بهمنگان ِ شادمان، شاد باد! (یادداشتی از دکتر احمد پناهنده)
نه نه! قرار نیست، ایرانیان حتی در زمستان ِ سیاه و سرد، افسرده و ماتم زده سر در گریبان فرو برند و بر خود بپیچند و زاری کنند.
نه نه! ماتم و مصیبت و شیون و ناله با نیاکانمان، میانه ای نداشته و بیگانه بودند بیگانه اما یگانه با شادی وسرور.
نه نه! با تیرگی و تاریکی در ستیز بودند و رنگهای روشن و شاداب را عاشقانه، عاشق.
نه نه! شب را خوار می خواستند و آتش در دلش می افروختند اما به خورشید درود می فرستادند.
نه نه! سیاهی را دشمن می داشتند و به روشنایی و سپیدی ستایشی بی دریغ نثار می کردند.
آری:
شادی و شادمانی و شور و سرور در ژرفای ِ جان و جهان ِ جوانشان، چون ِ گلهای ِ همیشه بهار، می شکفت و لبخند ِ شاداب را در چهره ی طبیعت می نشاند.
آغاز سال را با طبیعت ِ نوزاد، به شادی و سرور، سبز می شدند و جشنی بی همتا بر پا می داشتند و تداومش را در نوروز ِ بزرگتر در تولد ِ پیامبر ِ خرد، اشو زرتشت به اوج می رساندند و با پای سر در طبیعت ِ سبز ِ عریان، کنار جویباران با کبوتران و پرندگان، سیزده ی خود را بدری جانانه می کردند و آنگاه به یاد عزیزان از دست رفته شان با لباس سفید، شادمانی و سرور ِ فرو خفته ی آنها را ترانه می خواندند.
هنوز فروردین ماه را تمام نکرده، در اردیبهشت، سپس در خرداد و همین طور در تیر و امرداد و شهریور و مهر و آبان و آذر ماه، جشن های ماهانه را با بی همتایی ِ سزاوار برگزار می کردند و شاداب و شاداب تر می شدند.
اولین روز زمستان را با نام اهورامزدا آغاز می کردند و جشنی شادمانی گستر را در پهن دشت ِ بی کران سرای ِ ایرانزمین با نام ِ دیگان، برگزار می کردند تا تداوم آن را در جشن های ِ دی به آذر سپس دی به مهر و دی به دین ادامه دهند و با گرمای ِ این جشن ها، برودت و سرما را در سختی و سیاهی ِ زمستان، ذوب کنند.
در همین گرمای ِ جشن های ِ چهارگانه ی دی ماه بسر می برند که بهمن ماه نم نمک از راه می رسد تا پس از پاکی ِ خرد و پالودگی ِ منش در دوم بهمن ماه، بهمنگان را جشن ِ دیگری برپا سازند.
و چه عبث گفتار، زشت پندار و قبیح کرداری است که کسانی پیدا می شوند که تکرار و واگویی ِ این اعیاد و جشنها را توهین به حافظه تاریخ برداشت می کنند اما نمی دانند که هر عید باز گشتی است به اصل ِ خویش اما نه در جا زدن در گذشته بلکه در مداری والاتر و بالا بلندتر و نزدیک شدن به منتهای ِ انتهای ی یگانگی ِ خویشتن.
از این دیدگاه هر عیدی و یا جشنی نه اینکه تکرار نیست بلکه همواره یک پدیده نوی است جهت ِ تازه شدن و تازه تر گردیدن.
و این رمزی است که نیاکانمان بر ما گشودند و در گذرگاه تاریخ آنجا که همه ی تمدنها و فرهنگ ها به تندبادی، نابود و از خود بی خود شدند اما ما ایرانیان با تمدن و فرهنگ ِ گوهر آفرینمان در طول تاریخ با چنین پشتوانه ای ماندگار ماندیم و ماندگارتر بر پا خواهیم ماند.
آری:
هنوز در چله ی بزرگ، با سرما و برودت در ستیزیم که بهمن ماه از راه می رسد و با خود بستر سپید را چون عروسان ِ سپید پوش، در جان و دلمان فرش می کند و ما را مژده ی فرا رسیدن ِ جشن ِ سالاری دیگر از آتش را فرا می خواند. تا گرمای ِ آن را در دل بهمن شعله ور کنیم.
و این بهمن ماه است که سده را در برودت ِ چله ی بزرگ، آتش افشان می کند و جشنی سزاوار از این عنصر ِ بی همتای ِ طبیعت را به ارمغان می آورد.
می دانیم که دومین روز ِ هرماه، بهمن نام دارد، و چون با نام ِ ماه ِ بهمن یکی می گردد. پس این روز جشن است و بهمنگان نامش گذاشته اند.
