواده از یک قبیله و یا دو ایل پیوند ازدواج برای دختر و پسری درخواست می‌شود. اگر خانواده‌ی دختر اعلام موافقت کرد، درخواست‌هایش را اعلام می‌دارد که باید مثلا چه مبلغ پول نقد و چند راس گاو و گوسفند و استر و اسب همراه چند قبضه سلاح به عنوان شیربها، و تعدادی خلعت برای بستگان نزدیک عروس بدهند. پس از موافقت خانواده داماد، برای اجرای صیغه عقد اقدام می‌شود. پس از آن، کابین (مهر) عروس هم یا نقدی پرداخت و یا تعیین و تعهید می‌شود. گروهی زن و مرد با تشریفات ویژه برای آوردن عروس می‌روند و او را به خانه‌ی شوهر می‌آورند. از آن روز عروسی را جشن می‌گیرند که تا هفت روز یا هشت روز پی در پی ادامه می‌یابد. هر روز عده‌ای از بستگان دو خانواده یک یا دو وعده در مراسم شرکت می‌کنند. هر بار، همه‌ی مدعوین هرچند نفر که باشند، در یک سطح و با یک نوع غذا پذیرایی می‌شوند. پس از در خوردن غذا، شستن دست مهمانان انجام نمی‌شود، چون معتقدند برای عروس و داماد شگون ندارد. پس از برچیدن سفره‌ی غذا، به هر یک از مهمانان دستمالی ابریشمی که در آن مقداری شیرینی به نسبت مساوی پیچیده شده است، می‌دهند. هر مهمان در مقابل، مبلغی پول به عروس و داماد می‌دهد که پس شمارش مبلغ آن برای آگاهی همگان با صدای بلند اعلام می‌شود. سپس نوای سرنا و دهل که در تمام مدت روز و تا پاسی از شب به گوش می‌رسد، مهمانان را به رقص‌های بومی دعوت می‌کند.
در گذشته رسم چنین بود که پیر و جوان به احترام خانواده‌های دو طرف به تناسب آهنگ و توانایی خود در گروه رقصندگان، چند دوری پایکوبی می‌کردند تا نوبت به گروه دیگر برسد. سرانجام و در پایان چند شبانه روز پذیرایی، از پول‌هایی که مردم کمک می‌کردند، پس از کسر هزینه‌ها، مبلغی برای خانواده‌ی داماد باقی می‌ماند. اگر این کمک و همراهی نمی‌شد، هرگز کسی قادر به برپایی جشن عروسی نبود.
۲- ازدواج «دت ار دت det ar det»
«دت» به کسر اول و سکون دوم، به معنای دختر است. گاهی دو خانواده‌ی همشان و هم مقام از دو طایفه، دختران خود را به همسری و ازدواج همدیگر، بدون دریافت پول و مال و منال. ممکن بود این کار برای پایان دادن به دشمنی‌ها و کدورت‌ها باش، و یا برای فصلی تازه در گسترش حلقه‌ی اتحاد خانواده‌ها که آن را «دت اَر دت» یا «دختر به دختر» می‌گویند. سایر کارهای برپایی جشن و نحوه‌ی برگزاری آن نیز با توافق دو خانواده انجام می‌گیرد.
۳ -«ازدواج خون بهایی یا خون بس »
خون بس(یا خی بس Xi Bas) ، یکی از روشهای کهن در لرستان است که برای جلوگیری از خون ریزیهای انتقام جویانه و تداوم دشمنی‌های قومی به کار گرفته می‌شود. تفصیل آن چنین است۱:
