حرف های در گوشی با چاشنی عشق

Maryam

افتخاری
2013-06-19
253
275
0
شهر قاصدک ها
سلام دوستان
این جا میتونید عاشقانه هاتون رو اگه خاصه ی موضوعی نیست قرار بدید
تا آلبومی از عاشقانه هایی بشه برای کسانی که طلوع عشق ایمان دارند...



و به یاد بیاور که عشق همیشه پیروز میدان است...
 
آخرین ویرایش:
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: Mohadlove، pegah و zahra

Maryam

افتخاری
2013-06-19
253
275
0
شهر قاصدک ها
زین پس تنها ادامه می دهم،در زیر باران....

حتی به درخواست چتر هم جواب رد میدهم و کناری می اندازمش
میخواهم تنهایی ام را به رخ این هوای دو نفره بکشم....!
باران نبار من نه چتر دارم نه یار...!
با تو هوس عاشقی كردم
معنی عشق و تجربه كردم
بی تو برای تو گریه كردم
من قلبم و به تو هدیه كردم
 

Maryam

افتخاری
2013-06-19
253
275
0
شهر قاصدک ها
پرستوی من تویی
می آیی بهار میشوم ؛ می روی ، پاییزم
عادت کوچ را فراموش کن
بیا و نرو
بیا و به من کوچ کن و فصلِ مرا بهار باش تا همیشه …
.
.
بن بست دنیاست برای من آغوشت …
اولین باریست که هراسی ندارم بگویم به بن بست رسیده ام !
.
.
حال من خوب است اما عالی می شوم وقتی که تو با نگرانی در آغوشم می گیری و می گویی :
نه عزیز من ، تو خوب نیستی …
.
.
به تو که فکر میکنم جوانه میزند آرزوهایم …
.
.
باز هم “خیال” تو مرا “برداشت” !
کجا می برد نمی دانم ؟!
.
.
یک فرصت به من بده که غلط ببوسمت و تمام طول سال را جریمه ام کن که از روی آن هزار بار تمرین کنم …
.
.
در سرخ ترین لحظه اشک تشنه یک نگاه توام برای لبخندی دوباره …
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: zahra و Mahsa

Maryam

افتخاری
2013-06-19
253
275
0
شهر قاصدک ها
درد دارد اینکــه تنهـا بمــاني

و همـه خاطرات را کـه سهمـ اوست ،تنهـا مــرور کنـي

تمـامـ ِ بغض ـهــا را ...

و نـداني کجـاي کارت مي لنگیــد

درد دارد رفیق کـه ندانـي از چــه جهت تنهــا مانــدي

شرق ُ غربش فرقي ندارد

مهمـ این است

کـه نباشد تا اشک هایت را ببوســد

بگویــد

بـانو ! گـریــه کرده ای ؟

بـاور کن مي سوزانـد

دلت را ...

و تو خودت را زده ایي بــه آن راه !
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: zahra

Maryam

افتخاری
2013-06-19
253
275
0
شهر قاصدک ها

این بار مینویسمت…

” تو ” را میان اصطحکاک مداد و کاغذ

گیر خواهم انداخت

شاید اینگونه بشود تو را

” تجربه ” کرد…!!!

برای تویی که قلبت پـاک است…

برای تو می نویسم……..

برای تویی که تنهایی هایم پر از یاد توست…

برای تویی که قلبم منزلگه عـــشـــق توست…

برای تویی که احساسم از آن وجود نازنین توست…

برای تویی که تمام هستی ام در عشق تو غرق شد…

برای تویی که چشمانم همیشه به راه تو دوخته است…

برای تویی که مرا مجذوب قلب ناز و احساس پاک خود کردی…

برای تویی که وجودم را محو وجود نازنین خود کردی…

برای تویی که هر لحظه دوری ات برایم مثل یک قرن است …

برای تویی که سـکوتـت سخت ترین شکنجه من است….

برای تویی که قلبت پـاک است…

برای تویی که در عشق ، قـلبت چه بی باک است…

برای تویی که عـشقت معنای بودنم است…

برای تویی که عـشقت معنای بودنم است…

برای تویی که غمهایت معنای سوختنم است…

برای تویی که آرزوهایت آرزویم است……….



دوستت دارم تا ……..!

نه…!

