بانوی بی حرم {ویژه نامه شهادت جانسوزحضرت فاطمه زهراعلیهاالسلام} [/h]
داغ تو چه قدر نزدیک است.
داغ تو چه قدر زجرآور است.
داغ تو چه قدر کشنده است.
ای تمام غربت جهان
ای تمام دلشکستگی تاریخ
ای تمام رنجهای انسان
ماجرای پهلوی تو را چگونه مویه کنیم.
پشت کدام پنجره بایستیم و زیارتنامهات را خون بنالیم.
سر بر کدام دیوار بگذاریم و داغت را شماره کنیم؟
ای بهار در تیررس خزان زودرس!
چه کسی شبهای دلتنگی علی علیهالسلام را خون ببارد؛ بعد از این؟
چه کسی دردهای انباشته علی علیهالسلام را بشنود؛ بعد از این؟
... بعد از این مدینه شبهای بی تو را چگونه تاب بیاورد؟
بعد از این بیتالاحزان سر بر کدام دامن بگذارد؟
بعد از این آسمان چگونه ببارد؟
زمین چگونه قامت نشکند؟
ای هنگامان همیشگی اندوه!
فرشته بخوانمت
یا انسان متعالی؟ کدام یک؟
تو را که در صورت، انسانی و در سیرت، فرشته.
تو را با کلام لحن بسوزیم؟
تو را با کدام زبان مصیبت بخوانیم؟
ای شبهای بی ستارهات زود هنگام!
ای کوه ترین صبر!
کدام داغ تو را بنویسم؛که سنگدلانه تازیانهات زدند
که بی رحمانه سیلیات زدند.
که نامردانه پهلویت را شکستند؟
امیر المومنین تو خونه مشغول کار شده بود
هی چوب میاورد
تخته پاره میاورد
مشغول نجاریه علی ...
هی زینب میاد نگاه میکنه ، بابا چی داری میسازی ؟
چیزی نیست عزیز دلم ، مادرت یه سفارشی کرده ...
بابا من که نمیدونم این چیه داری میسازی ، ولی چشمم بهش میفته تنم میلرزه ...
موند این معما
تا شب شهادت
بعد از غسل زینب فهمید اونی که باباش میساخت چی بود ...