دیالوگ های خنده دار عزیزم ببخشید در کلاه قرمزی!!

Melika

افتخاری
2013-06-21
747
1,415
0
195799.jpg


امسال در مجموعه نمایشی «کلاه قرمزی» که تمامی شخصیت های آن به موجوداتی ملموس و باورپذیر برای مخاطبان تبدیل شده اند، سه عروسک جدید اضافه شدند که طرفداران خاص خود را داشتند.
از جمله این عروسک ها عزیزم ببخشید فرزند لطفا بود که احسان کرمی صداپیشگی آن را برعهده داشت؛ مرد آبدارچی که با سوال های بی وقفه و پشت سر همه را کلافه می کرد و شیرینی های خاص خود را داشت. او به عنوان آبدارچی به این مجموعه اضافه شد.

در این مطلب مروری داریم بر دیالوگ های بامزه این عروسک که خواندنش خالی از لطف نیست.

آقای مجری: این پشت منو بخارون
عزیزم: با دست خودتون یا با دست خودم؟
آقای مجری: با دست شما دیگه
عزیزم: با دست چپم یا با دست راستم؟
آقای مجری: با با دست راستت
عزیزم: با انگشت اشارم یا با انگشت شصتم؟
میخوای با شیئ خارجی بخارونم
شیئ خارجی نوک تیز بیارم یا نوک گرد؟
آقای مجری: یه چیزی بیار دیگه
عزیزم: چاقو بیارم یا چنگال؟
آقای مجری: شما قسمت بعدی برنامه رو ببینید

***

فامیل دور:من صد دفعه گفتم ظرفا رو بشور دیگه
عزیزم:با مایع ظرف شویی بشورم یا با اب خالی؟
فامیل دور: اونو سریع بشورش...اقای مجری...همون یه رقم رو بگیرم. بسه دیگه قند؟
عزیزم:قند کله باشه یا حبه؟
اقای مجری:چی؟
فامیل دور:سه تا قند که نفری بیشتر ور نمیدارن؟
اقای مجری:من چه میدونم چند تا قند ور میدارن !
عزیزم:اگه سه تا قند برداشتن چیزی نگم یا بزنم پشت دستشون ؟
فامیل دور: نه نه هر چه قد برداشتن چیز نکن...ابروی اقای مجری رو نبر

***

فامیل دور: همین الان بلند میشی میری تو شهر بدون هیچ سوال و جوابی میری میگی بچه سلطان به دنیا آمده سریع جشن بگیری
عزیزم ببخشید : به کی بگم به یه عده خاصی بگم یا به همه مردم بگم؟
فامیل دور : به همه مردم بگو سوال اضافی هم نپرس
عزیزم ببخشید: به مردم شهر بگم یا به مردم روستاها هم بگم ؟
فامیل دور : به همه مردم شهر و روستا بگو بگو سوال اضافی هم نپرس
عزیزم ببخشید : در میادین اصلی بگویم یا در میادین فرعی؟
فامیل دور : میادین اصلی، برو دیگه برو
عزیزم ببخشید : در خیابان های اصلی بگویم یا در کوچه ها هم بگویم؟
فامیل دور: در خیابان های اصلی و گوچه ها
فامیل دور : در خیابان های اصلی پهن و کو چه های پهن یا نه ، در خیابان های باریک بگویم و در کو چه های باریک؟

***

آقای مجری:آروم...آروم...نفس عمیق...نفس عمیق...نفس عمیق...آرامش...میهمان میخواد بیاد برای آدم، اینقد هیجان زده نمیشه که...آرامش...میخوای از میهمان پذیرایی کنی.....
ببخشید: آرامش قبل از طوفان یا بعد از طوفان ؟

***

اقای مجری:اسم شما چیه ؟
عزیزم: ببخشید
اقای مجری: چی رو ببخشم من؟ شما کاری نکردید! من دفه ی اوله که شما رو دارم میبینم
اقای مجری:اسم شما چیه؟
عزیزم:ببخشید ببخشید ببخشید ببخشید
اقای مجری:شما از من بپرس اسمت چیه؟
عزیزم:اسم شما چیه ؟ :|
اقای مجری:اسم من اقای مجریه
اقای مجری:اسم شما چیه ؟
عزیزم:ببخشید
اقای مجری:اهان اسمتون ببخشیده !?
عزیزم: بله دیگه من عزیزمِ ببخشید فرزندِ لطفا


 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: pegah

Melika

افتخاری
2013-06-21
747
1,415
0
[h=1]چند دیالوگ جالب و ماندگار از برنامه کلاه قرمزی[/h]