دیگر برای دوست داشتن هایم تایی وجود ندارد

بی حد و مرز دوستت دارم
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: zahra

Maryam

افتخاری
2013-06-19
253
275
0
شهر قاصدک ها
اینکه در قلبمی ، باور کرده ام

اینکه در قلبمی ، باور کرده ام که تا ابد مال منی ، حتی اگر نباشی ، حتی اگر مرا نخواهی

تو نمیدانی وسعت عشقم را ، چگونه آهسته بگویم وقتی نمیشنوی صدای فریادم را...

لحظه های نبودنت تصویریست از یک شب بی ستاره ،

از آن شبهایی که بی قرارتر از دلم دلی بی تاب نیست ،

بدان قدر دلی را که مثل آن در پی عشقش نیست!


تو نمیدانی به خاطرت با گذر زمان از همه دنیا میگذرم ،

تا برسد به لحظه ای که دیگر هیچ فرصتی برای در کنار تو بودن نمانده باشد ، آنگاه عشقت را با خودم به

آن دنیا خواهم برد ،

تا به ساکنان آن دنیا نیز ثابت کنم که بدجور عاشقت هستم...

تمام وجودم به تو وابسته است ، بودنم به بودنت بسته است ،

نشکن دلم را که این دل خسته است!

منی که اینجا زانو به بغل گرفته ام ،آرزوی در آغوش کشیدن تو را دارم ،

منی که تنها تو را دارم...

چشمانم را میبندم و تو را در کنارم تصور میکنم ، ای کاش رویا نبود ،

ای کاش دلم اینک در این لحظه ی پر از دلتنگی تنها نبود...

انگار از همان آغاز ،آغاز من بوده ای ، نفسهای عشق را به من داده ای،

تا از تو به عشق برسم، تا از عشق دوباره به تو برسم...

اینکه تو را در قلبم احساس میکنم ، اینکه عشقم هستی به داشتنت افتخار میکنم ،

همین برایم زیباست ، دنیا را بی خیال ، تمام زیبایی ها در وجود تو پیداست!

نگیر از قلبم بودنت را که قلبم از تپش می افتد ،

نگیر از من گرمی دستانت را که وجودم یخ میزند


اینکه در قلبمی ، باور کرده ام که تو جزئی از وجودمی،

تو نیز باور کن این عشق جاودانه را...
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: zahra

Mahsa

همراه
2013-05-11
279
210
0
just-loveeee.blogfa.com
این متنوتووبمون هم گذاشته بودم...ولی چون خیلی دوسش دارم اینجاهم میذارم....

تقدیم به عشقم
:11:



هرشب که می شود...
چشمانم رابارویای آن لحظه ای به آغوش خواب می سپارم...
که اگربازشود...
فقط من باشم وتووخدای عاشقانه هایمان...
دنیای رنگینی ازتپش طنین عاشقانه های مهساوسینا...
چشمانم خیره به چشمانت...
دستانم درپس انگشتانت...
گرمیه وجودتودرحصارآغوشم...
موسیقیه پرازعشق صدایت درگوشم...
غرق میشودوجودم درعمق اقیانوس خوشبختی...
برای همیشه...
میخواهم تاابدغرق بمانم...
درکران پرازعطرآغوشت...
رویاهای عاشقانه ما...
هیچگاه به ساحلی نمیرسند...
که اقیانوسش خوشبختی باشد...
چراکه دنیای من وتویعنی خلاصه این سه واژه:
من،تو،خوشبختی...
ودیگرتمام.....



i-love-you15.jpg

 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: zahra

Mahsa

همراه
2013-05-11
279
210
0
just-loveeee.blogfa.com
مست میشودخیالم...
باهرورق رمان عاشقانه ای که...
بندبندش نقش بسته از...
بی کران رویاهای مشترکمان...
باهرتپش تو...
جان میگیردسطرسطراین عاشقانه...
عاشقانه ای که...
تمام بی نهایت های دنیاراکه بهم وصله بزنی....
گم میشوند..
درقطره ای ازبی نهایتش



آغوش توعلم رازیرسوال میبرد...
آنقدرآرامم میکند...که هیچ مسکنی جایش رانمیگیرد...


yg94v9xx1spn253u4w7v.jpg

 

Maryam

افتخاری
2013-06-19
253
275
0
شهر قاصدک ها
دلم کمی هوا میخواهد...