اگر در نزاع و جنگ بین دو طایفه یا دو دودمان کسی به قتل می‌رسید و قاتل مشخص و شناخته شده بود، پس از برقراری آرامش، پیران وریش سفیدان بی طرف، از هر دوسو، پا در میانی می‌کردند. برای آنکه دشمنی از میان برداشته شود، در شورای ریش سفیدان مبلغ خون بها تعیین می‌شد. سپس برای دوام دوستی و صلح، از خانواده‌ی قاتل، دختری را به عقد نزدیک‌ترین مرد خانواده‌ی مقتول، یعنی پسر یا برادر او، در می‌آوردند. خود این دختر و ازدواج اش جزو خون بها محسوب می‌شد. از این روست که گاه بعضی از زنان در مشاجره های خانوادگی به شوهر و یا افراد خانواده او می‌گویند: «مگر عوض خون مرا گرفته‌اید؟» بقیه موارد و بندهای شرایط پذیرش صبح از سوی خانواده مقتول چنین بودند:
الف- اوازیفه( Owāzīfa ) دادن، یعنی تامین و پرداخت تمام هزینه‌های برپایی مجالس مقدماتی صلح به خاندان مقتول. تذکر این نکته ضرور است که واژه‌ی «اوازیفه» در زبان لری خرم آبادی به معنای تمام جنس و مواد غذایی است که برای مقدمات و برپایی جشن عروسی لازم است و خانواده‌ی داماد باید برای خانواده‌ی عروس بفرستد.
ب-خارت حسو( Xārat Hasow) یا« غارت حساب» ، یعنی پرداخت تمام زیان‌هایی که بر اثر کشته شدن شخص برای خانواده‌اش پیش آمده و یا به وسیله‌ی خانواده‌ی قاتل به غارت رفته است.
ج- برپا کردن آیین (کاردوکتل) ۲:پس از پرداخت خون بها و هزینه‌ها و خسارت‌ها و جاری ساختن صیغه عقد ازدواج دختری به نام پسر یا برادر مقتول، اسبی را سیاه پوش می‌کردند که بر آن کاردی آویزان بود. در پی آن، بازوی قاتل به وسیله‌ی پارچه ای گران قیمت به بازوی پیرترین فرد قوم که در تدارک مراسم و مقدمات آن شرکت می‌داشت، بسته می‌شد و آنگاه به سوی منزل مقتول می‌رفتند. معنای این حرکت آن بود که یا قاتل را با ایت کارد به خون مقتول بکشید و یا به پیر همراه ببخشید. آنگاه یکی از نزدیکان مقتول کارد را از روی زین اسب بر می‌داشت و به پیر قوم می‌داد و سپس پارچه را که عنوان «کفن» هم داشت، از بازوی آنان باز می‌کرد. آنگاه آن دو تمامی همراهان شرکت کننده در آیین را به خانه دعوت می‌کرد. پس از لحظه‌ای یا مدتی نشستن، دختر را به شوهرش می‌سپردند و پسر قوم و قاتل و همراهان به میان طایفه و خانواده‌ی خود باز می‌گشتند.
نام دیگر این آیین « کارد و کفن» است. از آن پس خانواده مقتول دیگر کینه ای از قاتل و خانواده‌اش به دل نمی‌گرفتند. به ویژه با گذشت زمان و پیدا شدن فرزندانی از زن خون بهایی، که روابط دوستانه‌ی میان دو طرف را بیشتر تقویت می‌کرد. کسی که پارچه را از بازوی پیر و قاتل می گشود، صاحب آن می‌شد. سیاه را هم از اسب بر می‌گرفتند. بسیار کم اتفاق افتاده است که زن خون بهایی بدرفتاری شده باشد، چون در عرف ایل و طایفه این کار پسندیده نیست. آیین مذکور هم معتبر است و اجرا می‌شود. گاهی یک نسخه قرآن نیز همران می‌بردند که قاتل را به قرآن ببخشایند.


