داستان کاملا واقعی+18

mahdi km

افتخاری
2013-10-30
603
892
0
تهران
داستان کاملا واقعی

زیر 18 سال و بیماران قلبی نخونن خواهشا

.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
عاقا ما یه همسایه داشتیم اسمش مش غلامعلی بود خعلی زنشو دوس داشت.
این مش غلامعلی تو سن 70 سالگی میمیره.
از اون روز هر شب میاد به خواب زنش که منو بیارین تو باغچه خونه خاک کنین.
بعد از چند وقت با اصرار این زنه پزشکی قانونی این اجازه رو بهشون میده و میارنش تو خونه خاکش میکنن اما دیگه کسی جرعت نمیکنه اونجا زندگی کنه و همه همسایه ها خونه هاشونو ول میکنن و میرن از اون محل.
خلاصه فقط این زنه میمونه و محله ارواح.
این زنه هر شب یه صدایی از تو حیاط میشنوه تا این که یه روز صبح که از خواب پا میشه و میره حیاط یه چیزی میبینه که باورش برای همه سخت بود.
.
.
.
.
.
.
.
.

.
.
.
.
.

.
.
.
.
.

.
.
.
.
.

بعله درخت مش غلامعلی تو باغچه سبز شده بود.
درختی قطور که به جای میوه مش غلامعلی ازش آویزون بود.
باورتون میشه؟
یه عالمه مش غلامعلی خوشمزه و آبدار!
:24::71:
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: zahra

درباره ما

  • خوش آمدید ؛ یه حسِ خوب یک انجمن است که شما می توانید در آن عضو شده از امکانات آن استفاده کرده و دوستان جدید پیدا کنید. این مجموعه دارای نظارت 24 ساعته بوده تا محیطی سالم را برای کاربران خود فراهم آورد،از کاربران انتظار می رود که با رعایت قوانین ما را برای رسیدن به این هدف یاری کنند.
    از طرف مدیر وب سایت:
    "همواره آرزو دارم که هربازدید کننده ای بعد از ورود به انجمن، با یه حسِ خوب اینجارو ترک کنه!"

منوی کاربر