اما در سرنگ،

از زندگی بدجور خسته م!!!
___________________________
آسانسوری شده ام

تنها

در برجی متروک

که سال هاست

بهانه ای برای اوج گرفتن

نداشته است

به خانه ام بیا

خسته ام

از این همه ایستادگی

_________________________

"زمستان"رادوست دارم،

معاف میکندمرااز پنهان کردن دردی که در صدایم می پیچدواشکهائی که درنگاهم می چرخدوبه

همه میگویم...

سرما خورده ام...!!
__________________________
از یه جایی به بعد دیگه بزرگ نمیشی ، پیر میشی

از یه جایی به بعد دیگه خسته نمیشی ، می بُری

از یه جایی به بعد هم دیگه تکراری نیستی ، زیادی* هستی . . .
__________________________

خنده هایم شکلاتی شده اند ولی زیادی خالص...

تلخ تلخ...
_________________________
خیلی سخته

هضم این همه دلتنگی

هضم یه عالم بغض مونده تو راه گلو

سخته بخدا
_____________________________

دلـَـم بـَـرای خـودمـ " مـی سـوزد "

" تکهـ تکهـ می شــود "

" آتـش میگــیرد "

راحـتـر بگـویـمـت :

فـآتحهـ دلـم رآ میخــوآنــم

وقتـی

" شُـمـا "

صـدآیـم میکنی !
__________________________
تو شب تاریکم تو صبحو کردی نقاشی

اگه یه وقت نباشی فردا چی؟؟؟؟؟
________________________
خدایا تنهام
دلم میخاد تو بغل یکی گریه کنم

میشه به زمین بیای؟؟؟؟؟؟
____________________________

معنی ماندن ِ بی عزت چیست؟

قبل از آنکه آبروریزی شود

خدایا، خودت تمامش کن…
_______________________
لج میکنم . . .

بد اخلاق میشم !

نه چیزی میبینم ،

نه چیزی میشنوم ،

نه چیزی میگم !

دست خودم که نیست

تو که نباشی ، زندگی باید به کامِ من تلخ بشه . . .

 

Maryam

افتخاری
2013-06-19
253
275
0
شهر قاصدک ها

امروز

به طرز عجیب و احمقانه ای دلم تنگ است!


دلخوشیها کم نیست


آدم های دوروبرم هم کم نیستند...


مي آيند لبخندي روي لبم مي نشانند و مي روند!


ولي دلتنگي عجيبي هميشه و همه جا همراه من است



و تو نمي داني که چقدر اين دلتنگي برايم خلسه آور است!


آنها که کمتر مرا مي شناسند هنوز هم مي گويند


" خوش بحالت "


چه روحيه اي داري، کاش بلد بوديم مثل تو ساده بگيريم و بخنديم...!



اما آنها که بيشتر مرا مي شناسند مي گويند:


نفس هايت غبار دارد، چشمانت تار است... چرا...؟!


برایشان از کجا بگويم؟!


از آغوش هايي که اندازه ام نمي شوند؟


لبخند هايي که شادم نمي کنند؟!


از آدم هايي که نمي خواهم بشتر بشناسمشان؟!


نمي دانم اين روزهاي تو چطور مي گذرد...


نمي دانم که هنوز هم مي خواني یا نه؟!


ولی این حرفهایم را هم " مثل همیشه " جدی نگیر


اینها را هم بگذار به حساب به سيم آخر زدن


خدا را چه ديده اي؟


شايد آنقدر باران بنفشه باريد


که قليلي شاعر از پي گل ني آمدند... رفتند...


دنبال چراغ... آينه ... شمعداني...


و قرآن کريم ...


حيرت آور است، نه؟!


شاید امروز مسافر ما هم به خانه برگردد...



 

Maryam

افتخاری
2013-06-19
253
275
0
شهر قاصدک ها



حالا که فکرش را می کنم می بینم که ...


یک اتفاق هایی باید می افتاد تا من خیلی چیزها را یاد بگیرم!

بالاخره بايد ياد ميگرفتم،

مي توان هر روز دم از عاشقي زد وقتي عاشق نيستي ...

بايد ياد ميگرفتم

ديگر براي هيـــــــــچکس غرورم را زير پا نگذارم ...

به هيـــــــچکـس وابســـته نشوم ...

قلبـــــم را نبخــشم بـه هـرآدمِ بـي ارزشـي...

به چشم اعتمـــــاد کنم نه به زبان ...

