جشن زمستانه

zelzeleh

افتخاری
2013-10-22
446
738
0
تهران
جشن زمستانه

یلدا، شب چله، دیگان، زایش خورشید، کریسمس، و …
بیگمان آغاز زمستان به دلیل جشنهای همزمان با آن در دو هزار سال گذشته مهمترین زمان سال در سراسر گیتی بوده است. با نگاهی گذرا پی میبریم که اگر نوروز بهاری در زمانی دور و دراز از سوی ایرانیان، کلدانیان بابلی، سومریان و رمی ها، جشن گرفته میشده و هنوز در ایران فرهنگی، گرفته میشود و جشن پاییزه (مهرگان) از هزاران سال پیش تا ۲-۳ سده پس از اسلام بزرگترین جشن ایرانیان بوده ولی جشنهای آغاز زمستان در این دو هزاره اخیر گوی سبقت را از رقبا ربوده است.
با اینکه جشن آغاز زمستان همه گیری و محبوبیت شگفت انگیزی دارد، ولی همچنان رازها و معماهای آن پا برجاست و گمانم هرکس تصور کند که میتواند یک تنه آنرا رمزگشایی کند در خواب خوش بی خبری به سر میبرد. نگارنده تلاش میکند در این فرصت مناسب دست کم صورت مسئله را به بهترین نحو ارائه دهد.
همچنانکه برخی از پژوهشگران به هنگام شناساندن جشنهای آریایی بازگو میکنند (و این نگارنده چند سال است که به شدت روی آن تاکید دارد) این جشنها را باید از سه جنبه مورد واکاوی قرار داد. نخست طبیعی یا ستاره شناختی. دوم استوره‌ای – تاریخی و سوم آیینی – دینی.
که به نظر من در مورد همه جشنها حتما این سه جنبه وجود دارد. حال شاید ما به یک جنبه از یک جشن دست نیابیم. و البته گاهی این جنبه‌ها بر هم برتری دارند. برای نمونه در مورد نوروز جنبه طبیعی به مراتب نیرومندتر و مهمتر از جنبه های دیگر است. در مورد تیرگان جنبه استوره‌ای حرف نخست را میزند و در مورد سده جنبه آیینی (اهمیت فراوان آتش برای آریاییها، پیش و پس از زرتشت)

