شعر زمستان

Sina

Administrator
پرسنل مدیریت
2013-05-11
4,709
2,901
113
چابکســـر

شعر زمستان

"زمستان "،زمستان استنگاه سردتو بر من زمستان استصدای سرد تو بر من زمستان استبهار چشم تو بر من زمستان استبه گرمی دل نمیبندمدلم لبریز از سردیستدر آغوشت پناهم نیستچرا دنیا چرا دنیادلم از درد میسوزدکسی با من موافق نیستبه درد خود گرفتارملبانم خشک از سردیستصدایم مردهدل خشکیدهدنیایم زمستان استچرا دنیا چرا دنیا؟ ...(شعر زمستان از محمد داریونی)

....................شعر زمستان.....................

شعر زمستان

وقتی زمستان آمداز گل نشانه ای نیستبلبل ها را از سرمابر لب ترانه ای نیستزمستان‌ آمده بازکرده پرپر گلها رابرگ زرد درختاننشان دهد سرما راای بچه های گلروآمد فصل زمستانبرف و باران دوبارهمی بارد از آسمانما بچه ها همیشهبا آنکه پرخروشیمشال و کلاه خود رافصل سرما می پوشیم


....................شعر زمستان.....................

شعر زمستان

زمستون،تن عريون باغچه چون بيابوندرختا با پاهای برهنه زير باروننميدونی تو که عاشق نبودیچه سخته مرگ گل برای گلدونگل و گلدون چه شبها نشستن بی بهانهواسه هم قصه گفتن عاشقانهچه تلخه چه تلخهبايد تنها بمونه قلب گلدونمثل من که بی تونشستم زير بارون زمستونزمستونبرای تو قشنگه پشت شيشهبهاره زمستونها برای تو هميشهتو مثل من زمستونی نداریکه باشه لحظه چشم انتظاریگلدون خالي نديدينشسته زير بارونگلای کاغذی داری تو گلدونتو عاشق نبودیببينی تلخه روزهای جدايیچه سخته چه سختهبشينم بی تو با چشمای گريونشعر زمستون از اخوان ثالث


....................شعر زمستان.....................

شعر زمستان (کودکانه)

زمستونه زمستونه فصل تگرگ و بارونههوا شده خیلی سرد روی زمین پر از برفچه خوبه کودکستان وقتی میشه زمستانکلاغ های سیاه رنگ بخاری های روشنوقتی بارون میباره دلم میخواد دوبارهبرم به کودکستان میان آن گلستان
....................شعر زمستان.....................

شعر زمستان (کودکانه)

گلوله گلوله برف میادسرد هوا زمستونهسرمای بی حد هواتن ادمو می لرزونهبرف که میاد از اسمونسفید می شه درختچه هاشادی داره صفا دارهبازی توی پس گو چه هاوقتی زمستون می رسههمش بخاری روشنهباید پوشید لباس گرمکه وقت سر ما خوردنه


....................شعر زمستان.....................

زمستان است

زمین برفی و فصل زمستانهوای ابری و درگیر باراننمای مردۀ بی روح و بی جاندرختان، شاخه های لخت و عریانشبیه دسته ای روح پریشان -سفید ِ قله های ِ کوهسارانفضای خلوت ِ کوچه – خیابانعبوری با قدمهای شتاباننگاه از منظری در مه گرفتهسلام دستها در جیب پنهانزمستان است زمستان است زمستانهوا سرد است سرها در گریبانشعر زمستان است از میکائل شریفی
....................شعر زمستان.....................

شعر زمستان


شعر زمستان بی نهایتزمستان سرد بر تن نیمه جانمجولان می دهدشب با سیاهی خوددرد سوزناکش را افزون میکندزمستان یادآور روزهای سختزمستان سرآغاز عشقیستکه ...مرا برد با خود به دنیای دگرآه . . .هر دم از درد فزونشلال میشوم ...لال میشوم و بی صدادر میان همهمه گفته هایماین زمستان سرد و بی روحدر سوزناکش رابه جایخواهد گذاشت بر تن نیمه جانم . . . ...(شعر زمستان از ابوالفضل بهوندیوسفی)


....................شعر زمستان.....................

شعر زمستان

رو زمستان فصل باران آمده استموسم و باد بهاران آمده استبرف هایت روب کن از این سراکه آن نگار مُلک یاران آمده استپیرزن اینک عصایت را بگیررو که آن زیبای دوران آمده استبقچه ات را پر کن از سرمای دیرو که شور گلعزاران آمده استچند در بالین تو در خواب بودآن درختی که ز بوران آمده استیاد آن روزی که از راه آمدیگوئیا دنیای کوران آمده استمشق کردی مرگ بودن را ز نوگو که دنیا سوگواران آمده استرو زمستان که آن بهار آمد ز رهکه آن بهشت کامکاران آمده است
 

درباره ما

  • خوش آمدید ؛ یه حسِ خوب یک انجمن است که شما می توانید در آن عضو شده از امکانات آن استفاده کرده و دوستان جدید پیدا کنید. این مجموعه دارای نظارت 24 ساعته بوده تا محیطی سالم را برای کاربران خود فراهم آورد،از کاربران انتظار می رود که با رعایت قوانین ما را برای رسیدن به این هدف یاری کنند.
    از طرف مدیر وب سایت:
    "همواره آرزو دارم که هربازدید کننده ای بعد از ورود به انجمن، با یه حسِ خوب اینجارو ترک کنه!"

منوی کاربر