۴- ازدواج «مَتیَه و متیه زا Matya-o-Matyazā »
مَتیَه، به فتح اول و سوم، توصیف نوعی ازدواج است. در میان ایل بِیرانوَند، اگر کسی از طبقه‌ی خان یا خان زاده با دختری از طبقه‌ی رعیت و زیردست ازدواج می‌کرد، این ازدواج را «متیه» می‌نامیدند و فرزندان این زن را «متیه زا» می‌گفتند. برابر عرف و قانون ایل، این فرزندان از پدر ارث نمی‌بردند. در جاهای دیگر مثلا دلفان، این نوع فرزندان با چنین وصف و شرایط به «قمه زا Qomazā» مشهورند، اما از نام پدر و افتخارات خانوادگی بی بهره نیستند و گاه بر روی زمین واگذار شده از سوی وی، در زمان حیاتش و یا پس از او، می‌توانند باقی بمانند. خانواده ه هایی که در گرد او هستند نیز چنین نامیده می‌شوند.
۵ - ازدواج «حالو خویه زا hālu xoyazā »
یا خالو و خواهرزاده. این عبارت عنوان یک بند از قانون پیوستگی افراد غریبه به طایفه است. به این معنی که اگر مردی از طایفه و شهر و دیار دیگری به طایفه ای از لکهای بیرانوند وارد می‌شد و به دلخواه برای مدتی و بعد برای همیشه بین آن طایفه می‌ماند، اگر با دختر از آن ایل و تبار ازدواج می‌کرد، فرزندانش به نام خواهرزاده‌ی تبار و طایفه نامیده می‌شدند این نام و هویت به نسلهای دیگر آن خانواده نیز اطلاق می‌شد. چنین آیینی هنوز هم پایدار است.
۶- ازدواج «اولاد owlād »
اگر در بین فرزندان پسر، دست یکی به خون پدر یا پدربزرگ خانواده‌ی خود آلوده شود، برابر عرف و قانون قبیله، آن شخص از ارث و میراث و القاب پدری و قبیله ای محروم می‌شود و حتی از زمین و آب هم نصیبی نمی‌برد. چنین کسان را «اولاد » می‌نامند و هرچند خانواده هم که گرد وی جمع شوند، به همین نام می‌خوانند.
باری ، بیشترین آیین جشن و سرور ) سیر(Soir ییا عروسی در خانواده داماد یا «ذوماzomẩ » برگزار می شد . اگر تابستان بود ، در فضای بازکولاkulầ یا سایبان های بزرگ ازشاخه های درختان جنگل برای پذیرایی ازمهمانان در دو بخش زنانه و مردانه برپا می کردند . برای دعوت از خویشان وبستگان که در فاصله های دور و نزدیک بودند ، کسانی می فرستادند.
از سوی خانوده داماد یا ذوما،گروهی اززنان و مردان پیاده و یا اسب سوار همراه پدر و یا حواهرداماد با اسبی آرایش شده به نام « تلمیت » ویژه « به یی beyi یا عروس » همراه نوازندگان سرنا و دهل ، به خانه پدرعروس رفته پس از آیینی کوتاه عروس را تنها یابه پشت پدر داماد ، سوار بر «تلمیت Talmit» کرده و اسب دیگری برای «پابه یی pâbeyi»یا زنی کهساقدوش عروس و نماینده خانواده عروس برای نظارت درآیین زفاف بود ، سوار کرده باآوای یک یا چند گروه خنیا های بومی به سوی خانه داماد برمی گشتند . در راه ، سواره ها به قیقاچ اسب و تیراندازی در پیشاپیش عروس می پرداختند.صدای سرنا و دهل نیز بر هیجان گروه همراه عروس می افزود.
برای زفاف از پیش سایبان ویا محلی برپا وآرایش می کردند که آنرا «چیت جاčitejâ-» یا خیمه می گفتند.که تنها مادر یا خواهر داماد و نیز ساقدوش یا پابه یی حق داشتند که برآماده کردن بستر زفاف حضور یابند.
پذیرایی وپیکشی دادن ها
آیین سیر یا عروسی و پذیرایی از دو تا چهار روز ادامه دارد . در سراسر روز دعوت شدگان درساعاتی از پیش و یا بعد از نیمروز و هر زمان برسند پس از خوردن چای وآبی برایشان سفره پهن کرده با پلو و گوشت پخته گوسفند پذیرایی می شدند.سپس دو نفر وارد مجلس شده وکمک ها و هدیه های مدعوین را با ثبت نام هرکس ومبلغ اهدایی ، به هر یک دستمالی ابریشمی با مقداری شیرینی داده می شد. در هر روز با حضور دعوت شدگان بی توجه معمول و مقرر غذاخوردن ، سفره پهن می گردید . در تمام این مدت آشپزها به پختن پلو و گوشت ، مشغول بودند.
دراین زمان یک یا چند گروه از خنیاگران با سرنا و دهل که اغلب بعضی همراه دعوت شدگان ازجاهای دیگری آمده بودند ،باهمنوازی نواهای رقص های بومی لری درچهار مایه و مقم یا مقام«سنگین سما»برای سالمندان و دوپا وسه پا برای میان سالان و شانه شکی که رقصی با ضرباهنگی تند بود ، مدعوین و دیگران را برای شرکت در رقص مورد علاقه و توان آنها دعوت می کردند . شرکت در رقص ها در دسته های زن و مرد ، نوعی احترام به خانواده عروس و داماد بود.
منبع:loresoon.blogfa.com

 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: بچه کرد و Sina

درباره ما

  • خوش آمدید ؛ یه حسِ خوب یک انجمن است که شما می توانید در آن عضو شده از امکانات آن استفاده کرده و دوستان جدید پیدا کنید. این مجموعه دارای نظارت 24 ساعته بوده تا محیطی سالم را برای کاربران خود فراهم آورد،از کاربران انتظار می رود که با رعایت قوانین ما را برای رسیدن به این هدف یاری کنند.
    از طرف مدیر وب سایت:
    "همواره آرزو دارم که هربازدید کننده ای بعد از ورود به انجمن، با یه حسِ خوب اینجارو ترک کنه!"

منوی کاربر