  • نام ماه دی نمیتواند در اصیل “دی” بوده باشد، بلکه باید نام یک خدای بزرگ باشد که مزدایسنیان نام آنرا زدوده و “دی” را جایگزینش کردند که آنرا هم برابر با اهورا مزدا گرفتند. پیشنهاد من “وارونا” خدای بزرگ هندو ایرانی است. همچنین است “فروردین” که به نظر نمیرسد به دوران پیش از زرتشت برسد. و به گمان من ورهرام (ایزد بهرام، خدای جنگ و پیروزی) که برابر با مارس رمی است باید نام اصل فروردین (همزمان با مارس) بوده باشد.
جنبه طبیعی :
آنگونه که امروز به جشن آغاز زمستان (خواه آنرا یلدا و چله بنامیم خواه دیگان یا کریسمس و …) نگاه میکنیم، آنرا آغاز یک فصل می‌یابیم. ولی کمی شگفت است که مردمانی در گذشته هایدور این زمان را به دلیل آغاز فصل بودنش جشن بگیرند. جشن گرفتن بهار به دلیل زیبایی هایش منطقی است. جشن گرفتن تابستان نیز به ویژه برای آریاییهایی که در سردترین مناطق میزیستند، معقول است. جشن گرفتن پاییز نیز بیشتر به جهت پایان فصل برداشت کشاورزی و در نتیجه رفع خستگی و بدست آوردن دسترنج و شادمانی به جهت آن منطقی است. ولی آغاز زمستان بی خاصیت برای آریایی های چند هزار سال پیش چه سودمندی داشت؟ بر اساس داده های فراوانی که از نوشتارهای کهن ایرانی بدست می‌آوریم (۱) آریاییهای نخستین، زمستانی ۱۰ ماهه و تابستانی دو ماهه داشتند. پس بی گمان آغاز زمستان را عزا میگرفتند و نه جشن! و آغاز زمستانشان هم می‌باید برابر با شهریور امروزی باشد و نه دی. پس یا باید وجود جشن زمستانه در میان آریاییهای نخست را فراموش کنیم و یا این جشن را به دلیلی دیگر که همان دلیل ستاره شناسی است ساخته شده بدانیم. تا آنجا که روایات شفاهی ما میگوید، از گذشته، کم دانشترین مردمان ایران نیز شب یکم دیماه را به عنوان طولانی ترین شب سال جشن میگرفتند و سنت گرد آمدن خانواده و خاندان در یک جا و شب نشینی و گذراندن شب به شادی و خوردن و آشامیدن همه به جهت این بود که این شب را دراز و پایان ناپذیر میدانستند. و این براستی شگفت انگیز است که جشن کهن و عامیانه مردم ما تا این اندازه بسته به پیچیده ترین نکات ستاره شناسی است. امروز همه ما میدانیم زمین به دور محور خورشید در طول یکسال میچرخد. و به جهت اینکه محوری که قطبهای زمین را به هم متصل میکند، ۲۳.۲۷ درجه انحراف دارد، بنابراین در نیمی از سال قطب و نیمکره شمالی به خورشید نزدیک تر است و قطب و نیمکره جنوبی دورتر و در نیمی دیگر از سال وارون آن. و این رمز شکلگیری فصلهاست. روز ۱ دی در گاهشماری خورشیدی نوایرانی (خیامی) روزی است که خورشید در نیمکره شمالی که همه تمدن های باستانی در آن واقع بودند، به دورترین نقطه خود رسیده و آفتاب مایل ترین حالت خود در طول سال را دارد. بدین ترتیب بیننده بلندترین شب سال در شامگاه ۳۰ آذر هستیم. اگر موجودیت این جشن در چندین هزار سال پیش در میان آریاییها را بپذیریم، بی گمان این جشن به همین جهت ستاره شناسی ساخته شده و نه به جهت آغاز فصل. جنبه های دیگر این مدعا را تایید میکنند.

  • درباره آریاییهای مزداپرست هیچ شکی نیست که آن روزی که آنان را به یاد میترا می‌انداخت “مهر روز” از “مهرماه” بود. جشنواره پاییزی شش روزه، آنقدر بزرگ و شکوهمند بود که برای ستایش از میترا یا ایزد مهر کافی مینمود. و نیازی نبود تا کمتر از سه ماه بعد دوباره جشنی بزرگ برای زایش میترا آنهم همزمان با دشمنان رمی گرفته شود. سندی از اینکه آریاییهای نازرتشتی یلدا را برای میترا میگرفتند یا خیر، نیز نداریم.
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: Mohadlove و zahra

