شاپور رازی

GULF 4 PERSIAN

سرپرست تالار
2014-03-13
701
653
0
34
سوزیانا-اندیمشک
شاپور. (اِخ ) رازی . یکی از دو تن مقتدرترین نجبای ایران در زمان پادشاهی پیروز یزدگرد ساسانی . ایران سپاهبد و سپاهبد سواد در زمان پادشاهی قباد پسر پیروز. (فهرست ولف ): در زمان پیروز مقتدرترین نجبای ایران دو تن بودند، یکی زرمهر یاسوخرا از خانواده ٔ بزرگ قارن ، که اصلاً شیرازی و حکمران ایالت سکستان بود و لقب هزارفت داشت ، دیگر شاپور، که از مردم ری و خاندان مشهور مهران بود. لازار فرپی حکایت می کند که این دو سردار با لشکر بسیار در ایبری و ارمنستان بجنگ مشغول بودند و همین که خبر مرگ پیروز به آنان رسید معجلاً به تیسفون شتافتند، تا نفوذ خود را در انتخاب پادشاه جدید بکار برند. بلاش برادر پیروز انتخاب شد و در زمان سلطنت این پادشاه فرمانروای حقیقی ایران زرمهر بود. (ایران در زمان ساسانیان ص ۳۱۷ و ۳۱۸) در سالهای نخستین سلطنت قباد، زرمهر (سوخرا) کماکان مرتبت خود را حفظ کرد و حائز مقام نخستین در میان اشراف بود. اما قباد پیوسته در دل داشت که خود را از تسلط و استیلای این مرد جاه طلب و خطرناک نجات دهد. پس رقابتی را که در میان زرمهر و شاپور مهران افتاده بود مغتنم شمرد، شاپور را، که در این وقت منصب ایران سپاهبذ داشت (طبری )، و در عین حال سپاهبذ ناحیه ٔ سواد نیز بود (نهایه )، در نهان با خود یار کرد و زرمهر رابهلاکت رسانید. این واقعه در سرتاسر کشور شهرت عظیم یافت و مبداء ضرب المثلی شد به این عبارت «باد سوخرا از وزیدن فرو ماند و بادی از جانب مهران وزیدن گرفت ». (طبری ص ۸۸۵). یا بنا بر روایت نهایه : «آتش سوخرا فرو مرد وباد شاپور وزید.» (نهایه ص ۲۲۶). با وجود این در تاریخ ذکری از این شاپور مهران نیست . گویا پس از رقیب خود دیری نزیسته است . (ایران در زمان ساسانیان صص ۳۶۰ – ۳۶۱). و رجوع به شاپوربن بهرام شود :
چو
شاپور رازی
بیاید ز جای
بدرّد دل بدکنش سوفرای .
فردوسی (
شاه
نامه چ بروخیم ج ۸ ص ۲۲۹۱).
به نزدیک شاپور رازی شود
بر آواز نخچیر بازی شود.
فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ج ۸ ص ۲۲۹۱).
چو برخواند آن نامه ٔ کیقباد
بخندید شاپور مهرگ نژاد.
فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ج ۸ ص ۲۲۹۱).
چو بنشست شاپور با سوفرای
فراوان زدند از بد و نیک رای
فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ج ۸ ص ۲۲۹۲).
و داستان عاقبت ز
رم
هر (سوخرا) در شاهنامه ٔ فردوسی به این شرح آمده است :
چو بشنید شاپور پایش ببست
بزد نای رویین و خود بر نشست
بیاوردش از
پارس
پیش قباد
قباد از گذشته نکرد ایچ یاد
بفرمود کو را ب
زن
دان برند
بنزدیک ناهوشمندان برند
ز شیراز فرمود تا هر چه بود
زرنج وز گنج وز کشت و درود
بتازید ی
کس
ر سوی طیسفون
سپارد بگنجور او رهنمون .
فردوسی (شاهنامه ج ۸ ص ۲۲۹۳ ابیات ۹۹ببعد).

برگرفته از لغت نامه مرحوم دهخدا / شاپور
 

درباره ما

  • خوش آمدید ؛ یه حسِ خوب یک انجمن است که شما می توانید در آن عضو شده از امکانات آن استفاده کرده و دوستان جدید پیدا کنید. این مجموعه دارای نظارت 24 ساعته بوده تا محیطی سالم را برای کاربران خود فراهم آورد،از کاربران انتظار می رود که با رعایت قوانین ما را برای رسیدن به این هدف یاری کنند.
    از طرف مدیر وب سایت:
    "همواره آرزو دارم که هربازدید کننده ای بعد از ورود به انجمن، با یه حسِ خوب اینجارو ترک کنه!"

منوی کاربر