داستانی درباره زندگی کوروش هخامنشی

GULF 4 PERSIAN

سرپرست تالار
2014-03-13
701
653
0
34
سوزیانا-اندیمشک
میتوان از نظر اخلاقی برتر از سایرین بود و این هم نشانه ی انسانیت است. باید حزم و احتیاط
و مراقبت دائمی باشد تا از گزند در امان بمانیم. کوروش انسانی کم نظیر بود. این مرد

برجسته در جوانمردی، گذشت، فداکاری، نجابت، عیب پوشی، عدالت، از خود گذشتگی،

رافت و مهربانی، رقت قلب، مردانگی، شجاعت، خلق خوش و جمیع صفات پسندیده
سرآمد
همه بوده است پادشاهی عادل که همیشه در فکر رعیت و آسایش او بود و در هر موردی اگر
اجحافی میدید سخت واکنش نشان می داد. بر حسب عقیده و نظر صاحب نظران زمان خود و
حتی دشمنان پادشاهی نمونه بود. در هنگام غذا تعداد زیادی از نزدیکان با او غذا میخوردند و
تنها غذا خوردن را دوست نداشت. اغلب مقداری غذا برای نگهبانان می فرستاد و از این راه
محبت آنان را جلب می کرد. لباسش مادی بود و عقیدهاش این بود که لباس تمام بدن را

میپوشاند. در تمام زندگانی این پادشاه فقط یک زن داشت و پس از فوت، زن دیگری را اختیار
نکرد. در عین حال او شخصیتی با تدبیر بود، بطوری که پادشاه توانست شالوده ی امپراتوری
بزرگی را بنیان نهد که از مدیترانه تقوای شما بایستی بیشتر از ملت شکست خورده باشد.
احساس گرسنگی و تشنگی و سرما و گرما و خستگی و خواب در همه یکسان است ولی تا
رود سند و از روسیه تا شاخاب پارس وسعت داشت و این سرزمین وسیع را به بهترین وجهی
اداره میکرد. نمونه ی ازخودگذشتگی و مهربانی او این که وقتی در فینیقیه سوار بر اسب

مشغول سان دیدن از سپاهیان و بازدید شهر و رسیدگی به امور اهالی بود، جوانی ارتب نام بر
روی درخت نزدیک محل بازدید نشسته و تیر و کمان نهاده و انتظار کوروش را میکشید تا او

را به قتل برساند. از قضا هنگامی که کوروش به تیر رس او رسید تیر سه شاخه از کمان رها
شد ولی از حسن اتفاق در همان زمان اسب کوروش پایش در گودالی گیر کرد و بر زمین


خورد و تیر به کوروش اصابت نکرد. اطرافیان او را دستگیر کرده و نزد کوروش بردند.


کوروش از او پرسید: به چه سبب میخواستی مرا یکشی؟ ارتب جواب داد: چون چندین نفر از
کسان من در جنگ با تو کشته شده اند.کوروش پرسید: اگر من به جای تو بودم با من چه کار
میکردی؟ ارتب جواب داد: دستور میدادم تو را به قتل برسانند.کوروش گفت ولی من این کار
را با تو نمیکنم. ارتب گفت: پس میخواهی با من چه کار کنی؟ کوروش گفت: تو را آزاد

مینمایم، چون من جواب بدی را با نیکی جواب خواهم داد. ارتب کوروش را ستود و از


کوروش خواست که او را در ردیف فداییان خود قرار دهد. کوروش نیز خواسته ی او را

پذیرفت. در جنگ با مساژت ها هنگامی که کوروش از پشت جبهه دچار شکست شد و


ماساژت ها بخش عقب جبهه را دچار تزلزل کردند، مردی از ماساژت ها با شمشیر به گردن
آن نازنین زد که بر اثر همان ضربه کوروش به قتل رسید. ارتب که نزدیک کوروش بود پس

از کشتن ضارب جسد کوروش را از میدان نبرد به در برد و با سرعت جسد را به پاسارگاد

رساند و زمانی که کوروش را جهت دفن حاظر کرد از شدت اندوه با خنجر شکم خود را درید


و به این ترتیب زندگی، پس از مرگ کوروش را نخواست.


زنده باد نام وياد كورش بزرگ *زنده باد آزادي*ننگ وشرم بادبروتن فروشان*ايراني باش*
 

درباره ما

  • خوش آمدید ؛ یه حسِ خوب یک انجمن است که شما می توانید در آن عضو شده از امکانات آن استفاده کرده و دوستان جدید پیدا کنید. این مجموعه دارای نظارت 24 ساعته بوده تا محیطی سالم را برای کاربران خود فراهم آورد،از کاربران انتظار می رود که با رعایت قوانین ما را برای رسیدن به این هدف یاری کنند.
    از طرف مدیر وب سایت:
    "همواره آرزو دارم که هربازدید کننده ای بعد از ورود به انجمن، با یه حسِ خوب اینجارو ترک کنه!"

منوی کاربر