zelzeleh

افتخاری
2013-10-22
446
738
0
تهران
جنبه استوره‌ای:
یکی از بزرگترین خدایان آریاییها خدایی بود به نام میترا که با کوچ آریاییها به نقاط گوناگون جهان برده شد. وارون آنچه پژوهشگران سطحی نگر تصور میکنند، میترای اصیل ارتباطی به خورشید ندارد. بر اساس اوستا میترا در هنگام شب از بالا مردمان را مینگرد. (۲) با نگاهی به یشتها که سرودهای آریاییهای پیش از زرتشت در ستایش خدایان بود، میبینیم که یشتی به “میترا” و یشتی به “خورشید” داده شده است. ولی بیگمان از دوران هخامنشیان میترا با خورشید و دست کم با نور و گرما ارتباط پیدا کرد. (۳) با اینحال نگاهی به “خرده اوستا” که نوترین بخش اوستاست و همچنین نام روزها در فرهنگ مزدیسنا که ویرایش شده به دست زرتشتیان است، همچنان خورشید و میترا هویتی مستقل از هم دارند. همچنانکه “آناهیتا” از “آب” و “سپنتاآرمئیتی” از “زمین”. نخست فرض میگیریم که جشن یلدا به میترا، ایزد مهر بستگی دارد. بر این اساس میترا در این شب که به دلیل دراز بودن به شکل سمبولیک اشاره به اوج سردی و تاریکی و عصر یخبندان دارد زاده شده و از فردای آن روز مدام بزرگ میشود. تا اینکه در پایان یعنی در نوروز، دیو سرما و مرگ و نیستی را شکست داده و به جهانیان زندگی میبخشد (در بهار که گیاهان زندگی از سر میگیرند) و میتواند به پایان عصر یخبندان اشاره کند.
هنگام سخن گفتن از نقش و کارکرد میترا پژوهشگران شتابزده صفات ایرانی و اروپایی را یکی میگیرند. درحالیکه با نگاهی ژرف پی میبریم که آن” میترای گاو اوژن” که در نقشهای اروپایی یک انسان – خدا بوده و با قربانی کردن گاو و ریختن خون به جهان زندگی میبخشد، نمیتواند میترای ایرانی باشد که هرگز به تصویر کشیده نمیشده و انسان – خدا نبوده است و در طول هزاره ها، برای او قربانی میکرده اند و نه آنکه او برای پدر خود در آسمان قربانی کند!! (۴)
اما میتوانیم یلدا را برای ایرانیان نه “زایش میترا” که “زایش خورشید” بدانیم که بعدا با یکی گرفتن میترا و خورشید به شکل نوینی در آمد. در این صورت خورشید در شب یکم زمستان زاده میشود و از فردایش، هر روز یک یا چند دقیقه به درازای روز افزوده شده و همین مقدار از درازی شب کاسته میشود تا اینکه در پایان زمستان، شب و روز برابر شده و در نوروز بهاری، روز بر شب و خورشید بر تاریکی چیره میگردد. توجه کنیم که هرچه به سمت شمال کره زمین بیشتر پیش رویم، اهمیت این شب بیشتر شده و بیشتر خود را نشان میدهد. به طوریکه در قطب شمال در یلدا روز نداریم و شب نزدیک به ۲۴ ساعت است. و از آن طرف یلدا در استوا برابر است با اعتدال بهاری و در نیمکره جنوبی کوتاه ترین شب سال و در قطب جنوب اصلا شبی وجود ندارد. به همین جهت میتوان یلدا را برای آریاییهای نخست که بنا به گفته بیشینه پژوهشگران در شمال فلات ایران میزیستند (۵) و برای اروپایی‌ها _چه مهاجران به اروپا و چه بومی ها_ مهم قلمداد کرد.
Mithras-300x225.jpg


  • با نگاهی ژرف پی میبریم که آن” میترای گاو اوژن” که در نقشهای اروپایی یک انسان – خدا بوده و با قربانی کردن گاو و ریختن خون به جهان زندگی میبخشد، نمیتواند میترای ایرانی باشد که هرگز به تصویر کشیده نمیشده و انسان – خدا نبوده است و در طول هزاره ها، برای او قربانی میکرده اند و نه آنکه او برای پدر خود در آسمان قربانی کند!
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: Mohadlove و zahra

