دوبیتی های باباطاهر عریان

  • نویسنده موضوع نویسنده موضوع روشنک m
  • تاریخ شروع تاریخ شروع

روشنک m

مدیر تالار اسرار خانه داری
2013-12-01
1,103
1,110
0
دوبیتی های باباطاهر عریان
باباطاهر عریان متولد همدان است و در همان شهر نیز چهره در نقاب

خاک کشید.لیکن برخی از محققین او را لرستانی و گروهی دیگر

مازندرانی قلمداد کرده اند که البته این روایات و اقوال پایه و مبنای

استواری ندارد.

سال ولادت باباطاهر بدرستی روشن نیست و تواریخ منقول بقدری

پریشان است که نمی توان از میان آنها زمان دقیق تولد او را تعیین

نمود. با تکیه بر قدیمی ترین سند موجود که در راحة الصدور نوشته

ی منجم الدین ابوبکر راوندی نقل شده و حاکی از ملاقات طغرل

پادشاه سلجوقی با باباطاهر می باشد، اواخر قرن چهرم را می توان

به عنوان سال تولد او پذیرفت.

لهجه ی دو بیتی های باباطاهر شاخه ای اززبان اوستائیست که آنها را

فهلویات می نامند. انتخاب این لهجه ی خاص از سوی او اتفاقی نبوده

بلکه آن روشن ضمیر این لهجه را برگزیده تا گوشه ای از میراث ارزنده

ی نیاکانش را حفظ کند.

با استناد به کتاب راحة الصدور راوندی که حدوداً صد و پنجاه سال پس

از وفات باباطاهر تالیف شده، این پیر عالیقدر پس از سال 447 ه.ق دار

فانی را وداع گفته است.



آرامگاه باباطاهر در همدان

 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: zahra
محبت آتشی در جانم افروخت
که تا دامان محشر می بایدم سوخت
عجب پیراهنی بهرم بریدی
که خیاط عجل می بایدش دوخت



نپرسی حال یار دلفگارت
که هجران چون کند با روزگارت
ته که هر روز و شو در یاد موئی
هزارت عاشقه با مو چه کارت



سیاهی دو چشمانت مرا کشت
درازی دو زلفانت مرا کشت
به قتلم حاجت تیر و کمان نیست
خم ابرو و مژگانت مرا کشت
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: zahra
ز دست دیده و دل هر دو فریاد
که هر چه دیده وینه دل کنه یاد
بسازم خنجری نیشش ز پولاد
زنم بر دیده تا دل گرده آزاد


خداوندا که بوشم با که بوشم
مژه پر اشک خونین تا که بوشمه
مم کز در برانن سو ته آیم
تو کم از در برانی واکه بوشم


هزارت دل بغارت برده ویشه
هزارانت جگر خون کرده ویشه
هزاران داغ ویش از ویشم
اشمرهنی نشمرده از اشمرده ویشه


چه خوش بی مهربونی هر دوسر بی
که یک سر مهربونی دردسر بی
اگر مجنون دل شوریده ای داشت
دل لیلی از او شوریده تر بی
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: zahra
مرا بی سر و سامان افریدن پریشانو پریشان افریدن
پریشان خاطران رفتند در خاک مرا از خاک ایشان افریدن
 
بوره* بلبل بنالیم از سر سوج
بوره آه سحر از مو بیاموج
تو از بهر گل پنج روزه بنالی
مو از به دلرامم شو و روج

* بوره:بیا


ته که میشی به مو چاره بیاموج
که این تاریک شوانرا چون کرم روج
گهی واجم که کی این روج آیو
گهی واجم که هرگز وانه ای روج
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: zahra
یکی درد و یکی درمان پسندد
یکی وصل و یکی هجران پسندد
من از درمان و درد و وصل و هجران
پسندم آنچه را جانان پسندد


دلا خوبان دل خونین پسندند
دلا خون شو که خوبان این پسندند
متاع کفر و دین بی مشتری نیست
گروهی آن گروهی این پسندند



