لیلی ومجنون

Atash

افتخاری
2013-07-17
1,568
3,723
0
لیلی ومجنون

یک شبی مجنون نمازش را شکست بی وضو درکوچه ی لیلا نشست عشق آن شب مست مستش کرده بود فارغ از جام شرابش کرده بود گفت یا رب از چه خوارم کرده ایی بر صلیب عشق دارم کرده ایی خسته ام زین عشق دلخونم مکن می که مجنونم تو مجنونم مکن مرد ای بازیچه دیگر نیستم این تو لیلا تو نیستم گفت ای دیوانه لیلایت منم در رگت پنهان و پیرایت منم سال ها با جور لیلا ساختی من کنارت بودم و نشناختی.
 

درباره ما

  • خوش آمدید ؛ یه حسِ خوب یک انجمن است که شما می توانید در آن عضو شده از امکانات آن استفاده کرده و دوستان جدید پیدا کنید. این مجموعه دارای نظارت 24 ساعته بوده تا محیطی سالم را برای کاربران خود فراهم آورد،از کاربران انتظار می رود که با رعایت قوانین ما را برای رسیدن به این هدف یاری کنند.
    از طرف مدیر وب سایت:
    "همواره آرزو دارم که هربازدید کننده ای بعد از ورود به انجمن، با یه حسِ خوب اینجارو ترک کنه!"

منوی کاربر