zelzeleh

افتخاری
2013-10-22
446
738
0
تهران
جنبه آیینی :
برای پی بردن به جنبه آیینی یلدا نخست باید بدانیم که گاهشمار آریاییها چه روندی را پشت سر گذاشته است؟ گویا در آغاز، سال آریایی ۹ ماه ۴۰ روزه داشت ولی سپس به ۱۲ ماه ۳۰ روزه تبدیل میشود. (۶) بر اساس استوره ملی ایرانیان در شاهنامه، نوروز بهاری از زمان جمشید برگزار میشده و سپس مهرگان از زمان فریدون ساخته میشود. بر اساس دیدگاه کلاسیک از زمان هخامنشیان اهمیت مهرگان بیش از نوروز بهاری بود و شاید بتوان گفت نوروز بهاری آنقدر که در میان بابلی‌ها رواج داشت در میان پارسیان نداشت. به طوریکه نوروز هخامنشیان را مهرگان میدانستند. ولی با بررسی بیشتر گل نوشته های “باروی تخت جمشید” نظریات نوین تر مطرح شد که در آن نوروز رسمی هخامنشی نیز همانند نوروز اوستایی، بهاری است و نه پاییزی. با اینحال دکتر بیرشک احتمال میدهد که گاهشمار “اوستایی نو” از زمان داریوش بزرگ در کنار گاهشماری رسمی به کار میرفته است و اینها تفاوتهایی با هم داشتند که در کتاب آکادمیک ایشان آنرا خواهیم یافت.(۷) در دوران اشکانی آنطور که از اسناد بدست آمده از “نسا” و “اورامان” میدانیم، گاهشمار ایرانیان، “اوستایی” است و ماههای آن همان است که در “گاهشماری خورشیدی” هنوز هم میبینیم. و مطمئنیم که از زمان ساسانیان سال را از فروردین و نه از مهر آغاز میکردند. ولی اهمیت مهرگان برای آنان بیش از نوروز بود و شاید به همین دلیل با مسلمان شدن مردم ایران، مهرگان به زرتشتیان منحصر شد و نوروز نشانه ایرانیت قرار گرفت. در کل فریدون جنیدی نوروز بهاری را “نوروز ملی” و نوروز پاییزی را “نوروز آیینی” مینامد. (۸)
اما با نگاهی به سال رمی‌ها نتایج جالبی بدست می‌آید. رمی‌ها وارون آنچه در نگاه نخست تصور میشود سال را از بهار آغاز میکردند و نه از زمستان. البته آنطور که میدانیم حتا پیش از مسیحی شدن امپراتوری، رمی‌ها نخستین ماه را (ژانویه) در زمستان میدانستند. ولی با نگاهی به نام ماههای لاتین این راز بر ملا میشود. سپتامبر از ریشه “سپت” به معنای هفت می‌آید. اکتبر به معنای هشت، نوامبر نه و دسامبر ده، معنا میدهد. این درحالی است که سپتامبر اکنون ماه نهم است و دسامبر دوازدهم. بنابراین روشن میگردد که ماه نخست باید مارس باشد تا سپتامبر بتواند هفتم باشد و دسامبر دهم. و مارس تقریبا برابر است با فروردین. ولی میبینیم که همین رمی‌ها در دوره میترائیسم (سده دوم و سوم و آغاز چهارم میلادی) سالشان را از ژانویه قرار میدهند. ژانویه که نزدیک به آغاز زمستان و جشن زایش خورشید یا یلدا است.
ولی چرا نوروز مهری برای ایرانیان در آغاز پاییز و نوروز میترایی برای رمی‌ها در آغاز زمستان بود؟ پاسخ سطحی آن است که زمانی اینها یکسان بوده و سپس به جهت تغییرات گاهشماری اختلاف افتاده است. ولی چنین چیزی اصلا درست به نظر نمیرسد. میترا در میترائیسم اروپایی یکی از خدایان خورشید به شمار می‌آید و باید در همین جایگاه یعنی آغاز زمستان و درازترین شب سال زاده شود. از آن طرف اسناد میگوید که ایرانیان در کنار نوروز بهاری، نوروز پاییزی داشتند که همچون بهار اعتدال را در خود داشت. و جایی نداریم که ایرانیان سال را از زمستان آغاز کنند. (۹) پاسخ میتواند تفاوت بنیادین آیین های اروپاییان با ایرانیان باشد. یعنی میترائیسم اروپایی آیین های بومی اروپایی را درون ظرف خود ریخته باشد و چه بسا آغاز کردن سال از زمستان، کلا سنتی اروپایی بوده است و نه ایرانی. (۱۰)