به عبارت دیگر، بهمنگان، بهمن روز از ماه ِ بهمن است که در دوم ِ بهمن ماه ِ زرتشتی برگزار می شود.
اما امروز این جشن نه در دوم ِ بهمن ماه، بلکه در بیست و ششم دی ماه ِ کنونی برگزار می گردد.
دلیل این اختلاف ِ زمان ِ بر گزاری ِ دیروز با امروز، تغییر سال شمار ِ نیاکانمان در امروز است. زیرا در دوره ی باستان سال به دوازده ماه و هر ماه به سی روز تقسیم می شد. اما امروز شش ماه اول ِ سال به سی و یک روز و پنج ماه بعدی به سی روز و ماه آخر سال به بیست و نه روز واگر سال کبیسه باشد به سی روز تقسیم می گردد. به همین دلیل، جشن ِ بهمنگان، نسبت به سال شمار ِ دیروز، شش روز جلوتر، یعنی بیست و ششم دی ماه برگزار می گردد که این روز منطبق با روز ِ دوم ِ بهمن ماه، در دوران ِ نیاکانمان است.نه نه! ماتم و مصیبت و شیون و ناله با نیاکانمان، میانه ای نداشته و بیگانه بودند بیگانه اما یگانه با شادی وسرور.
نه نه! با تیرگی و تاریکی در ستیز بودند و رنگهای روشن و شاداب را عاشقانه، عاشق.
نه نه! شب را خوار می خواستند و آتش در دلش می افروختند اما به خورشید درود می فرستادند.
نه نه! سیاهی را دشمن می داشتند و به روشنایی و سپیدی ستایشی بی دریغ نثار می کردند.
آری:
شادی و شادمانی و شور و سرور در ژرفای ِ جان و جهان ِ جوانشان، چون ِ گلهای ِ همیشه بهار، می شکفت و لبخند ِ شاداب را در چهره ی طبیعت می نشاند.
آغاز سال را با طبیعت ِ نوزاد، به شادی و سرور، سبز می شدند و جشنی بی همتا بر پا می داشتند و تداومش را در نوروز ِ بزرگتر در تولد ِ پیامبر ِ خرد، اشو زرتشت به اوج می رساندند و با پای سر در طبیعت ِ سبز ِ عریان، کنار جویباران با کبوتران و پرندگان، سیزده ی خود را بدری جانانه می کردند و آنگاه به یاد عزیزان از دست رفته شان با لباس سفید، شادمانی و سرور ِ فرو خفته ی آنها را ترانه می خواندند.
هنوز فروردین ماه را تمام نکرده، در اردیبهشت، سپس در خرداد و همین طور در تیر و امرداد و شهریور و مهر و آبان و آذر ماه، جشن های ماهانه را با بی همتایی ِ سزاوار برگزار می کردند و شاداب و شاداب تر می شدند.
اولین روز زمستان را با نام اهورامزدا آغاز می کردند و جشنی شادمانی گستر را در پهن دشت ِ بی کران سرای ِ ایرانزمین با نام ِ دیگان، برگزار می کردند تا تداوم آن را در جشن های ِ دی به آذر سپس دی به مهر و دی به دین ادامه دهند و با گرمای ِ این جشن ها، برودت و سرما را در سختی و سیاهی ِ زمستان، ذوب کنند.
در همین گرمای ِ جشن های ِ چهارگانه ی دی ماه بسر می برند که بهمن ماه نم نمک از راه می رسد تا پس از پاکی ِ خرد و پالودگی ِ منش در دوم بهمن ماه، بهمنگان را جشن ِ دیگری برپا سازند.
و چه عبث گفتار، زشت پندار و قبیح کرداری است که کسانی پیدا می شوند که تکرار و واگویی ِ این اعیاد و جشنها را توهین به حافظه تاریخ برداشت می کنند اما نمی دانند که هر عید باز گشتی است به اصل ِ خویش اما نه در جا زدن در گذشته بلکه در مداری والاتر و بالا بلندتر و نزدیک شدن به منتهای ِ انتهای ی یگانگی ِ خویشتن.
از این دیدگاه هر عیدی و یا جشنی نه اینکه تکرار نیست بلکه همواره یک پدیده نوی است جهت ِ تازه شدن و تازه تر گردیدن.
و این رمزی است که نیاکانمان بر ما گشودند و در گذرگاه تاریخ آنجا که همه ی تمدنها و فرهنگ ها به تندبادی، نابود و از خود بی خود شدند اما ما ایرانیان با تمدن و فرهنگ ِ گوهر آفرینمان در طول تاریخ با چنین پشتوانه ای ماندگار ماندیم و ماندگارتر بر پا خواهیم ماند.