من " بــــايـــد" ياد ميگرفتم که :

" همه آدمهاخوب نيستند "


" همه حرفهاراست نيستند "

 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: zahra

Mahsa

همراه
2013-05-11
279
210
0
just-loveeee.blogfa.com
بی تو در سکوت سرد این اتاق

بی تو در شب های بی فروغِ بی چراغ

دلخوش به آواز جیر جیرک های ته باغ شدم

شاید او هم از تنهایی و چشم انتظاری می نالد

کمی که دقت می کنم

خوب تر می شنوم

صدای خسته باد را هم می شنوم

که از پشت پنجره به شیشه ی نمناک اتاق می کوبد

من تو را صدا می زنم

آنها که را؟

گوش کن!

آری

برگ درختان هم با خش خش گاه و بی گاه خود

کسی را صدا می زنند

چقدر سخت است و غم بار

که در این سرای بی کسی

هر کس صدا می زند کسی

کِی شود با کسی

فقط خدا می داند

اثری زیبا از ساحلی


love_heart.jpg


 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: zahra

Maryam

افتخاری
2013-06-19
253
275
0
شهر قاصدک ها


امشب منتظرم برای آن لحظه نمناک و سرد ، تو بخواب !!


من دلم گرفتهِ آنقدر زیاد ،که تکانِ شانه هایم را نمیبینم دگر،تو بخواب !


منتظرم باران ببارد ، امشب قدمی خواهم زد !



به تمام غصه هایم نم نمک یک سری خواهم زد !!



خیس شوم ، کاسه ام را پر کنم از بوی خاک!!!!



توبخواب ای آرزوهایم ، من پر از باران و خاکم ...!



لحظه ای دیگر منم آماده ام ، ته نشین خواهم شد در کنارت ،



دست من را هم بگیر ، بی بهانه آمده ام در خوابت...!!
.
.
.

تو بخواب !
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: zahra

Ne Gar Hfa

New member
2013-08-02
18
6
0
سخــت تریـــن کارٍ دنیـــا بی محلـــی کــردن به کســـی است کھ بـا تمـــامٍ وجـــود دوسش داری...

02bafbf64f4d645700887593373c9767-425.jpg
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: zahra

Maryam

افتخاری
2013-06-19
253
275
0
شهر قاصدک ها
عشق!
میدونی عشق چیه؟
نه واقعا تعریف عشق چیه؟
.
.
.
این روزااسم هوس رو میذارن عشق!
پاکی و قداست عشق رو کثیف میکنن!
این روزا همه از عشق می نالن اما
تعریفی برای عشق ندارن!
این روزا عشق و عاشقی مختص نت و فیس بوکه!
این روزا اسم هرحسی رو که ندونن عشق میذارن!
اصلا چی شد که عشق از افسانه ها
رسیده به صفحه ی حوادث روزنامه ها؟؟؟
چرا تو هر اتفاقی عشق رو متهم میکنن؟؟؟؟؟
وقتی از عشق خدایی حرف میزنی میگن که خداست
باید انجام بده!
وقتی از عشق پدر و مادر حرف میزنی
میگن که زور و مخالفته!
اونا اسم
عشق خدایی رو میذارن وظیفه
و اسم هوس بازی های خودشونو عشق!؟
اونا اسم عشق مادروپدرشون رو میذارن زور و
اسم خودخواهی های خودشونو عشق

دیگه بدم میاد از کسی که هنوز تورو ندیده میگه دوستت دارم!
بدم میاد از اونی که بهت میگه دوستت دارم و بلافاصله ازت یه شب رویایی میخواد!
بدم میاد از اونی که عشق مقدس رو به چیزای پاک نسبت میده!
بدم میاد از اونی که وقتی میگی ثابت کن؛
میذاره میره سراغ یکی دیگه!
بدم میاد از اونی که معنی عشق رو با چیزای زشت تغییر میده!
بدم میاد از اونی که میگه عاشق بودم ؛
فراموش کردم!
عشق فراموش نمیشه!
ازبین نمیره!
پاک و مقدسه!
زیباست!
شیرینه!
تلخه!
دردناکه!
قدرتمنده!
فراتر از اونیه که تو فکرشو میکنی!
عشق خودش یه دنیاست!
هی تو !
اره به تو میگم!
ازت میخوام دیگه هرچیز ی رو به عشق نسبت ندی!
خرابکاریاتو با عشق ماست مالی نکنی!
هر وقت فهمیدی واقعا عاشقی بیا جلو !
با افتخار بگو من عاشقم!
مرد باش !
اره عشق باعث افتخاره!
سر افکندگی و پشیمونی نداره!