  • وارون آنچه پژوهشگران سطحی نگر تصور میکنند، میترای اصیل ارتباطی به خورشید ندارد. بر اساس اوستا، میترا در هنگام شب از بالا مردمان را مینگرد. با نگاهی به یشتها که سرودهای آریاییهای پیش از زرتشت در ستایش خدایان بود، میبینیم که یشتی به “میترا” و یشتی به “خورشید” داده شده است.
حال پرسش اینجاست که امروز که تقریبا مطمئنیم که کریسمس همان یلدا یا زایش میترا یا خورشید بوده است، (۱۱) آیا برای ایرانیان نیز این جشن زمستانه جشنی برای ستایش میترا بوده است یا خیر؟ برای پاسخ باید ایرانیان را به دو گروه مزداپرست و دیوپرست (آریاییهایی دیگر) تقسیم کنیم. درباره آریاییهای مزداپرست هیچ شکی نیست که آن روزی که آنان را به یاد میترا می‌انداخت “مهر روز” از “مهرماه” بود. جشنواره پاییزی شش روزه، آنقدر بزرگ و شکوهمند بود که برای ستایش از میترا یا ایزد مهر کافی مینمود. و نیازی نبود تا کمتر از ۳ ماه بعد دوباره جشنی بزرگ برای زایش میترا آنهم همزمان با دشمنان رمی گرفته شود. سندی از اینکه آریاییهای نازرتشتی یلدا را برای میترا میگرفتند یا خیر، نیز نداریم و به نظر میرسد که مهرگان پاییزی را همه آریاییها جشنی در ستایش میترا میدانستند و نه یلدا را. ولی ممکن است که همه ایرانیان یلدا را به جهت زایش خورشید (که باز تاکید میکنم برای ایرانیها مستقل از میترا بود) جشن میگرفتند.
واژه “شب چله” از محبوبیت و گستردگی بیشتری میان عوام ایرانی حتا در دور افتاده ترین جاها برخوردار است تا یلدا. اگر خوب بنگریم، ۴۰ روز پس از شب چله، جشن سده است که اگرچه از نظر محبوبیت شایسته همسنجی با یلدا نیست. ولی منحصر به زرتشتیان نیز نبوده و در برخی استانها در میان همه مردم با نامهای گوناگون برگزار میشود. سده برابر با ۱۰ بهمن را آغاز چله کوچک میدانند و البته من نمیدانم که چرا “چله کوچک” تا ۱۰ روز مانده به نوروز به پایان میرسد و خود را به هیچ جشن دیگری نمیرساند. آیا میتوان چنین تئوری داد که جشن سوری که هیچ سندی از آن در ایران باستان به چشم نمیخورد، در پایان چله کوچک یعنی در ۲۰ اسفند برگزار میشده است؟