آقــوی همساده:
ما رفتیم محضر ماشینو به نام خودمون کنیم.....
یهو نفهمیدیم چی شد اون وسط از یکی طلاق گرفتیم!
ما که اصلا زن نداشتیم...
الان ۵ ساله دارم مهریه میدم...
آقای مجری : به کی ؟
نمیدونم به کی....
ینی داغونمااااا له لهم

***

مشاعره‌ در کلاه قرمزی ۹۱

فامیل دور: چی بگم؟!
آقای مجری: اگر در بند در ماندو نه! اون قبول نیست!
فامیل دور: اونو میخواستم بگم آخه! اینو میگم حالا: از در درآمدی و من از خود به در شدم...
پسرعمه زا: سلطان غم مادر، بی تو پسر نمی‌شود!
آقای مجری: نه بچه جان! یه شعر قشنگ؛ باید میم هم داشته باشه.
پسرعمه زا: می تو پسر نمی‌شود... خوبه؟!
فامیل دور: ما بدین در نه پی حشمت و جاه آمده‌ایم...
آقای مجری: این دیوونم کرد از دست این دره!
پسرعمه زا: سلطان غم مادر!
ببعی: مرنجان دلم را که این مرغ وحشی، ز بامی که برخاست، مشکل نشیند، ببببعععع! عین بده...
پسرعمه زا: سلطان غم مادر!!!

***

آقای مجری: همه بچه ها مسئولیت دارن به بزرگترها کمک کنن.

مسئولیت چیه کلاه قرمزی؟

کلاه قرمزی: محسولیت؟ اینه که از محسولیت شروع میشه، آخرش بدبختیه.

اول می گی محسولیت. می گم مثلا چی؟ می گی دفتر مدادتو جمع کن. می گم چشم.

بعد می گی محسولیت، کیفتم درست کن. بعد اون کشوئه رو برو درست کن.

بعد محسولیت، آخرش بدبختیه. سلط آبو باید کف درست کنی، بری اونجا رو بشوری.

این شد محسولیت که می گی خوفه.

***

آقای مجری: در خواست مون رو می تونیم با یه کلمه قشنگ بگیم. مثلا یه لیوان آب بخوایم چی می گیم؟

پسر خاله: خودمون می ریم آب می خوریم، برای بقیه هم میاریم.

- نه، مثلا بخوایم بگیم این شیرینی رو به من بده ...

+ خودمون بلند می شیم بر می داریم، به بقیه هم تعارف می کنیم.

- نه، یه کلمه ای بگو که محبت شما رو به من نشون بده.

می خوای برم نون بگیرم؟ می خوای برم نفت بگیرم؟ آب بیارم؟

- نه نه ... قبل از اینکه بگیم این شیرینی رو به من بده، می تونیم یه کلمه قبلش بذاریم. بگیم:" عزیزم، ممکنه شیرینی رو به من بدی؟"

بله بفرما. بفرما. من خودم باید زودتر می فهمیدم شیرینی می خوای، بهت می گفتم. بفرمایین. بفرمایین

***

پسر خاله: آدما نباس دوست پیدا کنن
چون وقتی میرن
وقتی دیگه نمیشه بهشون زنگ بزنی
وقتی نمیتونی درد و دل کنی
یا حتی باهاشون شوخی کنی و بخندی
... و همه دوستی خلاصه میشه تو عکسهات و خاطراتت
هی بغض تو گلوت گیر میکنه
خفه ات میکنه
آدما باس همیشه تنها بمونن

***

پسر خاله : یه روز رفتم نونوایی …
نونوا گفت هر کسی اومد ، بهش بگو پشت سرت وا نسه …
نون نمی رسه
منم هر کی اومد ، گفتم بیا جلوی من واسا …
پشت سرم نون نمی رسه … !!
مگه چیه ؟!

 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: pegah

درباره ما

  • خوش آمدید ؛ یه حسِ خوب یک انجمن است که شما می توانید در آن عضو شده از امکانات آن استفاده کرده و دوستان جدید پیدا کنید. این مجموعه دارای نظارت 24 ساعته بوده تا محیطی سالم را برای کاربران خود فراهم آورد،از کاربران انتظار می رود که با رعایت قوانین ما را برای رسیدن به این هدف یاری کنند.
    از طرف مدیر وب سایت:
    "همواره آرزو دارم که هربازدید کننده ای بعد از ورود به انجمن، با یه حسِ خوب اینجارو ترک کنه!"

منوی کاربر