صادق هدایت و دست نوشته هایش

روشنک m

مدیر تالار اسرار خانه داری
2013-12-01
1,103
1,110
0
نوشته های صادق هدایت

صادق هدايت در سه شنبه 28 بهمن ماه 1281 در خانه پدري در تهران تولد يافت. پدرش هدايت قلي خان هدايت (اعتضادالملك)‌ فرزند

جعفرقلي خان هدايت(نيرالملك) و مادرش خانم عذري- زيورالملك هدايت دختر حسين

قلي خان مخبرالدوله دوم بود. پدر و مادر صادق از تبار رضا قلي خان هدايت يكي از

معروفترين نويسندگان، شعرا و مورخان قرن سيزدهم ايران ميباشد كه خود از بازماندگان كمال خجندي بوده است.

در سال 1329 عازم پاريس شد و در 19 فروردين 1330 در همين شهر بوسيله گاز دست

به خودكشي زد. او 48 سال داشت كه خود را از رنج زندگي رهانيد و مزار او در

گورستان پرلاشز در پاريس قرار دارد. او تمام مدت عمر كوتاه خود را در خانه پدري زندگي كرد.
 

روشنک m

مدیر تالار اسرار خانه داری
2013-12-01
1,103
1,110
0
شرح حال هدایت به قلم خود
«من همان قدر از شرح حال خودم رم می‌کنم که در مقابل تبلیغات امریکایی مآبانه. آیا دانستن

تاریخ تولدم به درد چه‌کسی می‌خورد؟ اگر برای استخراج زایچه‌ام است، این مطلب فقط باید طرف

توجه خودم باشد گرچه از شما چه پنهان، بارها از منجمین مشورت کرده‌ام اما پیش بینی آن‌ها

هیچ وقت حقیقت نداشته. اگر برای علاقهٔ خوانندگانست باید اول مراجعه به آراء عمومی آن‌ها کرد

چون اگر خودم پیش‌دستی بکنم مثل این است که برای جزییات احمقانهٔ زندگیم قدر و قیمتی قایل

شده باشم به علاوه خیلی از جزییات است که همیشه انسان سعی می‌کند از دریچهٔ چشم

دیگران خودش را قضاوت بکند و از این جهت مراجعه به عقیدهٔ خود آن‌ها مناسب‌تر خواهد بود مثلا

اندازهٔ اندامم را خیاطی که برایم لباس دوخته بهتر می‌داند و پینه‌دوز سر گذر هم بهتر می‌داند که

کفش من از کدام طرف ساییده می‌شود. این توضیحات همیشه مرا به یاد بازار چارپایان می‌اندازد

که یابوی پیری را در معرض فروش می‌گذارند و برای جلب مشتری به صدای بلند جزییاتی از سن و

خصایل و عیوبش نقل می‌کنند. از این گذشته، شرح حال من هیچ نکتهٔ برجسته‌ای در بر ندارد نه

پیش‌آمد قابل‌توجهی در آن رخ داده نه عنوانی داشته‌ام نه دیپلم مهمی در دست دارم و نه در

مدرسه شاگرد درخشانی بوده‌ام بلکه برعکس همیشه با عدم موفقیت رو به رو شده‌ام. در

اداراتی که کار کرده‌ام همیشه عضو مبهم و گمنامی بوده‌ام و رؤسایم از من دل خونی داشته‌اند

به طوری که هر وقت استعفا داده‌ام با شادی هذیان‌آوری پذیرفته شده‌است روی هم رفته موجود

وازدهٔ بی‌مصرف قضاوت محیط دربارهٔ من می‌باشد و شاید هم حقیقت در همین باشد.

__________________
 

روشنک m

مدیر تالار اسرار خانه داری
2013-12-01
1,103
1,110
0
پاريس 19 ژوئن

نامه منتشر نشدة صادق هدايت به محمود هدايت

تصدقت گردم بيشتر از دو هفته است كاغذهايي كه راجع به كارهاي خودم نوشته بودم و قرار بود

جواب تلگرافي آن برسد هنوز جوابش نرسيده. تعجبي هم ندارد. مي‌دانم بالاخره اين كارم هم مثل

همه كارهايم به افتضاح خواهد كشيد و درخواستي كه كرده بودم امتحان را در ماه اكتبر بگذرانم و

سندي در دست داشته باشم كه بتوانم با آن دهان سفارت را ببندم جواب آن هم امروز رسيد.