 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: Mohadlove و zahra

zelzeleh

افتخاری
2013-10-22
446
738
0
تهران
دیگان :
دیگان نیز همانند تیرگان، مهرگان و … از جشنهای برابری روز و ماه میباشد. با این تفاوت که جشنهای دیگر یکبار در ماه همنام خودشان برگزار میگردند، درحالیکه دیگان در دیماه ۴ بار برگزار میشود. دلیلش این است که “دی” به معنی دادار و پروردگار و خداوند بوده و در فرهنگ مزدیسنا برابر با اهورا مزداست. وارون دیگر ایزدان و امشاسپندان و نیروهای طبیعی که فقط یک روز در میان روزهای سی گانه ماه دارند، ۴ روز به اهورا مزدا داده شده است. که این خود نشانگر تاثیر زرتشت و دین مزدیسنا بر گاهشماری ایرانی میباشد. نخستین روز از هر ماه “اورمزد” و روزهای هشتم، پانزدهم و بیست و سوم “دی” نامگذاری شده است. و برای تفاوت گذاشتن میان روزهای دی، آنها را با نام روز پسین میخوانند : دی بآذر، دی بمهر و دی بدین. و این چهار روز در ایران باستان تعطیل بوده و کارکرد آخر هفته (جمعه برای مسلمانان، یکشنبه برای مسیحیان و رمی ها، شنبه برای یهودیان) را داشت. (۱۲) من شکی ندارم که این چهار روز پیش از زرتشت و حتا پس از زرتشت نام ۴ دیو (خدا) آریایی دیگر را به خود داشتند که مورد پذیرش مزدایسنیان واقع نشده و “اورمزد” و نام نمادین “دی” که همریشه “دیو” است را جایگزین آن کرده اند. همچنین است نام ماه دی که نمیتواند در اصیل “دی” بوده باشد، بلکه باید نام یک خدای بزرگ باشد که مزدایسنیان نام آنرا زدوده و “دی” را جایگزینش کردند که آنرا هم برابر با اهورا مزدا گرفتند. پیشنهاد من “وارونا” خدای بزرگ هندو ایرانی است. همچنین است “فروردین” که به نظر نمیرسد به دوران پیش از زرتشت برسد. و به گمان من ورهرام (ایزد بهرام، خدای جنگ و پیروزی) که برابر با مارس رمی است باید نام اصیل فروردین (همزمان با مارس) بوده باشد.
پس چهار روز در ماه به نام خداوند جهان آفرین بود که مردم در آن دست از کار کشیده و به شادی و سرگرمی، زمان میگذراندند. و در ماه دی این چهار روز اهمیتی ویژه یافته و نیایش هایی بایسته نیز در آنها انجام میگرفت.
Chelleh.jpg