خوشا آنانکه هر شامان ته وینند
سخن با ته گرند با ته نشینند
مو که پایم نبیکایم ته وینم
بشم آنان بوینم که ته وینند
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: zahra
هر انکس عاشق است از جان نترسد
یقین ار کند از دو زندان نترسد
دل عاشق بود گرگ گرسنه
که گرگ از هی هی چوپان نترسد


غریبی بس مرا دلگیر دارد
فلک بر گردنم زنجیر دارد
فلک از گردنم زنجیر بردار
که غربت خاک دامنگیر دارد



اگر شیری اگر میری اگر مور
گذر باید کنی آخر لب گور
دلا رحمی به حال خویشتن کن
که مورانت نهند خوان* و کنند سور

*خوان: سفره
 
مرا نه سر نه سامان آفریدند
پریشانم پریشان افریدند
پریشان خاطران رفتند در خاک
مرا از خاک ایشان آفریدند



غم عشقت بیابون پرورم کرد
فراغت مرغ بی پال و پرم کرد
به مو واجی صبوری صبوری
صبوری طرفه خاکی بر سرم کرد



خوشا آنانکه پا از سر ندونند
مثال شعله ی خشک و تر ندونند
به دل دیرم تمنای کسانی
که اندر دل تمنای ته دیرند
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: zahra
الهی گردن گردون خرد
که فرزندان آدم را همه برد
یکی ناگه که زنده شد فلانی
همه گویند فلان ابن فلان مرد


دگر شو شد که مرجانم بسوزد
گریبان تا به دامانم بسوزد
برای کفر زلفت ای پریرخ
همی ترسم که ایمانم بسوزد



دلم بی وصل ته شادی مبیناد
ز درد و محنت و آزادی مبیناد
خراب آباد دل بی مقدم ته
الهی هرگز ابادی مبیناد
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: zahra
دل عاشق به پیغامی بسازد
خمار الوده با جامی بسازد
مرا کیفیت چشم تو کافیست
ریاضت کش به بادامی بسازد



ز دل نقش جمالت در نشی یار
خیال خط و خالت در نشی یار
مژه سازم به دور دیده پرچین
که تا وینم خیالت در نشی یار
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: zahra
خداوندا به فریاد دلم رس
تو یار بی کسان مو مانده بی کس
همه گویند طاهر کس نداره
خدا یار مو چه حاجت کس


وای آن روزیکه در قبرم نهند تنگ
به بالینم نهند خشت و گل وسنگ
نه پای آنکه بگریزم ز باران
نه دست آنکه با موران کنم جنگ
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: zahra
خدایا داد از این دل داد از این دل
نگشتم یکزمان شاد از این دل
چو فردا دادخواهان داد خواهند
برآرم من دو صد فریاد از این دل



دلا غافل ز صبحانی چه حاصل
مطیع نفس و شیطانی چه حاصل
بود قدر تو افزون از ملائک
تو قدر خود نمیدانی چه حاصل
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: zahra
چرا دائم به خوابی ای دل ای دل
ز غم در اضطرابی ای دل ای دل
بوره کنجی نشین شکر خدا کن
که شاید کام یابی ای دل ای دل


چرا آزرده حالی ای دل ای دل
همه فکر و خیالی ای دل ای دل
بساجم خنجری دل را برآرم
بوینم تا چه حالی ای دل ای دل
 

درباره ما

  • انجمن یه‌حس‌خوب در اردیبهشت سال 1392 با هدف ایجاد یک شبکه اجتماعی شامل موضوعات سرگرمی، علمی، دانشگاهی، فناوری و ... شروع بکار کرد و بیش از یک دهه آنلاین است. این مجموعه کاربرمحور بوده و اعضای آن در طول این سال‌ها تجارب خود را برای شما بازدیدکنندگان عزیز به اشتراک گذاشتند. این مجموعه دارای نظارت 24 ساعته بوده تا محیطی سالم را برای کاربران خود فراهم آورد، از کاربران انتظار می رود که با رعایت قوانین ما را برای رسیدن به این هدف یاری نمایند.

منوی کاربر