جواب بدتر از منفي دو شرط دارد: اول اسم خودم را براي امتحان آخر ژوييه بنويسم. يعني براي

پولش است بعد هم از تاريخ 6 اوت تا 20 اوت از تهران كاغذ بنويسم و ثابت بكنم كه در تاريخ امتحان

مسافر بوده‌ام تا اجازه بدهند. آن وقت اجازه را بگذارم در كوزه آبش را بخورم چون مقصود من

برگشتن نبود و عجالتاً به جز خواستن فوري من از طرف وزارت‌خانه چارة ديگري ندارد، آن هم نشد

به درك. چه مي‌شود كرد؟ وقتي كه نمي‌شود نمي‌شود. روزها را به كثافت و بي‌تكليفي

مي‌گذرانم. در جوف پاكت يكي از شاه‌كارهاي خودم را مي‌فرستم.

زياده قربانت، صادق هدايت
 

روشنک m

مدیر تالار اسرار خانه داری
2013-12-01
1,103
1,110
0
نامة منتشر نشدة هدايت به پدرش اعتضاد‌الملك

تصدقت گردم پريروز يك كاغذ فرستادم. اينك دوباره مي‌روم قدري دردسر بدهم. چنان‌كه در كاغذ

اخيرتان مرقوم داشته بوديد بنا شد بنده را با يكي از شاگردان معارف تبديل بكنند. تاكنون گمان

مي‌كردم كه ديگر جزو شاگردان فوايد عامه نمي‌باشم. از اين رو نرفتم به مدرسة معماري و در

انتظار شاگردان معارف ماندم ولي موضوع تبديل را نمي‌دانم شاگردي قبول مي‌كند يا نه. اولاً

ماهيانة شاگردان معارف 90 تومان است و كسي كه سابقه را گذرانيده و براي رشتة مخصوص

خودش را حاضر كرده نمي‌‌آيد جاي خودش را به من بدهد و نصف حقوق خود را بگيرد. آيا رفع اين

اشكال شده است يا نه، وگرنه از اينجا مانده و از آنجا رانده خواهم شد. همة مدارس هم باز شده

و تا اول ماه هم بيش‌تر وقت نيست. مدرسة معماري مدتي است شروع شده. اولاً وقت آن دير

مي‌شود، ثانياً از طرف وزارت‌خانه اجازه ندارم كه به آن‌جا بروم. آيا همة اين پيش‌بيني شده است؟

تاكنون كه بي‌تكليف مانده‌ام. رشته‌هايي را كه به نظرم مي‌رسد دندان‌سازي، فلاحت، علوم

طبيعي و غيره است. دندان‌سازي عيبي كه مي‌دارد دوره‌اش پنج سال است ولي فلاحت دو سال

و سه سال هم مي‌شود. به هر حال اصل كار معلوم شدن تكليف است باقي كارها را خود

سرپرست ترتيب مي‌دهد. نوشته بودم كه اخيرا عكس برداشته‌ام ولي از آن‌جايي كه خيلي تاريك

و محو است جرئت نكردم آن را بفرستم چون ممكن است اسباب نگراني فراهم بياورد. از اين جهت

فردا پس‌فردا يك عكس معمولي برمي‌دارم و با آن مي‌فرستم. عكاس پدرسوخته هم خيلي تقلب

كرده. بدون رتوش عكس كثيفي به بنده داده است. از فرانسوي دزدتر و بدذات‌تر خودش است، چه

شهرت مزخرفي در ايران دارند. خدمت خانم‌جان عرض بندگي دارم. اخوي، و همشيرگان را سلام

مي‌رسانم.

قربانت، صادق هدايت
 

روشنک m

مدیر تالار اسرار خانه داری
2013-12-01
1,103
1,110
0
توی دنیا دو طبقه مردم هستند؛
بچاپ و چاپیده؛

اگر نمی‌خواهی جزو چاپیده‌ها باشی، سعی کن که دیگران را بچاپی! سواد زیادی لازم نیست،

سواد آدم را دیوانه می‌کنه و از زندگی عقب می‌اندازه! فقط سر درس حساب و سیاق دقت بکن!