  • از گذشته، کم دانشترین مردمان ایران نیز شب یکم دیماه را به عنوان طولانی ترین شب سال جشن میگرفتند و سنت گرد آمدن خانواده و خاندان در یک جا و شب نشینی و گذراندن شب به شادی و خوردن و آشامیدن همه به جهت این بود که این شب را دراز و پایان ناپذیر میدانستند. و این براستی شگفت انگیز است که جشن کهن و عامیانه مردم ما تا این اندازه بسته به پیچیده ترین نکات ستاره شناسی است.
دیگان‌ها برابر با چه روزی هستند؟
گروهی در چند سال گذشته تلاش کردند تا در زمان جشنهای باستانی ایران چندگانگی ایجاد کنند. این درحالی است که زرتشتیان که بی هیچ اغراقی یگانه میراث داران فرهنگ اصیل ایران باستان بوده اند، هیچگاه مشکل بزرگی در این زمینه نداشتند. آنان در بیشتر زمانها از پایان دوران ساسانی تا پایان دوران قاجار سال را بدون کبیسه می‌شماردند و بدین ترتیب جنبه طبیعی جشنهای آنان از میان رفت. ولی با پذیرفته شدن گاهشمار و سالشمار خیامی در مجلس شورای ملی در سال ۱۳۰۴ زرتشتیان نیز خود را با آن هماهنگ کردند. بر این اساس همچنان برای محاسبه زمان جشنها باید روزهای ماهها را با نام آنها شناخت و نه با شماره آنها. و همچنین باید توجه داشت که همه ماههای سال ۳۰ روز دارند و ۵ روز افزوده، “پنجه” نام دارد که به پایان سال پیوست میشود. اگر بخواهیم همچنان شماره روز مورد نظر را در نظر بگیریم، در اردیبهشت بیننده یک روز اختلاف هستیم که این اختلاف در مهر به ۶ روز میرسد. (مهرگان برابر با دهم مهر میشود. درحالیکه “مهر روز” شانزدهمین روز از هر ماه است) و تا اسفند این ۶ روز اختلاف ثابت میماند. اسفند ۳۰ روزه زرتشتی و ۵ روز پنجه، در برابر اسفند ۲۹ روزه خیامی، این اختلاف را جبران کرده و نوروز بدون اختلاف در زمانی یگانه قرار میگیرد.
ادامه دارد …
در بخش دوم، دیدگاه مخالفان گاهشماری باستانی ایران، و همچنین معادله پیچیده یکسانی کریسمس مسیحی، یلدای میترایی و دیگان زرتشتی بررسی خواهد شد.
پی نوشت و بن مایه :
۱-برای نمونه دفتر پهلوی “اندرز پوریوت کیشان”
۲-اوستا _مهر یشت_ دکتر جلیل دوستخواه
۳-دانشنامه الکترونیک انکارتا ۲۰۰۶
۴-زروان سنجش زمان در ایران باستان _ فریدون جنیدی
۵-گاهشماری ایرانی _ دکتر احمد بیرشک، برگه ۵۹۰
۶-فریدون جنیدی در مصاحبه با خبرگزاری میراث فرهنگی
۷-گاهشماری ایرانی _ دکتر احمد بیرشک، برگه ۵۹۰
۸-زروان سنجش زمان در ایران باستان _ فریدون جنیدی
۹-برخی به روایت بیرونی از نوروز زمستانی مردم سیستان اشاره میکنند که حتا نام آنرا کریست گذاشته اند. نا گفته پیداست که این چیزی نمیتواند باشد جز تاثیری پذیری از مسیحیت.
۱۰-در کتاب “آیین راز آمیز میترا” نوشته “فرانتس کومون” به تفاوتهای بنیادین میترای غربی و شرقی پی میبریم. همچنین با خواندن نوشتار “سیروس ابراهیم زاده” با نام “افسانه­ی میترا پرستی ایرانیان – ره آورد شماره ۳۱″ به وجود چیزی به نام میترائیسم یا مهرپرستی در ایران باستان شک میکنیم.
۱۱-هومر آبرامیان ایرانشناس گرامی در جستاری با نام جشن «یلدا» و پیشینه آن با بهره گیری از تاریخ تمدن ویل دورانت نشان میدهد که هرگز هیچ سندی برای کریسمس یا زایش مسیح وجود نداشته است و سخن از هنگامه زایش مسیح چیزی جز جعل و دروغ و فریب نبوده و نیست.
۱۲-نقطه ضعف این سامانه شاید این بود که میان دی بمهر و دی بدین و همچنین دی بدین و اورمزد ۸ روز فاصله بود و کار کردن در این روزها سخت میشد. ولی ثبات این سامانه از سامانه هفته‌ای که هفته‌ها در طول ماهها میچرخند بیشتر بوده و آرامش خیال بیشتری میدهد. از طرفی تعطیلات استراحتی سامانه ایرانی در سال ۴۸ تا بود. درحالیکه در سامانه هفته‌ای‌ به تعداد هفته‌ها یعنی ۵۲-۵۳ میباشد. ولی جشنهای ایرانی بسیار بیش از جشنهای فرهنگهای دیگر است. به طوریکه ۱۱ جشن برابری ماههای به جز دی را نیز به عنوان روزهای تعطیل باید به تعطیلات افزود. مهرگان دو روز تعطیلی داشت. عامه و خاصه. سده نیز تعطیل بود. ۵ روز پایان سال به نام پنجه و همچنین ۶ روز تعطیلات نوروزی، از روز یکم تا زادروز اشو زرتشت و همچنین سیزده بدر. و از این نظر ایرانیان با این همه تعطیلی از کار خسته نمیشدند. ولی با توجه به شکوفایی اقتصادی در ایران باستان، بیگمان نباید تصور کرد که تفریح و سرگرمی بر کار و کوشش چربش داشته است. بلکه آنان توانسته بودند به یک تعادل برسند.
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: Mohadlove و zahra

درباره ما

  • خوش آمدید ؛ یه حسِ خوب یک انجمن است که شما می توانید در آن عضو شده از امکانات آن استفاده کرده و دوستان جدید پیدا کنید. این مجموعه دارای نظارت 24 ساعته بوده تا محیطی سالم را برای کاربران خود فراهم آورد،از کاربران انتظار می رود که با رعایت قوانین ما را برای رسیدن به این هدف یاری کنند.
    از طرف مدیر وب سایت:
    "همواره آرزو دارم که هربازدید کننده ای بعد از ورود به انجمن، با یه حسِ خوب اینجارو ترک کنه!"

منوی کاربر