 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: zahra

Maryam

افتخاری
2013-06-19
253
275
0
شهر قاصدک ها
اخرین وداع...​

اتاق خالی از حضور تو,من ماند و رویای جا مانده از خاطرات
خانه سکوت,و فقط طنین نوازش ناباورانه من و او
نفس ها در سینه ماند,برای گریه های وقت سفر
برای وداعی که مسبب شکست تو بود و مرگ من
و دستهای عاشقی که گرمی نوازش را باز بادرد جدایی,میکشید
لذت با هم بودن با یاد این جدایی,سهمش همه غم بود وغم
خانه پرازغم, اتاق پرازغم,ایا مرا, تورا با غم سرشتن که این گونه غمگینیم!
اهی ازسر دلتنگی اشک دل پنجره شد
نبض دستانت بغض پنجره را لرزاند
وتمام دلتنگی من در دستانت جا گرفت
چشمهایم را بسته بودم,دستان باد لای موهایم پیچید
پرده حریراتاق, امواج خنده ام را دزدید
ترسیدم, ترس را از نگاهم خواند
پرده را کنار زد,یه نفس به من نزدیک شد
دیگر دلم برای صدای نفسات تنگ نبود
طاقت دیدن نماند,چشمهایم رابستم ایا باز هم باد بود...
نه لمس دستانش را حس کردم
چقد دلم برای این لحظه تنگ بود
قد اغوشش شدم ,لبانش را روی لبان لرزانم به ارامی کشید
تا زمزمه لبانش شدم "مرا بجوشان غرق خونم کن برای اخرین دیدار"

سینه اش مثل سینه بچه گنجشک که در دام افتاده میلرزید
دلم گرفت,نگاهش را از من دریغ کرد
اما خیسی احساسش را روی شانه ام جا گذاشت
هردو دانستیم که جدایی سهم دلامون شده
گفتم" سردمه"
پنجره بسته شد
با تیک تاک قلبم وقت رفتنش تنظیم شد
در کوله بار سفرش وقتی بی وداع رفت اشکهایم جا ماند
ولبم از بی ابی لبانش خشک شد
رفت...
پشت حریره چشمانم ارام ارم محو شد
بازمن ماندم و پنجره وتنهایی
باز سکوت خانه و تجسم رویایی..
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: zahra

Mahsa

همراه
2013-05-11
279
210
0
just-loveeee.blogfa.com
کنارم که هستی
زمان هم مثل من دستپاچه میشود
عقربه ها دوتا یکی میپرند
اما همین که میروی
تاوان دستپاچگی های ساعت را هم من باید بدهم
جانم را میگیرند ثانیه های
بی تو…



_____________________________


ﺑﺨﺪﺍ !
ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﺭﺍ ﻧﺒﺎﻳﺪ ﻧﻮﺷﺖ …
ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﺑﺎﻳﺪ ﮔﺮﻡِ ﻧﻔﺲ ﺑﺎﺷﺪ …
ﺑِﻜﺮ ﺑﻜﺮ ﺍﺯ ﺳﻴﻨﻪ ﺑﻴﺮﻭﻥ ﺑﻴﺎﻳﺪ ﻭ …
ﻧﺠﻮﺍ ﺷﻮﺩ ﻛﻨﺎﺭِ ﮔﻮﺷﻲ ﻛﻪ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﻧﺰﺩیک ﺍﺳﺖ،
ﻣﻴﺘﻮﺍنی ﻻﻟﻪ ﺍﺵ ﺭﺍ لمس کنی با لبانت . . .


________________________________

شعر قافیه نمی خواهد
سطر به سطر آغوشم را ردیف کرده ام ،
تو فقط بیا . . .

______________________________

می آیی قایم باشک بازی کنیم ؟
من چشم بر زیبایی تو بگذارم و تو آرام در آغوشم پنهان شو . . .