آری:
هنوز در چله ی بزرگ، با سرما و برودت در ستیزیم که بهمن ماه از راه می رسد و با خود بستر سپید را چون عروسان ِ سپید پوش، در جان و دلمان فرش می کند و ما را مژده ی فرا رسیدن ِ جشن ِ سالاری دیگر از آتش را فرا می خواند. تا گرمای ِ آن را در دل بهمن شعله ور کنیم.
و این بهمن ماه است که سده را در برودت ِ چله ی بزرگ، آتش افشان می کند و جشنی سزاوار از این عنصر ِ بی همتای ِ طبیعت را به ارمغان می آورد.
می دانیم که دومین روز ِ هرماه، بهمن نام دارد، و چون با نام ِ ماه ِ بهمن یکی می گردد. پس این روز جشن است و بهمنگان نامش گذاشته اند.
به عبارت دیگر، بهمنگان، بهمن روز از ماه ِ بهمن است که در دوم ِ بهمن ماه ِ زرتشتی برگزار می شود.
اما امروز این جشن نه در دوم ِ بهمن ماه، بلکه در بیست و ششم دی ماه ِ کنونی برگزار می گردد.
بهمنگان جشنی در ستایش خرد پاک و منش نیک است و در این روز آشی بنام ” بهمنگان ” در دیگی بنام بهمنجنه از حبوبات و انواع گوشتها می پزند و به شادی و شادمانی می پردازند.
بطوریکه ابوریحان بیرونیدر کتاب »التفهیم« دربارهی بهمنجه مینویسد :
” بهمنجنه بهمن روز است ازبهمن ماه، ایرانیان در این روز بهمن سفید (نام گیاهی است که در کرانهی خراسان وجاهای دیگر ایران میروید) با شیر خالص پاک میخورند و میگویند حافظه را زیادمیکند و فراموشی را از بین میبرد، ولی در خراسان هنگام این جشن مهمانی میکنند وبر دیگی که در آن از هر دانهی خوردنی و گوشت حیوان حلال گوشت و تره و سبزیهاپدیدار است، خوراک میپزند و به مهمانان خود میدهند و برای هریک از دادههای خداسپاس به جای میآورند“.
درآثارالباقیهنیز آورده است :
” بهمن ماه روز دوم آن روز بهمن، عید است که براى توافق دو نام آن را بهمنجهنامیدهاند، بهمن نام فرشتهی موکل بر بهایم است که بشر به آنها براى عمارت زمین ورفع حوایج نیازمند است و مردم فارس در دیگهایى از جمیع دانههاى ماکول با گوشتغذایى مىپزند و آن را با شیر خالص مىخورند و مىگویند که حافظه را این غذا زیادمىکند و این روز را در چیدن گیاهان و کنار رودخانهها و جوىها و روغن گرفتن وتهیهی بخور و سوزاندنىها خاصیتى مخصوص است و بر این گمانند که جاماسب وزیر گشتاسباین کارها را در این روز انجام مىداد و سود این اشیا در این روز بیشتر از دیگرروزهاست “.
بطوریکه ابوریحان بیرونیدر کتاب »التفهیم« دربارهی بهمنجه مینویسد :
” بهمنجنه بهمن روز است ازبهمن ماه، ایرانیان در این روز بهمن سفید (نام گیاهی است که در کرانهی خراسان وجاهای دیگر ایران میروید) با شیر خالص پاک میخورند و میگویند حافظه را زیادمیکند و فراموشی را از بین میبرد، ولی در خراسان هنگام این جشن مهمانی میکنند وبر دیگی که در آن از هر دانهی خوردنی و گوشت حیوان حلال گوشت و تره و سبزیهاپدیدار است، خوراک میپزند و به مهمانان خود میدهند و برای هریک از دادههای خداسپاس به جای میآورند“.
درآثارالباقیهنیز آورده است :
” بهمن ماه روز دوم آن روز بهمن، عید است که براى توافق دو نام آن را بهمنجهنامیدهاند، بهمن نام فرشتهی موکل بر بهایم است که بشر به آنها براى عمارت زمین ورفع حوایج نیازمند است و مردم فارس در دیگهایى از جمیع دانههاى ماکول با گوشتغذایى مىپزند و آن را با شیر خالص مىخورند و مىگویند که حافظه را این غذا زیادمىکند و این روز را در چیدن گیاهان و کنار رودخانهها و جوىها و روغن گرفتن وتهیهی بخور و سوزاندنىها خاصیتى مخصوص است و بر این گمانند که جاماسب وزیر گشتاسباین کارها را در این روز انجام مىداد و سود این اشیا در این روز بیشتر از دیگرروزهاست “.