چهار عمل اصلی را که یاد گرفتی، کافی است، تا بتوانی حساب پول را نگه‌داری و کلاه سرت نره،

فهمیدی؟ حساب مهمه! باید کاسبی یاد بگیری، با مردم طرف بشی، از من می‌شنوی برو بند

کفش تو سینی بگذار و بفروش، خیلی بهتره تا بری کتاب جامع عباسی را یاد بگیری! سعی کن

پررو باشی، نگذار فراموش بشی، تا می‌توانی عرض اندام بکن، حق خودت را بگیر! از فحش و

تحقیر و رده نترس! حرف توی هوا پخش می‌شه، هر وقت از این در بیرونت انداختند، از در دیگر با

لبخند وارد بشو، فهمیدی؟ پررو، وقیح و بی‌سواد؛ چون گاهی هم باید تظاهر به حماقت کرد، تا کار

بهتر درست بشه! ... نان را به نرخ روز باید خورد! سعی کن با مقامات عالیه مربوط بشی، با

هرکس و هر عقیده‌ای موافق باشی، تا بهتر قاپشان را بدزدی! .... کتاب و درس و اینها دو پول

نمی‌ارزه! خیال کن تو سر گردنه داری زندگی می‌کنی! اگر غفلت کردی تو را می‌چاپند. فقط چند تا

اصطلاح خارجی، چند کلمه قلنبه یاد بگیر، همین بسه!!
 

روشنک m

مدیر تالار اسرار خانه داری
2013-12-01
1,103
1,110
0
تو یک مملکت حسابی سیاست را

می‌دهند دست متخصّص، نه دست من و امثال من. ولی ضمناً همه‌مان بچهٔ سیاستیم. با

سیاست کاری نداریم، سیاست با ما کار دارد. وقتی هم پایش بیفتد باید حقّش را گذاشت کف

دستش. سارتر همین کار را کرد. با سلام و صلوات به ‌آمریکا دعوتش کردند. اولاً یک ربع ساعت

بهش در رادیو وقت دادند که حرف بزند. به ‌جای اینکه راجع به ‌ادبیات و فلسفه صحبت بکند، پرید به‌

وضع آمریکا. سیاه‌ها، حق‌کشی، راسیسم.
 

روشنک m

مدیر تالار اسرار خانه داری
2013-12-01
1,103
1,110
0
زندگی من مثل شمع خرده خرده آب می‌شود، نه اشتباه می‌کنم، مثل یک کنده هیزم تر

است که گوشه دیگدان افتاده و به آتش هیزم‌های دیگر برشته و ذغال شده، ولی نه سوخته است و

نه تر و تازه مانده، فقط از دود و دم دیگران خفه شده.
 

روشنک m

مدیر تالار اسرار خانه داری
2013-12-01
1,103
1,110
0
گرگها برّه ها را می درند، ثروتمندان، مردمان کوچه و بازار و روشنفکرانِ معده خالی را

چپاول می کنند. همه در تلاش آنند که فقط دریده نشوند. آنان که می نویسند و روشنی بخشند،

گرسنه و بی جامه اند! جامعه مبلغ انزوا طلبی شد! ای کاش می شد دیوانه بود. در نزد دیوانگان

حقیقت عریان است، وقتی جامعه گوشش به حرفهای حق بدهکار نیست، باید دیوانه شد.

دیوانگان چه خوشبختند...
 

روشنک m

مدیر تالار اسرار خانه داری
2013-12-01
1,103
1,110
0

هرکس دیروز مرا دیده، جوان شکسته و ناخوشی دیده است ولی امروز پیرمرد قوزی

می بیند که موهای سفید، چشمهای واسوخته و لب شکری دارد.من می ترسم از پنجره ی اتاقم

به بیرون نگاه بکنم، در آینه به خودم نگاه بکنم.چون همه جا سایه های مضاعف خودم را می

بینم...، اما برای اینکه بتوانم زندگی خودم را برای سایه ی خمیده ام شرح بدهم باید یک حکایت

نقل بکنم.اوه، چقدر حکایت راجع به ایام طفولیت، راجع به عشق، جماع، عروسی و مرگ وجود

دارد و هیچکدام حقیقت ندارد، من از قصه و عبارت پردازی خسته شده ام.

من سعی خواهم کرد این خوشه را بفشارم ولی آیا در آن کمترین اثر حقیقت وجود خواهد داشت

یا نه، این را دیگر نمی دانم، من نمی دانم کجا هستم و این تکه آسمان بالای سرم، یا چند وجب

زمینی که رویش نشسته ام مال نیشابور یا بلخ و یا بنارس است، در هر صورت من به هیچ چیز

اطمینان ندارم.