___________________________

ﮔﺎﻫـــــﯽ ﭼﻘﺪﺭ ﺩﻟـــــﻢ ﻫﻮﺱ ﺷﯿﻄﻨﺖ ﻣﯿﮑﻨﺪ …
ﺍﺯ ﻫﻤـــــﺎﻥ ﺷﯿﻄﻨﺖ ﻫﺎﯾﯽ ﮎ ﺣــــــﺮﻑ ﺗﻮ ﭘﺸــﺖ ﺑﻨﺪ ﺁﻥ ﺑﺎﺷﺪ که ﻣﯿﮕﻮﯾــــﯽ :
ﻣﮕﻪ ﺩﺳﺘـــــﻢ ﺑﻬــــﺖ ﻧﺮﺳـــــﻪ . . .

ashegane-love-aksfa.net-15.jpg

 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: zahra

Mahsa

همراه
2013-05-11
279
210
0
just-loveeee.blogfa.com
میدانی سه رکن حس کردن یک نفر چیست؟



اینکه اول عاشقش باشی..


بعد درگیر احساس عاشقی با او..


در نهایت عاطفه ای را خرجش کنی که لیاقتش را دارد


این سه می شوند همانیکه باید بشوند


آنوقت حساس میشوی


حســـاسی


در انتخابش


در نگاههایش


در صحبت کردنش


او برای توست


تو از آنِ تو


گاهی مغروری برای داشتن او


حسودی از دیدن نگاه هایی جز تو روی او


میخواهی خودت باشی و او


او همان کسیست که قبلاً بوده


چشمهای تواَند که او را جوری دیگر می بینند .


قلـღــبت جور دیگری می تپد


فکرت درگیرش می شود


آری !


اینگونه شد ؛ تو عاشღــق شدی ...

d44c8dabe7bae85a3547d70766afca65.jpg


 

Maryam

افتخاری
2013-06-19
253
275
0
شهر قاصدک ها
دوست دارم وقتی که میمیرم گورکنی زیر یک عالمه برف دفنم کند و برود....

دوست دارم وقتی که میمیرم کلاغها به جای قارقار بخندند ... باد به جای ناله هلهله کند و درختها به جای پچپچ ترانه بخوانند....

دوست دارم وقتی که میمیرم آسمان آفتابی باشد و برفها و من آفتاب بگیریم و هم آغوشی کنیم ....

دوست دارم بی دلیل بمیرم .... همانطور که بی دلیل به دنیا آمدم و همه لذت زندگی در همین بی دلیل آمدن .... و رفتن یک شعور

انسانیست که تنها و تنها و تنهاست.....

دوست دارم وقتی که میمیرم درون مشتهایم پر از برف باشد ... لا به لای انگشتهای پاهایم پر از برف باشد.... توی گوشم برف باشد ....

دوست دارم وقتی که مردم برف شده باشم ... تا وقتی که بهار می آید من با برفها آب شوم .... من هم بهار شوم...

تا دیگر از بهار متنفر نباشم ...جزئی از آن شوم... با بهار دیگر آشتی کرده باشم....
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: zahra

Maryam

افتخاری
2013-06-19
253
275
0
شهر قاصدک ها
خطر خندیدن احمق جلوه کردن است.
خطر گریستن احساساتی جلوه کردن است.
خطر دست دراز کردن به سوی دیگران گرفتاری است.
خطر نمایش احساسات نمایش خودواقعی است.
خطر پرده برداری از ایده ها درجلوی جمع ازدست دادن آنهاست.
خطر عشق ورزیدن درعوض دوست داشته نشدن است.
خطر زندگی مردن است.
خطر سعی کردن سرخوردگی است.
اما باید خطر کرد.
زیرا بزرگ ترین قمار درزندگی خطرنکردن است

کسی که خطر نمی کند هیچ کاری نمیکند هیچ چیزی ندارد

هیچ است شاید اواز رنج و اندوه بپرهیزد ولی نمی تواند بیاموزد احساس کند تغییر یابد رشد کند زندگی کند یا عشق بورزد وزنجیرهای اطمینان وامنیت دست وپایش را بسته اند.

فقط آن که خطر می کند آزاد است.
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: zahra

درباره ما

  • خوش آمدید ؛ یه حسِ خوب یک انجمن است که شما می توانید در آن عضو شده از امکانات آن استفاده کرده و دوستان جدید پیدا کنید. این مجموعه دارای نظارت 24 ساعته بوده تا محیطی سالم را برای کاربران خود فراهم آورد،از کاربران انتظار می رود که با رعایت قوانین ما را برای رسیدن به این هدف یاری کنند.
    از طرف مدیر وب سایت:
    "همواره آرزو دارم که هربازدید کننده ای بعد از ورود به انجمن، با یه حسِ خوب اینجارو ترک کنه!"

منوی کاربر