سِندبادنامه یا کتاب حکیم سندباد یا داستان هفتوزیر داستانی قدیمی است که آن را از موضوعات سندباد حکیم هندی میدانستهاند.
این کتاب نخست به دستور نوح بن منصور سامانی توسط خواجه عمید ابوالفوارس فناروزی به فارسی دری ترجمه شد و نیز آن را به عربی نیز ترجمه کردند تحت عنوان «حکایة الملک المتوج مع امراة الملک و الحکیم السندباد و سبع الوزراء و حکایة کل واحد منهم». نسخه عربی این کتاب در استانبول به طبع رسیدهاست.
ترجمهای فارسی از سندبادنامه توسط محمد بن علی ظهیری سمرقندی که در قرن ششم هجری میزیسته چاپ شدهاست، ازرقی شاعر این داستان را به نظم در آوردهاست.
ظهیری سمرقندی این کتاب را با بهرهگیری از آیات قرآن، حدیثها، سرودهها و زبانزدهای فارسی و عربی، آرایههای گوناگون ادبی و آن گونه که در آن دوره معمول بودهاست، به نثر فنی آراستهاست.
کتاب سندبادنامه در سال ۱۹۴۸ میلادی توسط احمد آتش در ترکیه تصحیح شدهاست که خالی از اشکال نبود. تصحیح دیگری در سال ۱۳۸۱ در ایران توسط مرکز پژوهشی میراث مکتوب و با همکاری مرکز بینالمللی گفتگوی تمدنها به چاپ رسیدهاست. این کتاب توسط محمّد باقر کمالالدینی تصحیح شدهاست. بازنویسی این کتاب با روایتی ساده و روان به وسیلۀ مهدی نصیری دهقان با عنوان «شاهزاده و هفت وزیر فرزانه» توسّط انتشارات شانی در سال ۱۳۸۹ منتشر شدهاست.
درونمایه [ویرایش]
سندبادنامه در موضوع آداب کشورداری و رفتار با رعیت است و از دیدگاه ساختار با کلیله و دمنه همانندی دارد یعنی یک داستان اصلی که در ضمن آن داستانها و قصههای دیگری نیز میآید و آن داستان اصلی شبیه داستان سیاوش و سودابه و قصه یوسف و زلیخا است.
خلاصهٔ داستان [ویرایش]
مجموعه حکایتها و داستانهای پندآموز است که به صورت پیدرپی آمده و هدف آن به ظاهر آگاه ساختن پادشاه و در واقع تنبیه و تنبه خواننده است. نویسندهٔ این کتاب، آن را در قرن ششم، از روی ترجمهٔ پارسی کتاب که در قرن چهارم انجام شده، بازنویسی کرده است. روند داستان دربارهٔ حکومت پادشاهی عادل به نام کوردیس است که در کشور هندوستان حکمرانی مینموده و پس از آنکه فرزندش تا سن جوانی هیچ علمی نیاموخت حکما و فلاسفه گرد آمدند و تدبیری اندیشیده وی را توسط یکی از آنان که سِندباد نام داشت، آموزش دادند. آنگاه تا رفع بلا و قضای آسمانی، هر روز به صورتی وزیران برای پادشاه حکایتی نقل میکردند و در انتهای کار نیز کلمات حکمتآموزی که لازمهٔ حکومت است، در هشت بند به عرض پادشاه رساندند. داستان سِندبادنامه با شکرگزاری پادشاه به داشتن فرزندی آراسته به زیور حکمت و کنارهگیری از سلطنت به نفع وی و پرداختن به آخرت خاتمه یافته است.
__________________
این کتاب نخست به دستور نوح بن منصور سامانی توسط خواجه عمید ابوالفوارس فناروزی به فارسی دری ترجمه شد و نیز آن را به عربی نیز ترجمه کردند تحت عنوان «حکایة الملک المتوج مع امراة الملک و الحکیم السندباد و سبع الوزراء و حکایة کل واحد منهم». نسخه عربی این کتاب در استانبول به طبع رسیدهاست.
ترجمهای فارسی از سندبادنامه توسط محمد بن علی ظهیری سمرقندی که در قرن ششم هجری میزیسته چاپ شدهاست، ازرقی شاعر این داستان را به نظم در آوردهاست.
ظهیری سمرقندی این کتاب را با بهرهگیری از آیات قرآن، حدیثها، سرودهها و زبانزدهای فارسی و عربی، آرایههای گوناگون ادبی و آن گونه که در آن دوره معمول بودهاست، به نثر فنی آراستهاست.
کتاب سندبادنامه در سال ۱۹۴۸ میلادی توسط احمد آتش در ترکیه تصحیح شدهاست که خالی از اشکال نبود. تصحیح دیگری در سال ۱۳۸۱ در ایران توسط مرکز پژوهشی میراث مکتوب و با همکاری مرکز بینالمللی گفتگوی تمدنها به چاپ رسیدهاست. این کتاب توسط محمّد باقر کمالالدینی تصحیح شدهاست. بازنویسی این کتاب با روایتی ساده و روان به وسیلۀ مهدی نصیری دهقان با عنوان «شاهزاده و هفت وزیر فرزانه» توسّط انتشارات شانی در سال ۱۳۸۹ منتشر شدهاست.
درونمایه [ویرایش]
سندبادنامه در موضوع آداب کشورداری و رفتار با رعیت است و از دیدگاه ساختار با کلیله و دمنه همانندی دارد یعنی یک داستان اصلی که در ضمن آن داستانها و قصههای دیگری نیز میآید و آن داستان اصلی شبیه داستان سیاوش و سودابه و قصه یوسف و زلیخا است.
خلاصهٔ داستان [ویرایش]
مجموعه حکایتها و داستانهای پندآموز است که به صورت پیدرپی آمده و هدف آن به ظاهر آگاه ساختن پادشاه و در واقع تنبیه و تنبه خواننده است. نویسندهٔ این کتاب، آن را در قرن ششم، از روی ترجمهٔ پارسی کتاب که در قرن چهارم انجام شده، بازنویسی کرده است. روند داستان دربارهٔ حکومت پادشاهی عادل به نام کوردیس است که در کشور هندوستان حکمرانی مینموده و پس از آنکه فرزندش تا سن جوانی هیچ علمی نیاموخت حکما و فلاسفه گرد آمدند و تدبیری اندیشیده وی را توسط یکی از آنان که سِندباد نام داشت، آموزش دادند. آنگاه تا رفع بلا و قضای آسمانی، هر روز به صورتی وزیران برای پادشاه حکایتی نقل میکردند و در انتهای کار نیز کلمات حکمتآموزی که لازمهٔ حکومت است، در هشت بند به عرض پادشاه رساندند. داستان سِندبادنامه با شکرگزاری پادشاه به داشتن فرزندی آراسته به زیور حکمت و کنارهگیری از سلطنت به نفع وی و پرداختن به آخرت خاتمه یافته است.
__________________