__________________
 

روشنک m

مدیر تالار اسرار خانه داری
2013-12-01
1,103
1,110
0
"من دیوانه وار پُلها را از هر سو ویران خواهم کرد! همه را

دشمن خودم می کنم و با کسی گفتگو نخواهم کرد." روش او خودداری سخت از نوشتن و امید

داشتن است: "آسمان گنگ است، فقط برای کرها پژواک دارد." زندگی جاودان در دسترس کسی

نیست. زندگی روی زمین: "...بیابان معنوی" است که در آنجا "لاشه ی کاروان های روزهای

گذشته و آینده تل انبار می شود: باید سری که پر از کینه و بیزاری است روی سینه خم کرد." و

باید پائید که کسی "گلویمان را نفشارد." و با یک جمله ردپائی که در دنیا از خود گذاشته گزارش

می کند: "من نفی زمانه را پیروزمندانه بر خود هموار کردم."

پیام کافکا

__________________
 

روشنک m

مدیر تالار اسرار خانه داری
2013-12-01
1,103
1,110
0
با خودم عهد کردم روزی که کیسه ام به ته کشید

یا محتاج به کس دیگه بشم،

به زندگی خودم خاتمه بدم.

تاریکخانه
 

روشنک m

مدیر تالار اسرار خانه داری
2013-12-01
1,103
1,110
0
این شب تأثیری در زندگی من گذاشت ، تلخی گوارائی حس کردم

که حاضر بودم همان ساعت زندگی من قطع بشود و اگر مرده بودم تا ابد روح من شاد بود...

كاتیا
 

روشنک m

مدیر تالار اسرار خانه داری
2013-12-01
1,103
1,110
0
جانوران بت نمی پرستند ، قلدر نمی تراشند و به کثافتکاریهای

خودشان نمی بالند برای همین تاریخ ندارند .

صفحات تاریخ بشر با خون نوشته شده ، هر قُلدری که وقیح تر و درنده تر و بیشتر کشتار و غارت

بکند و پدر مردم را در بیاورد ،

در صفحات این تاریخ عزیز تر است و به اصطلاح نامش جاویدان میشود و گاهی لقب "عادل" هم به

دُمش می چسبانند

و حتی به درجه الوهیت هم او را بالا میبرند .

این از خصایص اشرف مخلوقات است !

توپ مرواری
 

روشنک m

مدیر تالار اسرار خانه داری
2013-12-01
1,103
1,110
0
در زندگی زخم هایی هست که مثل خوره در انزوا روح را اهسته

می خورند و می تراشند . این درد هارا نمی شود به کسی اظهار کرد ، چون عموما عادت دارند

که این دردهای باور نکردنی را جزو اتفاقات و پیشامد های نادر و عجیب بشمارند و اگر کسی بگوید

یا بنویسد ، مردم بر سبیل عقاید جاری و عقاید خودشان سعی می کنند آن را با لبخند شکاک و

تمسخر آمیز تلقی بکنند ؛ زیرا بشر هنوز چاره و دوایی برایش پیدا نکرده و تنها داروی آن فراموشی

به توسط شراب و خواب مصنوعی به وسیله ی افیون و مواد مخدره است ، ولی افسوس که تاثیر

این دارو ها موقت است و به جای تسکین پس از مدتی بر شدت درد می افزایند ...!!!
 

روشنک m

مدیر تالار اسرار خانه داری
2013-12-01
1,103
1,110
0
این احساس از دیرزمانی در من پیدا شده بود که زنده زنده

تجزیه می شدم.

نه تنها جسمم بلکه روحم همیشه با قلبم در تناقض بود و با هم سازش نداشتند

همیشه یک نوع فسخ و تجزیه غریبی را طی می کردم.

بوف کور
 

درباره ما

  • خوش آمدید ؛ یه حسِ خوب یک انجمن است که شما می توانید در آن عضو شده از امکانات آن استفاده کرده و دوستان جدید پیدا کنید. این مجموعه دارای نظارت 24 ساعته بوده تا محیطی سالم را برای کاربران خود فراهم آورد،از کاربران انتظار می رود که با رعایت قوانین ما را برای رسیدن به این هدف یاری کنند.
    از طرف مدیر وب سایت:
    "همواره آرزو دارم که هربازدید کننده ای بعد از ورود به انجمن، با یه حسِ خوب اینجارو ترک کنه!"

منوی کاربر