او کیست . او چیست . او چرا مرا میداند؟ و چه سان حس مرا میخواند ؟ من که در خلوت تنهایی خویش نه دری باز ز پس نه از پیش من که با او نه فقط ,با هیچکس درد خود را نه نوشته و نخوانده بودم او چطور می بیند ظلمت اینهمه تنهایی را از کجا می داند قدرت سبز شکیبایی را او کیست . او چیست . او چرا مرا میداند؟ و چه سان حس مرا میخواند ؟
مست کردم مسکنی بشود زندگی را نفهمم اما باز زور این زندگی به ما چربید ...... تا به انتها رفتو مست بودن گناه زندگیم بودو باید میکردم زندگی را و زندگی من را آخرش زندگی به باخت رفتو